صراط: احکامی که از اتاق انضباطی فدراسیون فوتبال بیرون میآید، کمکم مبدل به
فکاهی فوتبال ایران میشود. چیزی شبیه به یک تفنن و شاید ابزاری برای شاد
زیستن جماعتی که از زندگی در غبار تهران و روزمرگی جامعه کمی به افسردگی
رسیدهاند. شاید لازم است علی کفاشیان (اگر خودش در احکام دخل و تصرفی
نمیکند) بهصورت جداگانه، مبالغی ویژه صرفا جهت تلاش اعضای این کمیته در
راستای سروربخشی و تفرج جامعه در نظر بگیرد. احکام انضباطی این فدراسیون،
نهتنها مجرمی را متنبه نکرده و متضرری را به حقش نرسانده که در اصل عاملی
شده برای جسارت بیشتر اهالی فوتبال در کجروی! چه کسی میخواهد با کدام
ترازوی میزان شده عدالت به داد مظلوم برسد؟
احکام پیشین انگشتشمار نیست. حکمی که برای تبانی بندرکنگ در لیگ دو صادر شد، خارقالعاده و بیبدیل بود. حکمی که برای عماد محمدرضا نوشتند و مهر و امضا کردند (با وجود تمام مستنداتی که پرسپولیس روی میز فدراسیون گذاشته بود) در هیچ عقل و باوری نمیگنجید. باورپذیری آن ادعای اعضای کمیته انضباطی در نرسیدن گزارش ناظر بازی تراکتور و استقلال (که بارانی از سنگ و برف و یخ بر سر بازیکنان سرازیر میشد)تقریبا غیرممکن مینمود. همین امروز، همین کمیته انضباطی، بدون برخورداری از هیچ گزارشی که ناظرانش نوشته باشند، حکم به محرومیت، براساس گزارشهای تصویری نود میدهد و آن روز منتظر گزارش ناظران بود. بازخوانی احکامی که این فدراسیون در قالب جریمه و توبیخ و تنبیه صادر کرده، نه دردی را درمان میکند و نه حقوق از کف رفته را بازمیگرداند اما لااقل امروز میتوان پذیرفت که نباید از کمیته انضباطی و فدراسیون فوتبال در مورد پرونده محسن قهرمانی، انتظاری بیش از آنچه دیروز روی خروجی سایت فدراسیون فوتبال قرار گرفت میداشتیم.
محروم شدن هشتماهه یک داور بهدلیل دریافت وجهی (با هر میزان)، مانند تغییر دادن حکم قصاص است در مورد قتل نفس! کمیته انضباطی با پایین کشیدن و کسر رقم مورد اشاره از سوی شاکیان پرونده، رفتاری حیرتانگیز را بروز داده. چون رقم دو میلیون شده، پس افکار عمومی میتواند حکم هشت ماه محرومیت را هضم کند. اگر بپذیریم که قهرمانی یا هر داوری، رقمی را برای تغییر دادن نتیجه با قضاوت خود دریافت کرده، پس نمیتوان «رقم» را دلیلی برای میزان جزا در نظر گرفت. مردانی که در کمیته انضباطی، حکم را برش میدهند، قطعا قاضی دادگستری و تحصیلکرده حقوق و جزا هستند. پس بهتر میدانند که حکم قصاص برای قتل نفس در مورد قاتلی که به مقتول سی ضربه چاقو از تعمد میزند با قاتلی که مقتولش را بر اثر عصبانیت و خشم کنار میزند و ناخواسته شقیقهاش را به تیزی میکوبد و میکشد، تفاوتی ندارد! قصاص، قصاص است و حکم، حکم! «اگر» محسن قهرمانی رقمی برای قضاوت ناعادلانه دریافت کرده، حکمی مشخص دارد، نه هشت ماه محرومیت.
اینکه کمیته انضباطی سوی دیگر میدان تخلف را رها کرده و فقط زیردستها را زیر تیغ برده، خود نشانههایی ترسناک و کدهایی خطرناک دارد. یا تعمدانه بوده یا از روی تعجیل و فراموشکاری اما حکم فدراسیون در مورد یک عکاس (زیردستترین عامل تبانی) در نوع خود شاهکار بود. فدراسیون فوتبال (دقت کنید به نهاد غیردولتی و عمومی بودن فدراسیون) با کدام مجوز، جواز فعالیت یک عکاس را لغو میکند؟ آنهم به مدت زمانی مشخص از هرگونه فعالیت! شگفتانگیز نیست؟ آیا فدراسیون توان و شهامت نگارش چنین حکمی را برای یک مدیر باشگاهی (دولتی یا خصوصی) دارد؟
فدراسیون فوتبال با احکامش آرام آرام اسباب شادی جامعه فوتبال را فراهم میکند. تنها نکته آزاردهنده، آن ترازویی است که دو سویش میزان ایستاده! باید در تصاویر، کمی یک کفه را پایینتر و سوی دیگر را بالاتر برد.
احکام پیشین انگشتشمار نیست. حکمی که برای تبانی بندرکنگ در لیگ دو صادر شد، خارقالعاده و بیبدیل بود. حکمی که برای عماد محمدرضا نوشتند و مهر و امضا کردند (با وجود تمام مستنداتی که پرسپولیس روی میز فدراسیون گذاشته بود) در هیچ عقل و باوری نمیگنجید. باورپذیری آن ادعای اعضای کمیته انضباطی در نرسیدن گزارش ناظر بازی تراکتور و استقلال (که بارانی از سنگ و برف و یخ بر سر بازیکنان سرازیر میشد)تقریبا غیرممکن مینمود. همین امروز، همین کمیته انضباطی، بدون برخورداری از هیچ گزارشی که ناظرانش نوشته باشند، حکم به محرومیت، براساس گزارشهای تصویری نود میدهد و آن روز منتظر گزارش ناظران بود. بازخوانی احکامی که این فدراسیون در قالب جریمه و توبیخ و تنبیه صادر کرده، نه دردی را درمان میکند و نه حقوق از کف رفته را بازمیگرداند اما لااقل امروز میتوان پذیرفت که نباید از کمیته انضباطی و فدراسیون فوتبال در مورد پرونده محسن قهرمانی، انتظاری بیش از آنچه دیروز روی خروجی سایت فدراسیون فوتبال قرار گرفت میداشتیم.
محروم شدن هشتماهه یک داور بهدلیل دریافت وجهی (با هر میزان)، مانند تغییر دادن حکم قصاص است در مورد قتل نفس! کمیته انضباطی با پایین کشیدن و کسر رقم مورد اشاره از سوی شاکیان پرونده، رفتاری حیرتانگیز را بروز داده. چون رقم دو میلیون شده، پس افکار عمومی میتواند حکم هشت ماه محرومیت را هضم کند. اگر بپذیریم که قهرمانی یا هر داوری، رقمی را برای تغییر دادن نتیجه با قضاوت خود دریافت کرده، پس نمیتوان «رقم» را دلیلی برای میزان جزا در نظر گرفت. مردانی که در کمیته انضباطی، حکم را برش میدهند، قطعا قاضی دادگستری و تحصیلکرده حقوق و جزا هستند. پس بهتر میدانند که حکم قصاص برای قتل نفس در مورد قاتلی که به مقتول سی ضربه چاقو از تعمد میزند با قاتلی که مقتولش را بر اثر عصبانیت و خشم کنار میزند و ناخواسته شقیقهاش را به تیزی میکوبد و میکشد، تفاوتی ندارد! قصاص، قصاص است و حکم، حکم! «اگر» محسن قهرمانی رقمی برای قضاوت ناعادلانه دریافت کرده، حکمی مشخص دارد، نه هشت ماه محرومیت.
اینکه کمیته انضباطی سوی دیگر میدان تخلف را رها کرده و فقط زیردستها را زیر تیغ برده، خود نشانههایی ترسناک و کدهایی خطرناک دارد. یا تعمدانه بوده یا از روی تعجیل و فراموشکاری اما حکم فدراسیون در مورد یک عکاس (زیردستترین عامل تبانی) در نوع خود شاهکار بود. فدراسیون فوتبال (دقت کنید به نهاد غیردولتی و عمومی بودن فدراسیون) با کدام مجوز، جواز فعالیت یک عکاس را لغو میکند؟ آنهم به مدت زمانی مشخص از هرگونه فعالیت! شگفتانگیز نیست؟ آیا فدراسیون توان و شهامت نگارش چنین حکمی را برای یک مدیر باشگاهی (دولتی یا خصوصی) دارد؟
فدراسیون فوتبال با احکامش آرام آرام اسباب شادی جامعه فوتبال را فراهم میکند. تنها نکته آزاردهنده، آن ترازویی است که دو سویش میزان ایستاده! باید در تصاویر، کمی یک کفه را پایینتر و سوی دیگر را بالاتر برد.