پنجشنبه ۰۶ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۸ دی ۱۳۹۲ - ۲۰:۳۰

ویژه نامه گرامیداشت قیام ۱۹ دی

ویژگی خاص قیام نوزده دی شرکت و همکاری همه اقشارمردم بود. این قیام که با رهبری روحانیت شکل گرفت، ثابت کرد که شاه از حرکت مذهبی – سیاسی به رهبری روحانیت و در رأس آن ها امام خمینی (قدس سره) بیش از هر حرکت سیاسی دیگر وحشت دارد.
کد خبر : ۱۵۵۴۷۴
 صراط:  عناوین و متن مقالات ویژه نامه 19 دی به شرح ذیل است: 

* 19دی ماه سالروز قیام خونین مردم قم

*اوج گیری مبارزات انقلاب اسلامی در سال 56
*غلامرضا باهر (و قیام 19 دی 1356 مردم قم)
*بازتاب های قیام خونین 19 دی
*قیام خونین(1)
*قیام خونین(2)
*بازخوانی قیام 19دی قم به مناسبت چهلمین روز شهادت شهدای آن
*پی آمدهای حماسه 19دی
*بررسی علل، زمینه‌ها،‌چگونگی، بازتابها و نتایج قیام 19 دی ماه سال 1356 قم
*قیام 19 دی به روایت اسناد

19 دی ماه سالروز قیام خونین مردم قم

رحلت مرموز آیت الله مصطفی خمینی فرزند امام (قدس سره) در آبان 1356، شتاب خاصی به حرکت انقلاب اسلامی بخشید که می توان موج برخاسته از آن را به عنوان آغاز قیام عمومی مردم دانست. مجالس یادبود متعددی در سرتاسر کشور برگزار و در پی هر یک از این مجالس، تظاهرات گسترده ای علیه رژیم شاه به راه افتاد و بار دیگر امام (قدس سره) به عنوان رهبر حرکت اسلامی در جامعه مطرح گردید. از این رو دستگاه حاکم و به ویژه شخص شاه بر آن شد تا با توهین به ساحت امام (قدس سره) چهره ی ایشان را در انظار عمومی مشوش سازد و با نوشتن مقاله ای با صراحت به آن بزرگوار توهین نماید.
در اواسط دی 1356، که پاکت ممهور به مهر دربار از دفتر هویدا وزیر دربار شاه خارج می شد، کسی از کارگزاران رژیم گمان نمی برد که این نامه مانند آتش به دامن رژیم شاه بیافتد. پیک دربار نامه را به داریوش همایون، وزیر اطلاعات و جهانگردی داد و او نیز نامه را جهت انتشار به روزنامه اطلاعات داد. مسعودی صاحب امتیاز روزنامه، پس از با خبر شدن از مفاد مقاله، آن را برای آینده روزنامه خطرناک یافت و نگران و اکنش علما و روحانیون شد. اما در تماس هایی که با وزیر اطلاعات و جهانگردی و نخست وزیر (آموزگار) گرفت، دریافت که برخی از مفاد تند و تحریک آمیز آن به خواست شاه در مقاله گنجانده شده است.
شاه دستور نگارش «ایران و استعمار سرخ و سیاه» را در حالی داده بود که پیش از آن، مضامینش را در گفت و گو با خبرنگار یک مجله ی امریکایی بیان کرده بود. اما گزارشی از عراق در این باره که « آیت الله خمینی در رساله عملیه خود سلطنت را غیر شرعی اعلام کرده و این نظر در چاپ جدیدی از توضیح المسائل ایشان منتشر شده است.» خشم شاه را به آن حد برانگیخت که دستور نگارش این مقاله را داد.
در این مقاله – که نویسنده ی آن «احمد رشیدی مطلق» ذکر شده بود – به طور صریح بی حجابی را فضیلت دانسته و حجاب، کهنه پرستی و ارتجاع سیاه معرفی و به ساحت مرجع عالم تشیّع، امام خمینی (قدس سره) اهانت کرده و قیام پانزده خرداد 1342، توطئه استعمار سرخ و سیاه معرفی شده بود.
با پخش سراسری روزنامه اطلاعات و رسیدن آن به شهر قم، اولین واکنش ها آغاز شد. طلاب جوان، پس از خواندن مقاله، به خشم آمدند.
مدرسین حوزه علمیه ی قم(1) پس از اطلاع از محتوای مقاله، در بیت آیت الله حسین نوری گرد آمدند تا اقدامی هماهنگ علیه رژیم داشته باشند و پس از بررسی ابعاد گوناگون مسأله، تصمیم گرفته شد که هجدهم دی درس های حوزه تعطیل شود.
صبح هجدهم دی، طلاب با تشکیل اجتماعی بزرگی، تظاهرات و راهپیمایی خود را آرام به سوی منازل مراجع وقت آغاز کردند و با تجمع در مقابل منازل ایشان با دادن شعارهایی به حمایت از امام (قدس سره) پرداختند. نیروهای امنیتی ابتدا با یورش به صف تظاهر کنندگان سعی در متفرق نمودن و ممانعت از راهپیمایی طلاب کردند. اما وقتی با مقاومت آن ها رو به رو شدند، اعلام کردند در صورتی که راهپیمایان شعار ندهند و آرام حرکت کنند، می توانند به تظاهرات خود ادامه دهند. عده ای از طلاب در مقابل بیت مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی (قدس سره) تجمع کردند و معظم له طی سخنانی فرمودند: « این ها به آن آقا [امام خمینی] توهین نکردند. این ها به ما توهین کردند، برای این که این ها با این کارشان نشان دادند و خواستند بگویند که آن آقا [امام خمینی] با ما مخالف است و مفهوم حرفشان این است که ما با این ها (رژیم شاه) موافقیم. این که ما با این ها موافقیم، توهین به ماست. ما در گذشته با این ها مخالف بوده ایم و در آینده نیز مخالف خواهیم بود.»

سخنان آیت الله گلپایگانی (ره)
مردم و علما صبح روز هجدهم دی ماه به سمت منزل آیت الله گلپایگانی حرکت کردند. خیلی زود محوطه درونی و بیرونی منزل ایشان از جمعیت پر شد. آیت‏اللّه‏ گلپایگانی با چهره‏ای غمگین و افسرده وارد می‏شوند. پس از این که ایشان آیه استرجاع (انا لله و انا الیه راجعون) را می‏خواند بغض مردم می‏ترکد وصدای گریه از هر سو بلند می‏شود .آیت‏اللّه‏ گلپایگانی ادامه می دهند: «ما هم از وارد شدن این ضایعه بزرگ بر جامعه روحانیت و بر فقه و اجتهاد خبردار شدیم. این‏ها اشتباه می‏کنند ؛ این‏ها فکر نکنند، ما دیگر سکوت کرده‏ایم و چیزی نخواهیم گفت و دست بر می‏داریم. این‏ها باید بدانند که اگر سر نیزه را حتی به زیر گلوی ما بگذارند، ما حرفمان را می‏زنیم».
سپس راهپیمایان، در مقابل منزل مرحوم علاّمه طباطبایی (قدس سره) تجمع کردند. اما به علت کسالت علامه، آیت الله محمد یزدی، به نمایندگی از طرف ایشان راجع به شخصیت امام خمینی (قدس سره) و مبارزات آن بزرگوار و محکومیت رژیم پهلوی در اهانت به امام (قدس سره) و روحانیت، سخنانی ایراد کرد.
تظاهر کنندگان، آن گاه در مقابل منزل و مدرسه ی آیت الله مکارم شیرازی تجمع کردند و ایشان طی سخنان فرمودند: «مسأله، مسأله ی هتاکی نسبت به آیت الله العظمی آقای خمینی نیست، این در واقع هتاکی به تمام مقدسات و به همه ی ماست ... طلاب نباید از همدیگر جدا شوند و باید وحدت داشته باشند. اگر بناست زنده بمانیم، همه باید زنده بمانیم و اگر بناست بمیریم، همه باید بمیریم، جدایی بین ما نخواهد بود.»
بعد از آن طلاب به منزل آیت الله وحید خراسانی رفتند. ایشان در اجتماع طلاب و تظاهرکنندگان، درباره مسأله ی آزادی زن و جایگاه آن در اجتماع از نظر اسلام سخنرانی کردند.
بازاریان قم با مشاهده حرکت حوزه ی علمیه به حمایت از آن تصمیم گرفتند که مغازه های خود را روز نوزدهم دی باز نکنند.
روز نوزدهم دی، بازار تعطیل شد. سازمان اطلاعات و امنیت قم و شهربانی به کمک نیروهای کمکی که از تهران وارد شده بودند، در سطح شهر، به ویژه در حوالی مدارس علمیه و مرقد حضرت معصومه علیها السلام متمرکز شدند.
اقشار مختلف مردم و طلاب در مقابل مدرسه ی خان و میدان آستانه تجمع کردند و باز راهپیمایی به سوی منازل بزرگان حوزه را آغاز نمودند. منزل اول، بیت آیت الله میرزا هاشم آملی (قدس سره) بود. وقتی تظاهرکنندگان به مقابل منزل ایشان رسیدند، آیت الله آملی طی سخنانی به بیان عظمت و شخصیت فوق العاده امام (قدس سره) پرداخت و هیأت حاکمه و رژیم پهلوی را مورد نفرت روحانیت و ملت قلمداد کرد.
ساواک قم طی گزارشی چنین می نویسد: « ساعت 10:30 صبح، بیش از 5000 نفر از طلبه های علوم دینی در مسجد اعظم اجتماع کردند و از آن جا به منزل چند تن از روحانیون رفتند و از آنان خواستند که از [امام] خمینی دفاع کنند.» نیروهای رژیم با آرایش ضد شورش، ماشین های آبپاش و نفربرهای نظامی در انتظار تجمع بعد از ظهر مردم قم بودند که مردم قصد راهپیمایی به سوی خیابان بیگدلی و منزل آیت الله نوری را داشتند.
بعد از تجمع مردم، آیت الله نوری طی سخنانی چنین گفت: « هرکجا نهضت قابل توجهی به وجود آمده، روحانیت راستین اسلام در پیشاپیش آن در حرکت بوده و رهبری نهضت به دست آنان هدایت می شد، روحانیت در حرکت جامعه نقش مؤثر و خلاّقی داشته است. مردم مسلمان، با روحانیتِ اصیل هستند. روحانیت اصیل با آیت الله العظمی آقای خمینی و در پشت سر ایشان است و مبارزه ی دستگاه طاغوتی با اسلام و رهبری آیت الله خمینی به جایی نخواهد رسید.»
پس از سخنان آیت الله نوری، انبوه جمعیت که به ده هزار نفر می رسید، راهپیمایی را آغاز، و می خواستند از طریق خیابان ساحلی به منازل آیات سلطانی طباطبایی و مشکینی بروند. اولین نشانه های درگیری به وسیله ی مأموران رژیم رخ داد. یکی از آن ها شیشه بانک صادرات را شکست و مأمور دیگری همان شیشه را با پاره آجر نشانه گرفت. همین بهانه کافی بود که اسلحه ها به طرف مردم نشانه گیری شود. با دستور فرمانده نیروهای امنیتی، تیراندازی شروع شد. با به زمین افتادن تعدادی از مردم، جمعیت در کوچه های اطراف پناه گرفتند. مردم با هر آنچه که به دست می آوردند، مقابل مأموران مسلح رژیم ایستادند. جنگ و گریز تا ساعاتی از شب ادامه یافت .
مجروحان به بیمارستان بزرگ شهر منتقل شدند و عده ای برای آگاهی از اوضاع مصدومین رو به روی بیمارستان اجتماع کردند. در این روز دست کم شش نفر شهید و ده ها تن زخمی شدند. مردم به خیابان‏های اطراف رفته، این شعار را سر می‏دادند «از جان خود گذشتیم، با خون خود نوشتیم، یا مرگ یا خمینی». این شعار زیبا در پایان آن روز غم‏انگیز، عشق بی کران مردم را به رهبر محبوب خویش نشان می‏داد.
بعد از این حادثه، طلاب و علمای قم با انتشار اعلامیه ای ضمن محکوم کردن کشتار مردم بی دفاع، این سؤال را مطرح کردند که آیا فضای باز سیاسی به این معناست که اگر کسانی به مطالب غیر واقعی روزنامه اعتراض کنند، باید با گلوله پاسخ بگیرند؟
رژیم، شب بیستم دی ماه شهر را مملو از نیروهای امنیتی کرد و به نوعی در شهر حکومت نظامی اعمال کرد.
عکس العمل رژیم
رژیم پهلوی بعد از واقعه ی خونین 19 دی، عده ای از کارمندان و اعضای حزب رستاخیز را جمع آوری و با به راه انداختن تظاهراتی نمایشی سعی کرد، وانمود کند که روشنفکران ایران، « شورش مرتجعین قم» را محکوم می کنند.
تظاهر کنندگان، صبح روز 23 دی 1356، سوار بر اتوبوس ها راهی قم شدند و طی یک راهپیمایی، به حمایت از شاه پرداخته و «جاوید شاه» گویان به سمت حرم حرکت کردند.
عکس العمل دیگر رژیم، به منظور انحراف افکار عمومی از رهبری امام (قدس سره) اجازه دادن فعالیت به برخی از گروه های موافق سلطنت بود که خواهان اصلاحات جزیی بودند.
در همین دوران، اعلام موجودیت « کمیته دفاع از آزادی و حقوق بشر» در شمار اخبار جالب توجه است. نماینده هیأت اجراییه این کمیته با دعوت از خبرگزاری های معتبر جهان به طور رسمی موجودیت این کمیته را اعلام کرد.
شهدا و مجروحین نوزده دی
در مورد شهدا و مجروحان قیام 19 دی آمار دقیقی در دست نیست .آن گونه که از گفته‏ها و نوشته‏های شاهدان عینی برداشت می‏شود خیلی از مجروحان از ترس ساواک به بیمارستان مراجعه نکرده بودند؛ زیرا در آن زمان، ساواک،تظاهر کنندگان زخمی را با زنجیر به تخت بیمارستان می بست تا پس از بهبودی آنها را به ساواک منتقل نمایند. در مورد شهدا نیز غیر از چند نفر که به طور یقین در آن روز به شهادت رسیده‏اند سخن از شهید دیگری به میان نیامده است. البته احتمال این که خانواده شماری از شهدا از ترس ساواک شهدای خود را مخفیانه به خاک سپرده باشند، ضعیف نیست. به هر تقدیر شمار مجروحان بسیار زیاد بود، اما تنها نام پنج شهید به ثبت رسیده است که سه تن از آنان طلبه، یک نفر جوان و دیگری نوجوانی سیزده ساله است.


حضور همه اقشار
ویژگی خاص قیام نوزده دی شرکت و همکاری همه اقشارمردم بود. این قیام نیز همچون همیشه با رهبری روحانیت شکل گرفت، اما اگر حمایت و پیوستن مردم به روحانیت نبود، به پیروزی نمی‏رسید. پس از این که علما دروس حوزه را تعطیل کردند، اقشار مختلف مردم نیز به آنان پیوستند. بازاریان با تعطیل کردن بازار قم، نقش عمده‏ای در اعتراض به اقدامات نظام داشتند. مردم نیز پیرو جوان وارد صحنه مبارزه شدند و در حمایت از امام خمینی(ره) و روحانیت با علما و طلاب همراهی کردند.
واکنش مطبوعات و رسانه‏ها
مطبوعات و رسانه‏های آن زمان ابتدا با قضیه 19 دی بسیار گذرا برخورد کرده، آن را تحقیر نمودند. آنها تلاش کردند که قیام را بسیار کوچک جلوه دهند و وانمود کنند که هیچ اتفاقی رخ نداده است. همچنین تظاهر کنندگان را مشتی افراد معلوم الحال لقب دادند که از این شهر به آن شهر در حال ترددند. «سرکوب اغتشاش قم» تعبیری بود که در رسانه‏ها درباره قیام به کار برده شد. ولی پس از آن از تیترهایی نظیر: «تظاهرات قم به خاک و خون کشیده شد» استفاده کردند و این، نشان می‏داد که در رسانه‏ها، افکار روشن و طرف‏دار حضرت امام(ره) و انقلاب، یافت می‏شود. به هر حال این قیام بر روند انقلاب تأثیر بسیار گذاشت و سانسورهای خبری و تحقیرها نتوانست جلو قیام و انتشار خبر آن را در سراسر کشور بگیرد.
فریادی که آسمان ایران را شکافت
مقام معظم رهبری مدظله عالی در زمان ریاست جمهوری خود در سال روز قیام 19 دی پیامی صادر کردند که بخشی از آن چنین است: «نوزدهم دی ماه یادآور قهرمانی‏های مردم ایثارگر قم، شهر قیام و شهادت، و روز آغاز مبارزه قاطع و مستمر امت اسلامی با رژیم منحوس پادشاهی است. در نوزدهم دی ماه هزار و سیصد و پنجاه و شش و در اوج قدرت رژیم شیطانی پهلوی، در روزهایی که استبدادِ به جنون کشیده شاه خائن ،کار عمال و کارگزاران رژیم را به گستاخی و وقاحت کشانده و اختناقِ حاکم همه فریادهای ملت محروم و دربند را در سینه خفه کرده بود یک باره فریاد پرخروش و هماهنگ مردم قم آسمان ایران را شکافت و خواب دژخیمان پهلوی را بر آشفت. مقاله توهین‏آمیزی که به دستور شاه خائن علیه امیر مستضعفان و مرجع شیعیان جهان به چاپ رسیده بود، همچون جرقه‏ای باروتِ خشم مردم مسلمان قم را منفجر ساخت. رژیم نامردمی حاکم نیز بنا به ماهیت ضد خدایی و ضد خلقی خویش دستور داد تا مزدورانش به روی مردم بی دفاع آتش گشودند و خون پاک و مطهر مسلمانان مبارز را به زمین ریختند. قیام دلیرانه مردم قم نقطه شروع مبارزه‏ای بی امان بود که تا لحظه سقوط حکومت رجّالگان رژیم پهلوی ادامه یافت و پس از آن نیز تا امروز در جبهه‏های داخلی و خارجی ادامه دارد و خواهد داشت».
نتایج و پیامدهای قیام نوزدهم دی
این واقعه به لحاظ نتایج و پیامدها از چند نظر شایان توجه است:
1- سازش شاه و کارتر و تو خالی بودن شعار فضای باز سیاسی شاه را به مردم نشان داد.
2- ثابت کرد که شاه از حرکت مذهبی – سیاسی به رهبری روحانیت و در رأس آن ها امام خمینی (قدس سره) بیش از هر حرکت سیاسی دیگر وحشت دارد.
3- آنچه را که رژیم از آن وحشت داشت، به تبع قیام نوزده دی به وقوع پیوست و حوزه های علمیه و روحانیت در خط امام (قدس سره) به حرکت در آمدند و زمینه ای فراهم گردید که نهضت در مسیر صحیح مبارزه قرار گیرد، و ترفندهای بعدی رژیم را نیز بی اثر کرد.
4- روشن شد که جریان حقوق بشر و فضای باز سیاسی، طلیعه ای برای میدان دادن به ملی گراها، لیبرال ها و ... بوده و امریکا و رژیم شاه، عملاً در جذب مردم به سوی میانه روها موفقیتی نداشته اند و آنان هیچ پایگاهی در میان مردم ندارند.
5- متحجرین حوزه ها و کسانی که مروج جدایی دین از سیاست بودند و همواره درس و بحث و فقه و اصول و ... را به مبارزه با شاه ترجیح می دادند، شکست خوردند و مردم نیز فهمیدند که باید سراغ چه کسانی بروند.
6- ماهیت رژیم ضد مردمی شاه را برای بسیاری آشکار کرد. از آن پس بود که شعار « مرگ بر شاه» شعار اصلی و تکیه کلام توده های انقلابی شد.
7- باعث تعمیق و مردمی شدن نهضت و شرکت توده های مذهبی، به ویژه جوانان گردید.
8- برخی از احزاب و جمعیت هایی که حرکت سیاسی خود را با اتکا به حقوق بشر کارتر و فضای باز سیاسی ایجاد شده، توسط شاه و در چهارچوب قانون اساسی شکل داده بودند، بتدریج از مردم جدا شدند و به دامن امریکا و غرب پناه بردند.
9- با قیام قم، آهنگ حرکت انقلاب به صورت «استراتژی چهلم ها» ی پشت سر هم، با صورت و محتوای کاملاً اسلامی شتاب فزاینده و گسترده تری به خود گرفت و رهبری امام (قدس سره) به عنوان نقش اصلی مبارزه با رژیم شاه ظاهر شد.
نتیجه گیری
قیام 19 دی قم، انقلاب اسلامی را وارد مرحله مهم و حساسی کرده بود. در اثر این قیام، زنجیره ای از حوادث و رویدادهای سرنوشت ساز و اثرگذار در سطح کشور پدید آمد؛ بطوریکه مبارزان و در رأس آنان امام (ره) بهتر و بیشتر از پیش از نتایج آن استفاده و روند پیچیده نهضت را به سمت پیروزی حتمی هدایت و رهبری کردند. اهمیت و جایگاه این قیام در این بود که اولا حرکت روبه پیش انقلاب را شتاب بخشید؛ ثانیاً خصلت اسلامی و مردمی نهضت امام خمینی را ثابت و عیان تر ساخت.
کشتار مردم قم در روز 19 دی و سرکوب شدید و خشن قیام عمومی در این شهر، باعث به اوج رسیدن اعتراضات و راهپیمایی ها در اغلب شهرهای ایران در روزهای بعد می شود. و از همین نقطه است که رژیم مقتدر و باثبات پهلوی دچار بحران عمیق و انقلاب می شود.
قیام19 دی قم زمینه ها و علل و عوامل مختلفی دارد. هرچند تبعید امام به نجف و دوری ایشان از مرکز مبارزات اسلامی قم، ادامه نهضت اسلامی را با مشکل و مانع روبه رو ساخت ولی اندیشه مبارزه و مخالفت با رژیم پهلوی به عنوان یک نظام باطل و ظالم در روح و جان مردم باقی مانده بود. از این رو دوام گفتمان مبارزه که حاصل اندیشه های سیاسی امام بود، زمینه اصلی قیام 19 دی محسوب می شود. علاوه بر این، دوره سخت اختناق و سرکوب نیز موجبات قیام را فراهم ساخت. درگذشت دکتر علی شریعتی، فضای بازسیاسی و مجموعه حوادث این دوره، شهادت آیت الله مصطفی خمینی و رهبری های امام خمینی و از همه مهمتر مقاله اهانت آمیز 17 دی 56، زمینه ها و عوامل مهم قیام 19 دی بوده است.

پی نوشت:
1- حضرات آیات عظام وحید خراسانی، یوسف صانعی، سید حسن طاهری خرم آبادی، محمد مؤمن، علی مشکینی، ناصر مکارم شیرازی، سید حسن موسوی تبریزی و محمد یزدی، اعضای مدرسین آن زمان حوزه ی علمیه قم بودند.
2- مجلد 15 خرداد، شماره 24، ص 55.

اوج گیری مبارزات انقلاب اسلامی در سال 56
نهضتی که در سال 41 به رهبری امام خمینی (رحمت الله علیه)از درون حوزه علمیه قم آغاز شد،هرچند به ظاهر در پانزده خرداد 1342 به وسیله رژیم شاه سرکوب شد،ولی هرگز نابود نشد،بلکه همانند آتش زیر خاکستر در حال رشد و شکل گیری بود.حکومت پلیسی شاه و اربابش امریکا فکر می کردند که می توانند با خشونت و سرکوبی،نهضت پانزده خرداد را ریشه کن کرده و با تبعید امام (رحمت الله علیه) رابطه ی او را با مردم ایران قطع کنند و از وقوع انقلاب جلوگیری نمایند،اما امام با رهبری مدبرانه ی خود در دوران تبعید در ترکیه و عراق همواره ارشاد و هدایت خود را تداوم بخشیده و به راهنمایی و سازماندهی گروهها و مردم پرداخت.تداوم رهبری امام از تبعیدگاه خود از یکسو و مقاومت و پایداری مردم و شاگردان او در داخل کشور از سوی دیگر،سرانجام منجر به برانگیختن شعله های خشم مردم در سال 56 علیه حکومت پهلوی شده و در نهایت،بر اثر اوج مبارزات مردم،شاه در تاریخ 26 دی ماه 1357 از کشور گریخته،طلوع فجر پیروزی در سپیده دم 22 بهمن 1357 نمایان شد و رژیم شاهنشاهی برای همیشه به زباله دان تاریخ رفت.
جرقه های انقلاب در سال 56
الف:مقاله ی (احمد رشیدی مطلق): شهادت مشکوک و ناگهانی حاج سید مصطفی خمینی فرزند بزرگ امام (رحمت الله علیه)در اواخر آبان سال 1356 بهانه ای شد که مردم در مراسم آن مرحوم یاد رهبر و پیشوای بزرگ خود را دوباره بر سر زبانها جاری کنند.رژیم شاه که سالها تلاش کرده بود،نام ایشان را به فراموشی بسپارد،تحمل چنین وضعی را نداشته و به همین دلیل تصمیم گرفت به ساحت مقدس امام (رحمت الله علیه) توهین کند.در همین راستا به مزدوران خود دستور داد که مقاله ای را آماده کرده و به چاپ برسانند.(1)
در تاریخ هفده دی ماه 1356 روزنامه ی اطلاعات مقاله ای را با نام مستعار (احمد رشیدی مطلق) منتشر کرد که سرتاسر آن توهین و اهانت به امام خمینی (رحمت الله علیه)بود.رژیم شاه که درک کرده بود،خطر اصلی کجاست و رهبری مردم مبارز از کدام نقطه سرچشمه می گیرد،می خواست به این وسیله خدشه ای به محبوبیت و شهرت امام وارد کند تا به قول خودش بتواند از وقوع شورش و انقلاب به رهبری ایشان جلوگیری کند،اما غافل از این بود که مریدان او تحمل چنین توهینی را نخواهند داشت و مخالفت را آغاز خواهند کرد.(2)
ب:قیام نوزده دی قم: مقاله ی اطلاعات علیه رهبر انقلاب در سراسر ایران واکنش شدیدی داشت و موجی از اعتراضات مردم را برانگیخت،اما در قم نتیجه- ی فوری داشت.مردم و طلبه ها و مراجع بزرگ که تحمل چنین اهانتی را نداشتند،فردای آن روز درس و منبر را تعطیل کرده،در منازل آیات عظام تجمع کردند و در پایان شب در مسجد اعظم به دادن شعار پرداختند،اما قیام اصلی،روز نوزده دی بود.
در روز دوشنبه نوزده دی مردم با تعطیل دوباره ی محل کسب و کار و درس خود در میدان آستانه ی قم اجتماع کردند و به راهپیمایی پرداختند.مأموران رژیم در زمان راهپیمایی برای مردم مزاحمت فراهم کردند تا این که سرانجام در بعدازظهر این روز درگیری مأموران رژیم با تظاهر کنندگان به وقوع پیوست.نیروهای رژیم با سلاح گرم و تیراندازی مستقیم در مقابل مردم قرار گرفته و آنها را به خاک و خون کشیدند و بعد از حدود چهارده سال که از قیام خونین پانزده خرداد گذشته بود،دوباره خون گرم مردم خیابانها را رنگین کرد.(3)
قیام و کشتار مردم قم در این روز که با پشتیبانی مراجع تقلید از مردم همراه بود،آغاز روند جدیدی از مبارزه ی مردم علیه رژیم شاه شد.به دنبال این قیام بود که اعتصابها،تظاهرات و یورش به مراکز دولتی و انتظامی کشور آغاز شده،موج اعتراضهای داخلی و خارجی علیه رژیم در مطبوعات ایران و جهان گسترش پیدا کرد.(4)
ج:جنبش 29 بهمن تبریز: مردم خطه ی آذربایجان که همواره در مبارزات آزادی خواهی ملت ایران پیشقدم بوده اند،این بار نیز در چهلم شهدای قم شجاعت خود را به اثبات رساندند.در روز 29 بهمن 1356 در سراسر ایران به مناسبت چهلم حوادث قم درگیریهایی اتفاق افتاد که از میان همه ی آنها قیام مردم تبریز از جایگاه ویژه ای برخوردار است.رژیم شاه با تماسهایی که با شریعتمداری برقرار کرده بود،فکر نمی کرد که تبریز محل اصلی انفجار باشد،اما بر خلاف تصور دست اندرکاران رژیم چنین شد.(5) در این روز که عزای عمومی اعلام شده بود،مردم تبریز از تمام اقشار روانه ی مسجد شدند تا در مجلس ختمی که به همین مناسبت از طرف آیت الله شریعتمداری و آیت الله قاضی برگزار شده بود،شرکت کنند،اما پلیس از ورود مردم به مسجد جلوگیری کرده و برای پراکنده شدن آنها شروع به تیراندازی نمود.مردم در مقابل آنها مقاومت کرده و به مأموران هجوم آوردند و با شعار مرگ بر شاه راهپیمایی را آغاز کردند و با عصبانیت مراکز دولتی،سینما و مشروب فروشی ها را به آتش کشیدند.(6)
سرانجام،ارتش شاه به کمک پلیس آمده،به سوی مردم آتش گشود و عده ی زیادی را به شهادت رساند.درگیری و کشتار مردم تا نیمه های شب ادامه داشت تا این که حکومت نظامی برقرار شده،بیمارستانهای تبریز لبریز از کشته ها و مجروحان گشت.(7)
د: یزد خونین در چهلم شهدای تبریز: در اربعین شهدای تبریز که همزمان با نهم فروردین 1357 بود،مردم بسیاری از شهرهای ایران خود را آماده کرده بودند تا یاد عزیزان از دست رفته ی تبریز را گرامی دارند.دست مزدوران رژیم شاه که پس از قیامهای خونین قم و تبریز به خون مردم آلوده شده بود،این بار حادثه دیگر آفرید و مردان و زنان انقلابی یزد را به رگبار گلوله بست.مردم یزد در نهم فروردین 1357 پس از برگزاری اربعین شهدای تبریز به خیابانها ریخته و دست به تظاهرات زدند و شیشه های چند بانک و سینما و مشروب فروشی را شکستند.در روز بعد با اعلام تعطیل عمومی از طرف شهید محراب آیت الله صدوقی (رحمت الله علیه)مردم در مسجد شهر گرد آمده،خواستار بازگشت امام از تبعید و آزادی زندانیان سیاسی شدند.پس از پایان سخنرانی به خیابانها ریخته و دست به تظاهرات زدند که با دخالت پلیس و ارتش عده ی زیادی به شهادت رسیدند.(8)
پی نوشت ها:
1. تاریخ سیاسی معاصر ایران،مدنی،ج2،ص242-245.
2. همان مدرک،ص245.
3. همان مدرک،ص246.
4. تاریخ سیاسی معاصر ایران،مدنی،ج2،ص247.
5. از سید ضیاء تا بختیار،مسعود بهنود،ص747،انتشارات جاویدان،تهران،1369،چاپ چهارم.
6. تاریخ سیاسی معاصر ایران،مدنی،ج2،ص247.
7. همان مدرک،ص248.
8. تاریخ سیاسی معاصر ایران،مدنی،ج2،ص248.
منبع:
کتاب،تاریخ سیاسی معاصر ایران،پژوهشکده تحقیقات اسلامی،صص159 تا 162

غلامرضا باهر (و قیام 19 دی 1356 مردم قم)
غلامرضا باهر، فرزند عبدالحسین، اول تیر 1320 1، در محله «بدوخانه» معروف به «چهار مردان» شهر مذهبی قم متولد شد. از سه سالگی همراه خانواده به محله «میدان میر» نقل مکان یافت. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را تا کلاس هفتم (اول یا دوم دبیرستان آن ایام) در مدرسۀ «ملی محمدیه»، گذراند. ادامه دوره متوسطه را تا دهم در دبیرستان «دین و دانش» طی کرد. و در این مقطع از درس شهیدان دکتر بهشتی و مفتح و آقایان مکارم و مصباح زاده منجم بهره جست. در همین مدرسه روحیه شاعری یافت و نزد استاد مصباح زاده که در حقیقت اولین معلم ایشان در این زمینه بوده، شروع به ذوق آزمایی کرد. دکتر در همان ایام که زبان فرانسه می‌خواند بنا به توصیه شهید بهشتی، شروع به آموختن زبان انگلیسی کرد. و یک ساعت را به فرانسه و ساعت بعد را با استادی ایشان به انگلیسی اختصاص داد. دوره متوسطه را تا سال 1341 در دبیرستان «حکمت» واقع در خیابان صفاییه، ساختمان کنونی آموزش و پرورش قم، به پایان برد.2 در همین سال، وارد دانشکده پزشکی دانشگاه تهران شد و در 1347، دوره طب عمومی را به انجام رساند. در 1347 مشمول نظام وظیفه شد و در حین انجام خدمت سربازی از 1347 ـ 1349 در پادگان منظریه قم، به طور نیمه وقت در بیمارستان آیت الله العظمی گلپایگانی (ره) که درمانگاهی بیش نبود و در مکانی به نام قلعه مبارک‌آباد واقع شده بود، انجام وظیفه می‌نمود. پس از اتمام سربازی به دستور آیت الله گلپایگانی، بنیان نوین بیمارستان گلپایگانی را پایه‌ریزی می‌کنند. و تا 1349 به عنوان مسئول فنی بیمارستان مذکور آغاز به کار کرد. پس از تقریباً سی سال، بیمارستان از یک درمانگاه به یک واحد درمان عمومی تبدیل گردید و آموزش پزشکی دانشگاه آزاد نیز بر عهده آن قرار گرفت، به طوری که شمار قابل توجهی از پزشکان امروزی ایران، دورانی از تحصیل خود را در آن سپری کرده‌اند.3 دکتر باهر علت انتخاب خود به عنوان ریاست بیماستان آیت الله گلپایگانی را این گونه نقل می‌کند:
در ایامی که حقیر در همان محله میر قم به سر می‌بردم و نوجوانی بیش نبودم، مسئولیت گروهی از جوانان محله را به عهده داشتم و هیئتی را تشکیل داده بودیم و چون خود به مداحی علاقه‌مند بودم، به این امر هم اشتغال داشتم. بعد در ایام محرم، جلسات دهگانه‌ای در همان میدان میر داشتیم و از برخی خطبا و وعاظ دعوت به عمل می‌آوردیم تا برای ما سخنرانی کنند و در جلساتشان در محله حضور یابند. در آن جلسات، آقازاده‌های آیت الله گلپایگانی هم که با روحیه من از دبیرستان آشنا بودند، شرکت می‌کردند. گاهی اوقات دستجاتی را هم راه می‌انداختیم. گهگاه خدمت آقای تولیت می‌رسیدم و وجهی می‌گرفتم تا برای کمک به خانواده‌های بی بضاعت و تحصیل بچه‌هایشان مصرف کنیم. طوری شده بود که این برنامه‌ها زبانزد خاص و عام شده بود و خود به خود به اطلاع مرحوم آیت‌الله گلپایگانی هم رسانده بودند. ضمن اینکه خود ما هم از فرصتهایی که دست می‌داد، با دستجات محله خدمت ایشان می‌رسیدیم و ایشان هم از من در مورد کارم و خانواده‌ام سؤالاتی می‌کردند. تا اینکه بعد از فراغت از تحصیل، ایشان فردی را به دنبال من ‌فرستادند و وقتی به محضرشان رفتم، فرمودند که مدتهاست در این اندیشه هستم که بیمارستانی را برای طلاب احداث کنم. بعد ماجرای پانزده خرداد 1342 را به عنوان شروع این تصمیم بیان کردند و گفتند: دکتر! در آن واقعه، بیمارستانها از پذیرش طلابی که مجروح شده بودند، خودداری می‌کردند. آیا درست است که ما حوزه علمیه داشته باشیم؛ ولی بیمارستان مختص طلاب نداشته باشیم؟ صحبت ایشان باعث شد که من علاقه مند شوم که مسئولیت این بیمارستان را به عهده بگیرم. بیمارستانی که در حال حاضر به نام آیت‌الله گلپایگانی نامیده می‌شود، قبلاً توسط مرحوم آقای قمی، تاسیس شده بود؛ منتها در بلاتکلیفی به سر می‌برد و چون زمین آن، جزء املاک آستانه بود، آقای تولیت از مرحوم آقای گلپایگانی خواسته بود که به این مکان سر و صورتی بدهند. در واقع این بیمارستان از سال 1342 به صورت درمانگاه راه اندازی شده بود و از سال 1342، ما این مکان را به عنوان یک مرکز پزشکی نوین، احیاکردیم. در این بیمارستان، هشت هزار نفر از بیست و دو هزار مجروح جنگ تحمیلی را که به قم آورده شد، پذیرا بوده‌ایم و بدون اینکه یک مورد هم مرگ و میر داشته باشیم، سالم به خانواده‌هایشان تحویل داده‌ایم.4
دکتر باهر دوره تخصصی خود را در رشته کودکان از 1353 تا 1355 در مرکز طبی کودکان تهران گذراند. به دستور مرحوم استاد دکتر قریب و آقای دکتر رضا معظّمی مدّتی را در بیمارستان رازی و قلب شهید رجایی به تحصیل در رشته پوست و قلب اطفال سپری کرده است5 و چند بار هم برای طی دوره‌های کوتاه مدت تخصصی – از جمله مطالعه روی پوست و قلب کودکان و نیز نواقص ایمونولوژیک و ژنتیک اطفال – به خارج از کشور سفر کرد.6 در 1356، دکتر باهر یکی از شخصیتهای دست اندر کار و از شاهدان عینی و منحصر به فرد قیام 19 دی ماه بوده و در طی مصاحبه حضوری که با مرکز اسناد انقلاب اسلامی قم انجام داده، درباره علت وقوع حادثه نوزده دی، اظهار می‌دارد:
همه ساله در روز هفدهم دی ماه که در زمان ستم شاهی به نام «روز بانوان» نام گذاری شده بود، روزنامه‌ها به درج مقالاتی در این خصوص می‌پرداختند و حتی در تعریف و تمجید از کشف حجاب و از چادر به عنوان کیسه سیاهی یاد می‌کردند که زنان را در خود اسیر و محبوس کرده بود، اشعاری را درج می‌کردند. نکته‌ای که برای حقیر تأسف آور بود، شعری بود که یکی از شعرای خوب کشور ما در این باب سروده بود و من دوست داشتم این شاعره نامی (پروین اعتصامی) زنده بود و من به او یاد آور می‌شدم که شعر شما مورد سوء استفاده خیلیها قرار گرفته است. لذا ای کاش به سرودن آن اقدام نمی‌کردید؛ تا همواره نام نیکتان بر سر زبانها باقی می‌ماند... . به هر تقدیر روز هفدهم دی ماه 56، رژیم به بهانه روز بانوان و از آنجا که حرف و منطق قابل ارائه‌ای نداشته، مقاله مستهجن و موهنی را در روزنامه اطلاعات به چاپ رساند؛ که اگر قدری آگاهی می‌داشتند، دست به این اهانت بزرگ که ملت را علیه آنان شوراند، نمی‌زدند. به یک معنا این مقاله، مصداق آیه شریفه (216 سوره بقره): «عَسیٰ اَن تَکرَهُوا شیئاً وَ هُوَ خَیرٌ لَّکُم» بود. یعنی به ظاهر برای ملت و روحانیت ما تلخ بود، اما در بطن آن شیرینیهایی وجود داشت که بعداً خودش را نشان داد. وقتی روزنامه مزبور، به دست ما افتاد، از آن اهانت شخصیت شکن و آن نوشته بی سر و ته و عاری از اندیشه و تدبیر، ناراحت و آشفته شدیم. چون ما نسبت به امام خمینی که در آن ایام با عنوان حاج آقا روح الله از ایشان یاد می‌شد، علاقه مند و حساس بودیم و همچنانکه پیشتر هم عرض کردم، طی جلساتی که با جوانان محل داشتیم، ذکر خیر ایشان به میان آمد. واعظی داشتیم به نام آقای نحوی که در همان سالهای41 و42 و قبل از آن، صراحتاً شاه را مورد تاخت و تاز لفظی قرار می‌داد و ظلم و ستمهای او را بر ملا می‌کرد. وقتی روزنامه اطلاعات حاوی مقاله توهین آمیز توزیع شد، ولوله عجیبی در شهر افتاد و ما شاهد بودیم که مردم از هم می‌پرسیدند که چه باید کرد؟ روز نوزدهم دی ماه مردم برای کسب تکلیف به منزل آیت‌الله نوری واقع در کوچه بیگدلی رفتند چون منزل ما هم در همان کوچه و با کمی فاصله نسبت به منزل ایشان واقع شده بود، لذا شاهد سر و صدای مردم بودیم. بین ساعت پنج تا پنج و نیم که برای رفتن به مطب از منزل خارج شدم، یک نفر جلو آمد و گفت: دکتر! خیابان تیراندازی است و راه برای رفتن نیست. گفتم: برای چه؟ گفت: تظاهرات مردم در چهار راه بیمارستان به خشونت کشیده شده است. من بلافاصله به منزل برگشتم و به مدرسه صدر که در چهار راه بیمارستان واقع بود زنگ زدم. پسرم سعید که در حال حاضر، یکی از پزشکان خدمتگزار مملکت است، در آن مدرسه تحصیل می‌کرد. رئیس مدرسه گوشی را برداشت و من خواهش کردم که اجازه ندهند «سعید باهر» از مدرسه خارج شود. رئیس گفت: من گوشی را می‌گذارم دم پنجره، شما گوش کن ببین در خیابان چه خبر است. اینجا بود که من از طریق گوشی تلفن، سر و صدای عجیبی را شنیدم. صدای گلوله، صدای حرکت ماشینهای متعدد که من احساس می‌کردم به صدای حرکت عرّاده شبیه است. به مدیر مدرسه گفتم: آقا من از شما خواهش می‌کنم، شما را به خدا، یک وقت بچه‌ها را بیرون مدرسه نفرستید. گفت: نه. ما در مدرسه را بسته‌ایم. شما مطمئن باش تا این سر و صداها هست، ما بچه‌ها را به منزلشان نمی‌فرستیم. چون احتمال برخورد گلوله به خود مدرسه زیاد است. چند دقیقه بعد از اتمام این مکالمه، این بار تلفن ما به صدا در آمد. از آن سوی تلفن، صدای ناشناسی به گوش رسید:
ـ آقای دکتر باهر را می‌خواستم.
ـ خودم هستم. بفرمایید.
ـ شما مسئول بیمارستان گلپایگانی هستید؟
ـ بله.
ـ من از سازمان امنیت قم مزاحم می‌شوم. چون سه چهار نفر در زد و خورد خیابانی با ضربۀ آجر (روی این قسمت تاکید کرد) مصدوم شده‌اند و به بیمارستان منتقل شده‌اند، لازم است هر چه زودتر به بیمارستان بروید؛ تا ترتیب واگذاری این چند نفر را به ما و مقامات دولتی بدهید. گفتم: من ماشین ندارم (با آنکه داشتم) و خیابان هم آنطور که شنیدم امن نیست.
ـ از کجا شنیدی؟ ماجرای تلفن به مدرسه صدر را گفتم. گفت: اشتباه به عرضتان رسانده‌اند!
ـ به هر حال من در این شرایط جرئت خروج از خانه را ندارم.
ـ ما برای شما ماشین می‌فرستیم.
این جمله را گفت، ترس و وحشت عجیبی، بر جانم مستولی شد. اندیشیدم: اگر ماشین بفرستند، مرا به کجا خواهند برد؟ به هر حال از منزل خارج شدم و برای خداحافظی به منزل مادرم که در همان نزدیکی قرار داشت، رفتم. ظاهراً در این فاصله یک ماشین لندرور با چند نفر مسلح به کلت کمری و دارای کلاه کاسکت به منزل ما مراجعه کرده بودند و همسرم آنان را به منزل مادرم هدایت کرده بود. مادرم بسیار وحشت زده بود و می‌گفت: اینها تو را کجا می‌خواهند ببرند؟ گفتم: مادر! هر چه خدا خواست همان می‌شود! سوار لندرور شدم و چند دقیقه بعد به مقابل بیمارستان رسیدیم. بیمارستان دارای دو در بود. یکی در جلو و دیگری در عقب واقع در کوچه رهبر که به انتهای بیمارستان باز می‌شد. لندرور وارد کوچه رهبر شد و من بعداً دانستم که ساواک قبلاً به آنجا مراجعه کرده و موقعیت را ارزیابی کرده بود و می‌دانست که اجساد شهدا در آنجا قرار دارد. لذا مستقیماً مرا به آنجا بردند؛ ضمن اینکه به دروغ صحبت مجروحین و مصدومین را پیش کشیده بودند و می‌خواستند من در زمینه شهدا با آنها همکاری کنم. وقتی وارد محوطه بیمارستان شدم، دیدم کارکنان در حالت وحشت عجیبی به سر می‌برند. در این حال یکی از بچه‌ها خودش را سراسیمه به من رساند و گفت: آقای دکتر! اینها شهید شده‌اند؛ یک وقت مطرح نشه که در دعوای شخصی کشته شده‌اند! معلوم شد که ساواک به کارمندهای ما گفته بود که اینها در نزاع دسته جمعی کشته شده‌اند و رئیس شما هم باید به همین عنوان صورت جلسه کند. من وقتی مطلب دستم آمد، گفتم باید بروم مقتولین را ببینم. اتاقی که آنان را گذاشته بودند، درش قفل بود و کلید در اختیار مرحوم محمدحسین صفایی بود. صفایی آمد و در را باز کرد و خوشبختانه ساواکیها با آنکه افراد گستاخی بودند و از ورود به هیچ جا ابایی نداشتند، با من همراه نشدند. من داخل شدم و شهدا را برانداز کردم. سه نفر بودند و یکی از آنان اخوی آقای انصاری بود که خون از دهان و بدنش جاری بود و زیر بدن، به صورت لخته جمع شده بود. وقتی از اتاق خارج شدم، به مأمورین ساواک گفتم: من آثار ضربه آجر در اینها ندیدم. به نظرم گلوله خورده‌اند. شروع کردیم به جر و بحث کردن. در آخر گفتند: ما از شما می‌خواهیم که ترتیبی بدهید که این اجساد به ما تحویل داده شود. مأموران در غیاب من به بیمارستان آمده بودند و کارمندان ما گفته بودند که تا مسؤل ما نیاید، اجازه خروج نمی‌دهیم. خوشبختانه از همان ایام تا کنون رابطه تنگاتنگی بین من و کارمندانم در بیمارستان وجود دارد و این امر چیزی جز عمل به آیه شریفه (103 سوره آل عمران): «وَ اعتَصِمُوا بِحَبلِ اللهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَقُوا» نیست. این وحدت و یکپارچگی باعث شده که واحد ما بسیار مستقل و قاطع، مشغول کار باشد و خوب عمل کند. حتی بعد از واقعۀ نوزده دی، یک نفر پلیس هم، امکان نفوذ به این بیمارستان را نیافت و یک مجروح هم به عنوان شورشگر و مانند آن از این واحد بیرون برده نشد. به هر حال در آن روز، وقتی قاطعیت ما را دیدند، گفتند: تکلیف ما چیست؟ ما باید اجساد را ببریم. گفتم: من چنین اجازه‌ای ندارم. چون مدیر و سرپرست اصلی بیمارستان، حضرت آیت‌الله گلپایگانی است. ساواکیها داخل ماشین رفتند و با هم شور کردند و دوباره آمدند و گفتند: برو به آقا تلفن کن! گفتم: الآن بعید است تلفن را بردارند. چون نزدیک غروب است و احتمالاً مشغول تجدید وضو هستند تا برای نماز جماعت تشریف ببرند. واقع امر هم این بود که آقا جز در مواردی خاص، با تلفن صحبت نمی‌کردند. تنها یک بار با مرحوم امام خمینی و یک بار هم با آیت‌الله خویی صحبت کردند. ساواکیها فشار آوردند و من پذیرفتم که به مرحوم آیت‌الله گلپایگانی زنگ بزنم. وقتی شماره را گرفتم، فردی که تلفن را برداشت، از حالت صدای من پی برد که متوحشم. قضیه راجویا شد. گفتم: باید هر طور شده با آقا، صحبت کنم. قضیه حساسی پیش آمده. چند لحظه بعد آقا با صدای ضعیفی گوشی را گرفتند. فرمودند: چه خبر شده؟ سه نفراز مردم در حمله امروز شهید شده‌اند و در بیمارستان ما هستند. منتها نیروهای امنیتی می‌خواهند به زور آنها را ببرند. آقا فرمود: «مطلقاً این کار را نکنید و به هیچ وجه تحویل آینها ندهید. گفتم: پس چه کار کنم؟ گفتند: هیچی با قدرت در مقابلشان بایست و بگو آقا اجازه نداد ما اجساد را از اینجا تکان بدهیم. ما اینها را نگه می‌داریم و به بستگانشان تحویل می‌دهیم یا اینکه مردم خودشان در این رابطه تصمیمی بگیرند. ظاهراً در ذهن مرحوم آقای گلپایگانی این نکته بود که این اجساد باید روی دست مردم تشییع شود تا انقلاب، روند تکاملی‌اش را بپیماید. من بیرون آمدم و موضوع را به ساواکیها گفتم. خیلی ناراحت شدند و گفتند: با زور ببریم چطور؟ گفتم: دیگر خودتان می‌دانید. گفتند: برای شما بد می‌شود. گفتم: برای من خوبی و بدی معنا ندارد. من یک بار به دنیا آمده‌ام یک بار هم از دنیا می‌روم. برای من هیچ مسئله‌ای نیست. ساواکیها که دستشان به جایی بند نشد، رفتند. شب هنگام مردم نشستند تا در مورد اجساد تصمیم بگیرند. چون ما در بیمارستان خودمان سردخانه نداشتیم و حفظ اجساد در اتاق عقب بیمارستان، گرچه فصل زمستان بود، به صلاح نبود. لذا تنی چند از بچه‌های بازار، با من تماس گرفتند و گفتند: اگر اجازه بدهید، ما اجساد را به بیمارستان کامکار که مجهز به سردخانه است، منتقل کنیم. گفتم: برای اینکه من مورد گلۀ احتمالی آقا قرار نگیرم، خودتان بیایید ما اجساد را به اتفاق شما با آمبولانس، منتقل کنیم. بازاریها پذیرفتند و ما هم با بیمارستان کامکار هماهنگ کردیم و خلاصه هر طور بود، نگذاشتیم اجساد مطهر شهدا به دست ساواک بیفتد و بحمدالله تشییع جنازه خوبی به عمل آمد و استفاده لازم از شهدا برای استمرار حرکت انقلاب اسلامی، انجام شد. در واقع نوزده دی 56، دومین حرکت انقلابی مردم، بعد از واقعه پانزده خرداد 42 محسوب می‌شد... .7

بازتاب های قیام خونین 19 دی
روز بیستم دی، طلاب در روس خود حاضر نشدند و حوزه، خود به خود تعطیل شد و شهر قم در سکوتی غمناک و بسیار تلخ فرو رفت. مدرسان و علما با یکدیگر مشورت کردند تا اطلاعیه ای درمحکومیت کشتار مردم و طلاب صادر کنند.
اطلاعیه نوشته شد و به امضای علمای وقت رسید و سپس منتشر شد.
طی این اطلاعیه،ضمن محکوم کردن کشتار مردم، این پرسش مطرح شدکه: «آیا فضای باز سیاسی به این معناست که اگر کسانی که اگر کسانی به مطالب غیر حقیقی روزنامه ها اعتراض می کنند، در برابر گلوله قرارگیرند؟!»
رژیم شاه با وحشت از ارتکاب کشتار دی، به عنوان نخستین اقدام،شهر را از نیروهای امنیتی پرکرد. وجو رعب و وحشتی ایجاد وشهر را به نوعی، به حکومت نظامی تبدیل کرد. مأموران ساواک از روز بیستم دی به بعد، به منازل علما و روحانیان مبارز و طلاب انقلابی یورش بردند و آنها را دستگیر و تبعید کردند. پزشکان متدین و متعهد قم نیز در روز بیستم دی، با صدور اطلاعیه ای ،با محکوم کردن اعمال رژیم، کمیته ای برای مداوای مجروحان و آسیب دیدگان واقعه تشکیل دادند.
روز بیست و یکم، دانشجویان دانشگاه صنعتی تهران، درمحوطه دانشگاه اجتماعی کردند. تا به کشتار بی رحمانه مردم قم و دیگر بیدادگری های رژیم اعتراض کنند که با حمله کماندوها و دیگر نیروهای دولتی روبه رو شدند. در این جریان، حدود هشتاد دانشجو مجروح و مضروب شدند.علما و وعاظ تهران و دیگر شهرستان ها ، با انتشار اعلامیه ای ، گزارشی از چگونگی قیام مردم قم را به ملت ایران عرضه کردند و جنایت های رژیم شاه را آشکار ساختند. جامعه بازرگانان و پیشه وران تهران نیز در اعتراض به کشتار قم، با انتشار اطلاعیه ای تعطیل عمومی اعلام کرد. مراجع قم، در روز 22دی، اطلاعیه ای جداگانه صادر کردند. وضمن محکوم کردن اعمال رژیم در به خاک و خون کشیدن مردم قم، یادآور شدند که رژیم به جای توجه به اعتراض صحیح و منطقی طلاب و مردم، اعمالی را که در تمام جوامع بشری محکوم است، مرتکب و با اسلحه گرم به آنها حمله ور شد و بی گناهان را به قتل رساند.آنگاه مراجع اعلام کردند:«ما مصادر امور را مسئول این قضایا می دانیم و شدیداً معترض هستیم.»
رژیم شاه به پشتوانه عمال ساواک، تظاهراتی ترتیب داد که کارمندان آموزش و پرورش تهران، اعضای حزب رستاخیز و دیگر کارمندان دولت درآن شرکت داشتند. آنها کوشیدند وانمود کنند روشن فکران ایران، شورش مرتجعین قم را محکوم می کنند.
تظاهر کنندگان قلابی، صبح روز23 دی سال1356، سوار بر اتوبوس ها راهی قم شدند. آنان در شهر قم طی یک راه پیمایی، به حمایت از شاه پرداختند و«جاوید شاه گویان»به سمت حرم حرکت کردند. واکنش دیگر رژیم در قبال واقعه نوزدهم دی که به عزم انحراف افکار عمومی از رهبری امام و مسیر صحیح و اصولی مبارزه صورت گرفت، دادن اجازه فعالیت به برخی گروه های موافق سلطنت بود که خواهان اصلاحاتی جزئی بودند. در همین دوران، اعلام موجودیت«کمیته دفاع از آزادی و حقوق بشر» در شمار اخبار جالب توجه است. نماینده هیئت اجرائیه این کمیته که یکی از رهبران جبهه ملی بود، با دعوت از خبر گزاری های معتبر جهان (آسوشیتدپرس،رویتر،یونایتدپرس،بی بی سی،واشنگتن پست،گاردین) به طور رسمی موجودیت این کمیته را اعلام کرد. وی در این مصاحبه نه تنها رژیم شاه را به عنوان عامل اصلی اختناق و جنایت محکوم نکرد، بلکه حتی حاضر نشد کشتار مردم قم را محکوم کند و تنها به اظهار تأسف اکتفا کرد . در آن زمان ،حرکت های نمایشی رژیم به حمایت از شاه صورت گرفت و انقلابیون و رهبران مذهبی نیز فعالیت سیاسی و مذهبی خود را علیه رژیم شدت بخشیدند. چهلم شهدای قم فرا رسید. این چهلم، خود،نتایج بسیار جالبی برای انقلاب و حرکت های بعدی در پی داشت(1).
پی نوشت:
1-نک:ابراهیم طالبی دارابی، جایگاه قیام 19دی1356در پیروزی انقلاب اسلامی، سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی:http:/bashgah.net
منبع:اشارات شماره128

قیام خونین(1)
قیام خونین مردم قم در19دی 1356
جرقه انقلاب
شهر مقدس قم در تاریخ انقلاب ،همواره پایگاه اصلی و سازمان دهنده قیام و مبارزه علیه نظام ستم شاهی به شمار می رفته است.بی شک، وجود حوزه علمیه و روحانیت متمرکز در این شهر نیز در این مهم تأثیر بسزایی داشته است. آغاز مبارزه و شکل گیری آن ونیز بیداری مردم با رهنمودهای حضرت امام خمینی(ره) درهمین شهر صورت پذیرفت .پس از قیام خونین15خرداد سال1342،نام قم به عنوان مرکز اصلی وهدایت کننده مبارزات برسر زبان ها افتاد و پس از چهارده سال،قیام 19دی سال 1356که آن را«جرقه انقلاب»نیز نامیده اند ،بار دیگر به قیامی همگان و مبارزاتی گسترده انجامید.
شهر قم ازدیدگاه مقام معظم رهبری
مقام معظم رهبری،درباره جایگاه شهر قم در پیروزی انقلاب اسلامی می فرماید:
«برای ساختن یک بنا،اول باید پایه های محکم آن را کار گذاشت.هرچه بنا بزرگ تر و سنگین تر و ماندگارتر باشد،پایه های آن محکم تر و قوی تر و شکست ناپذیرتر خواهد بود.اگر ما مبارزه ملت ایران را - که به طورعمومی و تعیین کننده،از سال56آغازشد،به یک بنای رفیع و مستحکم تشبیه کنیم،پایه های قوی و شکست ناپذیر و ماندگار این بنای مستحکم ،در قم نشانده وکار گذاشته شد.قم،یک ذخیره الهی برای اسلام بود».
قیامی دیگر
در روز هفدهم دی سال1356،مقاله ای با عنوان«ارتجاع سرخ وسیاه»با امضای احمد رشیدی مطلق،در روزنامه اطلاعات درج شد.در این مقاله که در سالروز کشف حجاب به چاپ رسید، به حضرت امام خمینی(رحمه الله)اهانت شده بود. با اینکه برای نخستین بار نبود که عوامل نظام به حضرت امام (رحمه الله) اهانت می کردند.این بار حتی اهانت به طور صریح صورت نگرفته بود،ولی جرقه ای درشهر مقدس قم زده شد که به قیامی خونین و تاریخ ساز مبدل گردید. این مقاله احساسات و عواطف مردم را نسبت به رهبر ومقتدایشان که در تبعید به سر می برد، برانگیخت و خشم و انزجار عمومی از نظام را به همراه داشت.
دلیل دیگر برپایی قیام
از عواملی که درشکل گیری قیام نوزده دی وتسریع شکل گیری انقلاب نقش مهمی داشت، شهادت فرزند گران قدر امام بود. شهادت سید مصطفی خمینی (رحمه الله)موجی از انزجار ونفرت را نسبت به نظام درمیان مردم برانگیخت ؛چرا که آن را اقدامی از سوی رژیم و به دستور شاه می دانستند.از این رو، مجالس گرامیداشت حاج آقا مصطفی به صحنه های مبارزه علیه حکومت و حمایت از امام تبدیل شد. در همین محافل بود که مردم به پاس مجاهدت ها ورنج هایی که رهبرشان متحمل شده بود، به او لقب «امام»دادند.پیام ها وسخنان امام(رحمه الله) درآن روزها ، شعله های انقلاب را فروزان تر ومردم را بیدارتر کرد. رژیم که از روی آوردن همه جانبه مردم به رهبرشان خشمگین شده بود،در اقدامی عجولانه ،با چاپ مقاله ای توهین آمیز شخصیت حضرت امام (رحمه الله) را زیر سؤال برد. این اقدام، تاوان سنگینی برای رژیم به همراه داشت و به قیام بزرگی علیه حکومت جور انجامید.
رشیدی مطلق که بود؟
نویسنده مقاله اهانت آمیز«ارتجاع سرخ وسیاه»در روزنامه اطلاعات که خشم و انزجار عمومی مردم را برانگیخت،رشیدی مطلق نام داشت. درباره این نویسنده حرف های بسیاری گفته شده است، ولی آنچه از اسناد و مدارک واعتراف های کارگزاران نظام پلید پهلوی بر می آید، این است که شاه درچاپ مقاله وی، نقش اساسی داشته است. همچنین،محافل مطبوعاتی آن را به داریوش همایون، وزیر اطلاعات وقت نسبت می دهند. ولی در خاطرات خود می گوید:«مقاله از وزارت دربار سرچشمه می گرفت. این مطلب که شاه روایت اولیه مقاله را نپسندید و گفت باید تندتر بشود، درست است».
آغاز حرکت های خود جوش ومردمی
نخستین حرکت اعتراض آمیز در برابر انتشار مقاله موهن در روزنامه اطلاعات، با بیداری روحانیت و مردم قم، فردای انتشار آن،یعنی روز هجدهم دی شکل گرفت. در این روز دروس حوزه تعطیل شد و مراجع نیز درس خود را تعطیل کردند. پس ازآن بازاریان قم نیز به حوزه پیوستند ومردم به همراه علما و روحانیون به خانه مراجع رفتند و آمادگی خود را برای اقدام علیه این حرمت شکنی اعلام کردند. مراجع نیز با سخنان خود، ضمن آرام ساختن مردم و روحانیت و تسلی دادن به آنها، افزون برمحکوم ساختن حکومت در این اقدام توهین آمیز،برادامه مبارزه و اعتراض ها تأکید کردند.
تأثیر کلام مراجع تقلید
مردم و علما،صبح روز هجدهم دی به سوی خانه آیت الله گلپایگانی حرکت کردند. به سرعت محوطه درونی و بیرونی خانه ایشان از جمعیت پر وآیت الله گلپایگانی با چهره ای غمگین و افسرده وارد شد. وقتی ایشان آیه استرجاع(انا لله و انا الیه راجعون) را خواند، بغض مردم ترکید و صدای گریه از هر سو بلند شد. آیت الله گلپایگانی ادامه داد:«ما هم از وارد شدن این ضایعه بزرگ بر جامعه روحانیت و بر فقه و اجتهاد خبر دارشدیم . اینها اشتباه می کنند؛ اینها فکر نکنند ما دیگر سکوت کرده ایم . وچیزی نخواهیم گفت ودست برمی داریم. اینها باید بدانند که اگر سرنیزه را حتی به زیر گلوی ما بگذارند ما حرفمان را می زنیم».
اعتراض درسکوت
بعد از ظهر نوزدهم دی سال1356 آیت الله نوری همدانی سخنرانی کرد. مردم پس از سخنان ایشان آرام و بی سروصدا به طرف خانه آیت الله مشکینی به راه افتادند. بیش از ده هزار نفر که در آن ایام خفقان واضطراب،جمعیت بسیار زیادی بود، با عزمی راسخ و اراده ای پولادین برآن بودند تا قدرت پوشالی نظام شاهنشاهی را در زیر گام های استوارشان خرد کنند. مردم به توصیه آیات و مراجع،آرام راه پیمایی می کردند و فریادها درحنجره ها به دنبال راه گریزی می گشت. بعدها سخنرانان مذهبی از این سکوت بهره بردند.و رژیم را آماج حمله های خود قرار دادند که چرا به روی مردمی که حتی شعار نمی دادند، شلیک کرد.
لحظه های شروع یک حماسه
ساعت حدود چهار و سی دقیقه بعد از ظهر هجده دی، مأموران شهربانی و ساواک که در یکی از میدان های قم راه مردم را سدکرده بودند، به دنبال یک برنامه ساختگی ،با شکستن شیشه بانک، به سوی مردم بی دفاع که حتی شعار هم نمی دانند، تیراندازی کردند.مردم نیز که ترسی به دل نداشتند، با چوب و پرتاب سنگ، در برابر تیر و گلوله، شجاعانه مقاومت کردند. با دیدن نخستین شهید، خشم و نفرت مردم از رژیم بیش ازپیش شد و ترس و وحشت از دل ها رخت بربست. جمعیت با شعار «الله اکبر»و«لا اله الا الله»وبا دردست داشتن سنگ و چوب، به سوی عمال شاه سرازیر شدند و درگیری به اوج خود رسید.
قیام 19 دی و دانش آموزان
درحالی که روز هجدهم دی روبه غروب بود، دانش آموزان دبیرستان های قم، با بیشترین میزان غرور و شهامت،به صف روحانیان پیوستند. نماز جماعت مغرب و عشا در مسجد اعظم برگزار شد و پس از نماز،طلاب ودانش آموزان و مردم همراه،فریاد می زدند:«مرگ بر این حکومت یزیدی»،«مرگ بر این حکومت پهلوی» «دانش آموز، روحانی!پیوندتان مبارک.»مردم،تظاهرات خود را به صورت آرام و در مسجد اعظم وحرم حضرت معصومه(س) ادامه دادند که فریادهای خالصانه آنان در سنگر مبارزه، با الهام از مکتب توحید، موجب تحریک عواطف واحساسات مردم حاضر درحرم حضرت معصومه(س) وبه حرکت در آمدن آنان شد.
عاشورایی دیگر
غروب روز نوزدهم دی، شفق،سرخ و گلگون بود و فضای شهر پرازغم و غربت شده بود. همه جا پر از مأموران شهربانی بود و تظاهر کنندگان پراکنده شده بودند. تنها چیزی که در منطقه درگیری به چشم می خورد،عبا،عمامه و کفش هایی بود که از روحانیان ومردم به جامانده و آغشته به خون بود. مردم به خیابان های اطراف ریخته بودند و این اشعار را سر می دادند:«ازجان خود گذشتیم،با خون خود نوشتیم، یا مرگ یا خمینی»این اشعار زیبا در پایان آن روز غم انگیز،عشق بی کران مردم را به رهبر محبوب خویش نشان می داد.
منبع:اشارات شماره128

 

قیام خونین(2)
قیام خونین مردم قم در 19دی 1356
شرح واقعه
در اواسط دی سال1356، پیک دربار،نامه ای مهر شده را برای داریوش همایون، وزیر اطلاعات و جهانگردی فرستاد و وی نامه را برای انتشار به روزنامه اطلاعات فرستاد. مسعودی، صاحب امتیاز روزنامه،مفاد مقاله را برای آینده روزنامه، خطرناک تشخیص داد و نگران واکنش علما و روحانیان شد، ولی در تماس هایی که با وزیر اطلاعات و جهاگردی و نخست وزیر وقت(آموزگار)گرفت، دریافت که برخی مفاد تند و تحریک آمیز آن به خواست شخص شاه درمقاله آمده است.
دراین مقاله که نویسنده آن،احمد رشیدی مطلق بیان شده بود، به طور صریح، بی حجابی، فضیلت و حجاب،کهنه پرستی و ارتجاع معرفی و به ساحت مقدس امام خمینی(رحمه الله) اهانت و قیام 15خرداد 1342، توطئه استعمار سرخ و سیاه معرفی شده بود. با پخش روزنامه اطلاعات و رسیدن آن به شهر قم، نخستین واکنش ها شروع شد. مدرسین حوزه علمیه قم در بیت آیت الله حسین نوری گرد آمدند. تا اقدامی هماهنگ داشته باشند. و پس از بررسی تصمیم گرفته شد تا هجدهم دی، درس های حوزه تعطیل شود.
صبح هجدهم دی، طلاب با تشکیل اجتماع بزرگی،تظاهرات و راه پیمایی خود را آرام به سوی منازل مراجع آغاز کردند وبا تجمع در مقابل منازل ایشان،با دادن شعارهایی به حمایت از امام خمینی (رحمه الله)پرداختند. نیروهای امنیتی، با یورش به صف تظاهر کنندگان، اقدام به متفرق کردن و ممانعت ازراه پیمایی کردند. عده ای از طلاب در برابر بیت آیت الله العظمی گلپایگانی تجمع کردند و ایشان برای آنان سخنرانی کرد که مفاد روزنامه،توهین به ما بوده و اگر سکوت کنیم، نشانه موافقت ما با آنان خواهد بود.
سپس راه پیمایان به سمت آیات عظام رفتند و به سخنرانی آنان گوش کردند. بازاریان قم با دیدن اجتماع حوزه علمیه، تصمیم به تعطیلی مغازه های خود در روز 19دی گرفتند.
روز نوزدهم دی ، ساواک و شهربانی به کمک نیروهای کمکی که از تهران وارد قم شده بودند، در سطح شهر،به ویژه درحوالی مدارس علمیه ومرقد حضرت معصومه(س) متمرکز شدند. قشرهای مختلف مردم و طلاب، درمیدان آستانه تجمع کردند و دوباره راه پیمایی به سوی منازل بزرگان حوزه آغاز شد. نخست، به بیت آیت الله میرزا هاشم آملی رفتند آیت الله آملی، در سخنانی به بیان عظمت و شخصیت والای امام خمینی(رحمه الله )پرداخت وهیئت حاکمه و رژیم پهلوی را مورد نفرت روحانیت و ملت برشمرد. نیروهای رژیم ،با آرایش ضد شورش و نفربرهای نظامی در خیابان ها آماده شده بودند.
هنگام عصر، مردم و طلاب،اجتماع کردند و به طرف خانه آیت الله نوری حرکت کردند. سپس در حالی که جمعیت می خواستند از طریق خیابان ساحلی به خانه آیات سلطانی طباطبایی و مشکینی بروند، یکی از مأموران، شیشه بانک صادرات را شکست وبه همین بهانه ،اسلحه ها به طرف مردم، نشانه گیری وتیراندازی شروع شد. با بر زمین افتادن تعدادی از مردم، جمعیت در کوچه های اطراف پناه گرفتند و با هر آنچه به دست می آوردند، مقابل مأموران مسلح رژیم ایستادند. جنگ و گریز تا ساعاتی ازشب ادامه یافت.در این روز،دست کم شش نفر شهید و ده ها تن زخمی شدند. پس از این حادثه،طلاب وعلمای قم با انتشار اعلامیه ای این سؤال را مطرح کردند که آیا فضای باز سیاسی به این معناست که اگر کسانی به مطالب غیر واقعی روزنامه اعتراض کنند، باید با گلوله پاسخ بگیرند؟
با قیام قم، آهنگ حرکت انقلاب با محتوای کاملاً اسلامی ، شتاب فزاینده و گسترده تری به خود گرفت و رهبری امام (رحمه الله) به عنوان نقش اصلی مبارزه با رژیم شاه ظاهر شد.(1)
نقش عاشورا در قیام 19دی
علما افزون بر آنکه مبارزات سختی را علیه استبداد دوران ونیز برنامه های ضد مذهبی آنها ترتیب دادند، می کوشیدند با وجود فشارهای سیاسی ،مراسم مذهبی را احیاء کنند. یکی از مهم ترین آنها، عاشوراست که در موارد مختلف،عامل گسترش جهان بینی اسلامی در میان مردم بوده است. حضور روحانیان درایام محرم و صفر درشهرها و روستاها که همواره در این مراسم بر مسائل سیاسی- اجتماعی ایران تأکید می شد و مردم را به انقلاب و وقایع روز آگاه می کرد، احساسات و عواطف مذهبی مردم را درباره مسائل موجود تحریک می کرد. با این کار، عملاً جهان بینی انقلاب،اسلام و عقاید شیعی شد.
روحیه ایثار و شهادت طلبی که در فرهنگ عاشورا موج می زند، یکی از عوامل مؤثر در این زمینه بود. شهادت، نقش بسیار حساسی در تاریخ اسلام و تاریخ امت اسلامی داشته است. انقلاب اسلامی و روند شکل گیری آن، ترجمان،تفسیر و تبیین بسیاری از آیات و روایات بود. از جمله آیات مورد نظر، آیاتی درباره شهادت بود. این آیات به گونه ای ملموس و قابل دست رسی، به جامعه عرضه شد.مسئله مرگ و کشته شدن که امری دردناک و همراه با ترس و وحشت به شمار می رفت، در ایام انقلاب و تحلیل و تفسیری که از مرگ در راه خدا شد، بسیار خوشایند شمرده و از آن استقبال می شد. مرگ در راه خدا و پیروزی یا شکست به «اِحدَی الحُسنَیَین» تفسیر شد. بدیهی است که چنین رویکردی به مرگ و شهادت، دشمن را خلع سلاح می کرد و موجب گسترش و تقویت روحیه انقلابی در مردم می شد. مهم ترین عامل مؤثر در روحیه شهادت طلبی، اعتقاد به معاد و حیات پس از مرگ بود که موجب می شد مردم، بدون ترس از نابودی، با مرگ به استقبال شهادت روند. از جمله این موارد می توان به نهضت عاشورا اشاره کرد.
نهضت عاشورا در ایجاد روحیه شهادت طلبی درمردم، نقش بسزایی داشته است. از نظر تاریخی، نماد شهادت طلبی را در زندگی و شهادت مظلومانه امام حسین(ع) پیشوای سوم شیعیان می توان یافت . قیام امام حسین(ع) واکنش مشابه و خوبی درمقابله علیه رژیم بود. رهبر انقلاب ،شهیدان انقلاب اسلامی را به مثابه شهیدان صفین و کربلا می شمرد و این تعلیم زنده شیعی او، یادآور شهیدان صدر اسلام و الگو گیری ازآنها بود. تحلیل محتوایی پیام های امام به عنوان رهبر نهضت درباره شهید ، شهادت طلبی و شهدای انقلاب اسلامی،خود محرک و انگیزه تداوم انقلاب بود. امام خمینی(رحمه الله) پس از شهادت طلاب مدرسه فیضیه و مدرسه طالبیه تبریز، معتقد بود بایستی راه را ادامه داد؛ چرا که معتقد به «احدی الحسنیین»بود؛ یا پیروزی یا شهادت و به طور صریح اعلام کرد:«ما تکلیف الهی خود را ان شاءالله ادا خواهیم کرد و به احدی الحسنیین نایل خواهیم شد.»(2)
پی نوشت:
1-حمید روحانی، نهضت امام خمینی(ره)؛ سایت تبیان قم،www.tebyan.com
2-امام خمینی(ره)، صحیفه نور، ج1،صص 43و69.
منبع:اشارات شماره128

 

بازخوانی قیام 19دی قم به مناسبت چهلمین روز شهادت شهدای آن
نگاهی به تاریخ
در سرمای زمستان سال 1356یک توهین زمینه‌ساز حرکت و نهضتی فراگیر در ایران شد.
محمدرضا شاه که از گسترش نهضت مذهبی و انتشار وسیع اعلامیه ها و نوارهای سخنرانی امام خمینی و استقبال روزافزون مردم، به شدت خشمگین و نگران بود، دستور داد تا به مناسبت 17 دی 1356 سالروز کشف حجاب رضاخانی، مقاله ای سراسر توهین به ساحت مرجع تقلید عالم تشیع- امام خمینی- در روزنامه اطلاعات نوشته شود و در آن « به بهانه سالروز کشف حجاب ، جملات جسارت آمیزی نسبت به روحانیون به ویژه شخص امام خمینی (ره) به عنوان مخالفان ترقی و پیشرفت و مرتجعینی که نباید مجال ابراز وجود و عقیده پیدا کنند نوشته شد.»
در واقع هدف این بود که چنین القا کنند که نظریات امام خمینی در مورد دربار و طاغوت، نظرات فردی ایشان و ناشی از اغراض شخصی و حب شهرت است و سایر علما با آن موافق نیستند.
پس از انتشار این مقاله و از بعد از ظهر همان روز، شهر قم حالتی غیر عادی به خود گرفت، 19‬دی‌ماه طلاب و مردم با تشکیل اجتماع بزرگی، تظاهرات و راهپیمایی خود را آرام به سوی منازل مراجع وقت آغاز کردند و با تجمع در مقابل منازل ایشان با دادن شعارهایی به‌ حمایت از امام خمینی(ره)پرداختند و از آنها خواستند تا در برابر این اهانت آشکار عکس‌العمل نشان دهند.
گرچه تظاهرات مردم در کمال آرامش صورت گرفت، اما ماموران مسلح به سمت هزاران تظاهر کننده آتش گشودند و دهها نفر را شهید و صدها نفر را مجروح کردند.
با این قیام مردم قم آتش انقلاب اسلامی برافروخته شد و برق آسا به دیگر شهرها سرایت کرد و سرانجام منجر به پیروزی انقلاب اسلامی شد.
موضع امام (ره) پس از جنایت رژیم پهلوی
امام خمینی که در این زمان و در تبعید به سر می برد در اولین موضع گیری در زمینه قیام 19 دی 1356، طی سخنرانی تند و هوشیارانه در مسجد شیخ انصاری نجف اشرف، به شخص شاه و رژیم سلطنتی پهلوی و اعمال و اقدامات ضد دینی – ضد اسلامی و سیاست های مخرب آن حمله کرد و برای چندمین بار شخص شاه را کانون توطئه و مسئول اصلی تمام جنایات معرفی کرد.
امام در این موضع گیری به طور مفصل اعمال خائنانه رژیم سلطنتی پهلوی را شرح داد و اوضاع محنت بار حاکم بر ارتش، دانشگاه و مجلس را برشمرد و در خاتمه، مردم مبارز و انقلابی ایران را به حفظ هوشیاری و بیداری و گروه های انقلابی را به وحدت و مقاومت در برابر اعمال ضد اسلامی – ضد انسانی حکومت پهلوی دعوت کرد:« ملت ایران را باید ما از آن تشکر کنیم. ملت بیداری است، ملت هوشیار و مقاومی است در مقابل ظلم. در عین حال که این همه ظلم می بیند، این همه کشته می دهد، در عین حال مقاومت می کند، ایستادگی می کند، و این ایستادگی به نتیجه خواهد رسید.»
امام با برشمردن سیاست های ضد اسلامی- ضد انسانی رژیم پهلوی، به ملت ایران و مبارزان انقلابی اعلام کردند که باید هدف را تا سقوط سلطنت پهلوی دنبال کنند:« به ملت شریف ایران مژده می دهم که رژیم جابرانه شاه، نفس های آخرش را می کشد، و این قتل عام های بی ر حمانه، نشانه وحشتزدگی و حرکاتی مذبوحانه است.»
مسعود رضایی، پژوهشگر دفترمطالعات و تدوین تاریخ ایران در گفت و گو با همشهری قیام 19دی ماه سال 1356در قم را سر آغاز حرکتهای فراگیر انقلابی در سراسر ایران دانست.
• عامل اصلی قیام 19دی ماه سال 1356قم چه بود؟
حرکت مردم قم در 19دی ماه 1356 مبتنی بر فرهنگ و اعتقادات اسلامی بود که در ایران نهادینه شده یود و در عمق دلهای ایرانیان جای داشت.
مردم در طول رژیم پهلوی به این نتیجه رسیده بودند که پهلوی ها در جهت مخالفت با اسلام حرکت می کنند، لذا نگاهی منفی نسبت به پهلوی ها به وجود آمد.
از سوی دیگر مردم با روحانیت به عنوان مبلغان فرهنگ و دین اسلام پیوند قوی داشتند که در راس آنها مراجع تقلید قرار داشته که مردم نسبت به آنان ارادت قلبی داشتند.
حکومت پهلوی در طول حکومتش بعد از کودتای 28مرداد اتکای کاملی به آمریکا پیدا کرده بود و در چارچوب سیاستهای آمریکا پیش میرفت؛ آمریکا به طریق اولی خواستار اسلام زدایی بود و مردم پیوند محمدرضا و آمریکا را درک می کردند، هرچند نوعی سکوت حاکم بود ولی مردم به لایه های حکومت و عملکردهای آن توجه داشتند و آن مسائل در حافظه تاریخی ملت ثبت می شد.
• 15خرداد یکی از مراحل بروز و ظهور اعتراضات مردمی علیه سیاستهای رژیم پهلوی بود؛ تجربه های 15خرداد برای مردم مسلمان ایران و رژیم پهلوی چه بود؟
در سال 42واقعه 15خرداد به وجود آمد که مخالفت امام خمینی(ره) با عملکردهای ضد اسلامی و وابسته سلطنت پهلوی بود. رژیم توانست با سرکوب شدید تظاهرات مردم ظاهرا بر قیام مردمی فائق بیاید؛ در سال 43 امام خمینی(ره) را به ترکیه و عراق تبعید کردند و ظاهر این بود که رژیم به توفیق دست یافته و توانسته است یکی از مخالفان خود را از جلوی راه بردارد و پهلوی به ظاهر مسائل در آن دوره دلخوش بود.
امام خمینی(ره) در این دوره بنا را بر آگاهی بخشی جامعه گذاشته بودند؛ تجربه سالهای 42 و 43 این را اثبات کرده بود که اگر آگاهی های دینی و سیاسی جامعه به سطح بالایی برسد زمینه های حرکت همه جانبه علیه رژیم ضد اسلامی فراهم می شود.
امام(ره) از طریق شبکه روحانیون که عمدتا شاگردان ایشان بودند این آگاهی را به جامعه منتقل کردند و روحیه انقلابی و اسلامی مردم را رشد دادند؛ این مسئله ادامه داشت تا زمانی که کارتر به ایران سفر کرد.
• چه اتفاقاتی منجر به ایجاد پتانسیل حرکت عمومی در ایران علیه رژیم شاه و چه مسائلی باعث عملکرد رژیم پهلوی شد؟
در سال 56 دو اتفاق که در نوع خودش تاثیرگذار بود شرایط را تغییر داد؛ درگذشت دکتر علی شریعتی که در خرداد 56 صورت گرفت و رحلت حاج آقا مصطفی خمینی که در آبان همین سال رخ داد.
به خصوص پس از رحلت حاج آقا مصطفی خمینی مجالس ختمی برای ایشان برگزار می شود که ضمن تجلیل شخصیت ایشان ابراز ارادت به مرجع عالیقدر تبعید شده امام خمینی بود که به نجف تبعید شده بودند.
بروز این رفتارها و حرکت ها باعث می شود پهلوی در صدد پاسخگویی برآید.
این در حالی است که رژیم شاه به شدت احساس امنیت و غرور می کند و اینکه توانسته است تمام حرکت های مخالف خود را سرکوب و ساکت کرده و به خاموشی کند.
• ژانویه سال 1356 برای محمدرضا پهلوی خاطره انگیز و رویایی بود..
بله. جیمی کارتر رییس جمهوروقت آمریکا درشب اول ژانویه 1978 که مصادف با 11دیماه 1356 بود به ایران آمد و جشن شب اول ژانویه اش را در ایران برگزار کرد؛ نکته مهم این جشن اعلام حمایت کارتر از شاه بود.
ویلیام سالیوان در خاطراتش نقل می کند که ما نطقی برای کارتر در آن شب تهیه کرده بودیم که در سر میز شام باید بنا به رسم دیپلماتیک خوانده می شد و نطقی معمولی و تشریفاتی بود، ولی یکباره دیدیم کارتر نطق رسمی را کنار گذاشت و شروع کرد خودش صحبت کردن و چنان تعریف و تمجیدی از شاه و رژیم پهلوی کرد که ما را در حیرت فرو برد؛ همان جمله معروف که ایران جزیره ثبات و شخص محمدرضا از جمله خردمندارین و بارزترین رهبران است که در حال حاضر در جهان وجود دارد.
این تعریف و تمجید رییس جمهورآمریکا ازمحمدرضا پهلوی باعث دلگرمی و غرور شد تا جایی که رژیم پهلوی به قول و خیال خودش در صدد پاسخگویی محکم به حرکتهای اسلامی و انقلابی که تحت عنوان مراسم ختم حاج آقا مصطفی برگزار می شد برآمد.
• جرقه قیام 19دی چگونه زده شد؟
در سالروز واقعه کشف حجاب که در 17دی ماه 1314 توسط رضا شاه انجام شد مقاله ای با امضای احمد رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات چاپ می شود که در آن به امام خمینی(ره) توهین شده بود و هدف از انتشار آن این بود که قدرت نمایی در برابر نیروهای مسلمان شود و به تخریب شخصیت امام بپردازد.
این مسئله باعث می شود که رژیم پهلوی به اشتباه بزرگی دست بزند و البته خودش نیز به این اشتباه پی نبرد چرا که اقدام رژیم شاه مثل کبریت انداختن در انبار باروت بود.
پهلوی به اشتباه فکر می کرد توانسته همه حرکت ها را خاموش کند و در جهت اسلام زدایی حرکت کند اما واقعه 19دی نشان داد اینها همه خیالات رژیم شاه بوده است.
اشتباه دوم سرکوب شدید تظاهرات مردم قم بود؛ سران پهلوی بر اساس تجربه واقعه 15خرداد دست به چنین اقدامی زدند؛ در 15خرداد بنا به شرایط زمانی، رژیم پهلوی توانست حرکت مردم را ظاهرا سرکوب کند و این تصور را داشت که می تواند در 19دی ماه 1356 نیز با سرکوبی شدید، سریع و قاطع پرونده اسلام گرایی، انقلاب و امام خمینی را ببندد.
• در 15سال پس از 15خرداد در ایران چه رخ داده بود؟
جامعه ایران در طول 15 سال به ماهیت رژیم پهلوی هم به لحاظ حرکتهای ضد اسلامی و وابستگی شدید به آمریکا پی برده بود، رویکردی که هویت ملی و دینی ایرانیان را در معرض خطر قرار داده و در همین زمان حکومت شاه توانست با اقدامش بغضی را که در گلوی مردم گیر کرده بود بترکاند.
در 19دی ماه با کشتار مردم قم انرژی بالقوه نهفته در میان مردم به فعلیت رسید و آزاد شد.
مفهوم شهادت در محور حرکتی که آغازشده بود قرار گرفت و انرژی لازم را به مردم داد.
اگر رژیم شاه اعلام کرد تعدادی آشوبگر و عوامل خارجی را در فم سرکوب کرده است اما از تمامی کشته شدگان به عنوان شهید تجلیل شد و مفهوم شهادت در جامعه جایگاه عینی یافت.
بعد از این ماجرا رژیم نتوانست به عمق مسائل سیاسی و دینی در جامعه پی ببرد و به زعم خودش تعدادی اخلالگر را کشته بود ولی مردم تجلیل از شهیدان را به صورتی شایسته برگزار می کردند.
• برگزاری مراسم اربعین یا همان چهلم پس از19دی ماه در کشور فراگیر می شود، این فرهنگ به چه علت استمرار یافت؟
در فرهنگ اسلامی بزرگداشت چهلمین روز شهادت جایگاه ویژه ای دارد و شناخته شده است و مهمترین مصداق آن اربعین حسینی است که در کشورمان گرامی داشته می شود و مردم با آن خوگرفته و رشد کرده اند. اما این بار اربعین تعدادی شهید که پیروان امام حسین(ع) بودند باید برگزار می شد.
همبستگی ملی بر اساس هویت دینی در اینجا شکل می گیرد؛ در محدوده جغرافیایی ایران که اقوام مختلف با فرهنگهای گوناگون زندگی می کنند اسلام توانسته است مهمترین عامل وحدت ایرانیان از هر قوم و نژادی شود و هویت کشور را حفظ کند.
بنابراین بزرگداشت اربعین شهدای19 دی قم در تبریز گرفته می شود، تظاهرات برگزار شده و روحانیون مسائل سیاسی روز را شرح می دهند.
اما رژیم همچنان در حال سرکوب است و فکر می کند می‌تواند این مسئله را فیصله دهد، به جای اینکه در چهلم شهدای قم به ابراز تاسف و پشیمانی بپردازد بر اساس غرور، تکبر و برداشت اشتباه از موقعیت خود ، اسلام و امام خمینی(ره) مجددا دست به سرکوب می زند و سعی می کند این حرکت را خاموش کند لذا موجب شعله ور شدن آتش خشم ملت می شود و جامعه در انتظار اربعین شهدای تبریز می ماند و این بار در یزد برگزار می شود و رژیم پهلوی باز مرتکب اشتباه می شود.
• حرکت‌های مردی و تظاهرات ها بر اساس اربعین تا چه زمانی ادامه پیدا می کند؟
از اربعین تبریز و یزد به بعد است که تظاهرات از حالت اربعینی درآمده و مردم بر اساس علقه هایی که نسبت به شهدا یافته اند دست به تظاهرات می زنند که در تمام شهرها، شهرستانها و حتی روستاها گسترش می یابد اما پاسخگویی رژیم شاه سیاست مشت آهنین و سرکوب است.
البته همانطور که تاریخ نشان داده است این رویه به همبستگی منسجم تر ایرانیان منجر می شود و وقتی تمام شهرهای کشور درگیر این نهضت انقلابی می شود سیاست آمریکا و شاه هم ناکار آمد می شود.
• در زمینه بررسی انقلاب اسلامی قدری مرکززده و پایتخت پژوه درباره رویدادهای انقلاب نشده ایم، آیا در مطالعات و بررسی های پیرامون انقلاب اسلامی به حرکتهای انقلابی در شهرهای دیگر هم پرداخته شده است؟
در این زمینه کارهایی انجام شده و کتابهایی درباره تظاهرات مردم در شهرهای مختلف در سالهای 56 و 57 نوشته شده است به طور مثال انقلاب اسلامی در کاشان، مشهد و... اما در عین حال عمده توجه به تهران و پایتخت بوده است.
به هر حال تظاهرت در پایتخت و کثرت مردم در آن از اهمیت ویژه ای برخوردار بود، اما جا دارد همانطور که در مورد تهران بسیاری از مسائل بیان شده است هم اکنون به شهرها، شهرستان‌ها و حتی روستاها نیز پرداخته شود و فرهنگ مردم در آن زمان حتی در روستاها نیز مورد بررسی قرار گیرد تا مشخص شود اسلام از چه قابلیت بالایی در همبستگی ملی برخوردار است.
در حالی که وسایل ارتباط جمعی گسترده ای در آن زمان وجود نداشت ولی در همان شرایط، اسلام به عنوان فرهنگ حاکم بر کشور در آمده بود و همزمان با پایتخت در تمام شهرهای کشور مردم یک حرف را می زدند.
باید ابعاد و ریشه های انقلاب اسلامی در شهرها و روستاها مشخص شود و نقش انقلاب اسلامی در همبستگی ایرانیان معلوم گردد و اینکه چه کنیم که در حال حاظر این وضعیت حفظ شده و هر روز بر استحکام و انسجام ملی ایرانیان افزوده شود.
پی آمدهای حماسه 19دی
پیامدهای قیام خونین مردم قم در19 دی ماه 1356
این واقعه، از نظر نتایج و پی آمدها از چند نظر اهمیت دارد:
1. سازش شاه و کارتر وتوخالی بودن شعار فضای باز سیاسی شاه را به مردم نشان داد.
2. ثابت کرد که شاه از حرکت مذهبی- سیاسی به رهبری روحانیان و در رأس آنها امام خمینی( قدس سره) بیش از هر حرکت سیاسی دیگر وحشت دارد.
3. آنچه رژیم ازآن وحشت داشت، به تبع قیام نوزده دی به وقوع پیوست و حوزه های علمیه و روحانیان، درخط امام (قدس سره) به حرکت در آمدندو زمینه ای فراهم شد تا نهضت درمسیر صحیح مبارزه قرار گیرد و ترفندهای بعدی را نیز بی اثر کرد.
4. روشن شد که جریان حقوق بشر و فضای بازسیاسی، طلیعه ای برای میدان دادن به ملی گراها و لیبرال ها بوده و امریکا و رژیم شاه، عملاً درجذب مردم به سوی میانه روها موفقیتی نداشته اند و آنان هیچ پایگاهی در میان مردم ندارند.
5. متحجرین حوزه ها و کسانی که مروج جدایی دین از سیاسیت بودند و همواره درس و بحث و فقه و اصول را به مبارزه با شاه ترجیح می دادند، شکست خوردند ومردم نیز دریافتند که باید سراغ چه کسانی بروند.
6. ماهیت رژیم ضد مردمی شاه را برای بسیاری آشکار کرد. از آن پس بود که شعار «مرگ برشاه»، شعار اصلی و تکیه کلام توده های انقلابی شد.
7. باعث تعمیق ومردمی شدن نهضت و شرکت توده های مذهبی ، به ویژه جوانان شد.
8. برخی احزاب و جمعیت هایی که حرکت سیاسی خود را با اتکا به حقوق بشر کارتر و فضای باز سیاسی ایجاد کردند، توسط شاه ودرچهارچوب قانون اساسی شکل داده بودند، به تدریج از مردم جدا شدند و به دامن امریکا وغرب پناه بردند.
9. با قیام قم، آهنگ حرکت انقلاب به صورت «راهبرد چهلم ها»ی پشت سر هم، با صورت و محتوای کاملاً اسلامی ، شتاب فزاینده و گسترده تری به خود گرفت و رهبری امام (قدس سره) به عنوان نقش اصلی مبارزه با رژیم شاه ظاهرشد.(1).
آثار و نتایج قیام 19دی
با قیام 19دی، مظلومیت شهدا و حرکت روحانیت و مردم به بار نشست و حرکت ساز شد. پیام حضرت امام (قدس سره) روح تازه ای درکالبد مجروح ملت دمید و انقلاب، آهنگ و شتاب تازه ای به خود گرفت . مبارزه علیه رژیم طاغوت، شکل همه جانبه ای پیدا کرد وخون تازه ای در رگ نهضت جوشیدن گرفت. به دنبال قیام 19دی، نهضت به شهرهای دیگر کشیده شد. حماسه چهلم ها شکل گرفت. تبریز، یزد، جهرم،تهران،مشهد و شهرهای دیگر کشورشاهد قیام هایی خونین درگرامیداشت شهدا بودند. نخست، مردم تبریز در چهلم شهدای قم به خاک و خون کشیده شدند و پس ازآن ، شهرهای دیگر به همین ترتیب،شاهد حماسه هایی جاوید بودند.حماسه چهلم ها، نهضت را به ثمر رساند و با بازگشت امام خمینی (رحمه الله) بود که مشعل انقلاب را شعله ور ساخت و پیروزی علیه حکومت طاغوت را به ارمغان آورد.(2)
تأثیر قیام برنظام طاغوت
نظام شاهنشاهی تا پیش از قیام مردم در19دی، مسئله مبارزه و خشم و نفرت مردم از حکومت طاغوت را جدی نمی گرفت. فرا گیر شدن نهضت وقیام های پی در پی، پایه های کاخ وبیداد ستم شاهی را به لرزه درآورد و نظام دریافت که در معرض خطر جدی نابودی قرار دارد. بنابراین، تمام توان خود را برای سرکوب مبارزات و قیام ها به کار گرفت، ولی در این کار توفیقی به دست نیاورد؛ چرا که خون شهدا و روحی که امام (رحمه الله) درملت دمید، کار خود را کرده بود و هیچ سدی نمی توانست سیل خروشان نهضت را تاب بیاورد. حکومت با تمام قدرت به میدان آمد و روحانیت و مردم نیز به رهبری امام (رحمه الله) وبا توکل به خدای متعال، به مقابله با حکومت پرداختند(3).
از دستاوردهای قیام 19دی؛ جنبش 29بهمن مردم تبریز بود .مردم در دفاع از قیام 19 دی روانه مساجد شدند، ولی پلیس آنها را پراکنده کرد و از تیر هوایی برای متفرق شدن آنها استفاده کرد. مردم در برابر این اقدام پلیس واکنش نشان دادند و شعار«زنده باد خمینی» را سر دادند، شیشه بانک ها و مکان های عمومی را شکستند وسینما ومشروب خانه ها را آتش زدند و از این راه اعتراض خود را اعلام کردند. حزب رستاخیز حدود 15 اتومبیل را در هم کوبید. نمونه شبیه به همین واقعه ، در چهلم شهدای29 تبریز در یزد اتفاق افتاد. بسیاری از مراسم اربعین که برای شهدای انقلاب برپا می شد، به راه پیمایی وحرکت های انقلابی ضد رژیم می انجامید. مهم ترین این مراسم، اربعین های پی درپی شهدای 19 دی قم، تبریز وکرمان بود که درنهایت ، به پیروزی انقلاب اسلامی منجر شد.
مساجد و تکیه ها از دیگر عوامل مؤثر در گسترش جهان بینی، به عنوان محل ظهور و بروز فرهنگ سیاسی شیعه است. مساجد به عنوان مرکز آموزش، مرکز ارتباط جمعی و مرکز برگزاری مراسم عبادی و مذهبی، عامل مهمی برای نشر و گسترش جهان بینی در میان توده مردم بوده است. از آنجا که این گونه مراسم برای شهدای راه انقلاب بود، اغلب، مکانی برای صحبت و گفت و گو درباره مسائل انقلاب و روشنگری مردم بود. (4)
پی نوشت:
1-علی شیرخانی، حماسه 19دی قم.
2-سید جلال الدین مدنی ، تاریخ سیاسی معاصر ایران،صص 325-328.
3-همان.
4-همان.
منبع:اشارات شماره128


بررسی علل، زمینه‌ها،‌چگونگی، بازتابها و نتایج قیام 19 دی ماه سال 1356 قم
16 دى 1386
چکیده: در روز شنبه هفدهم دی ماه 1356، روزنامه اطلاعات در قم پخش شد. در صفحه هفتم روزنامه،‌ مقاله‌ای با عنوان "ایران و استعمار سرخ و سیاه" با نام مستعار "احمد رشیدی مطلق" نظر خوانندگان را به سوی خود جلب کرد. نویسنده در آن مقاله، به طور صریح بی‌حجابی را فضیلت دانسته و حجاب کهنه‌پرستی و ارتجاع سیاه معرفی شده و به امام خمینی، بزرگ مرجع عالم تشیع، اهانت کرده بود و قیام پانزده خرداد 1342 توطعه استعمار سرخ و سیاه معرفی شده بود. روزنامه رستاخیز نیز در همان روز،‌ تظاهرات گروه قابل توجهی از زنان مشهد را در مخالفت با کشف حجاب "تظاهری از یک اتحاد نامقدس"‌نامید.داغی که رحلت آقا مصطفی بر دلهای عاشقان امام نهاده بود،‌به انبار باروتی می‌مانست که با جرقه‌ای هر چند کوچک،‌انفجار مهیبی را باعث می‌شد و مقاله رشیدی مطلق در حکم این جرقه بود،‌تا مجددا تظاهرات گسترده‌ای علیه رژیم تدارک دیده شود.
رحلت مشکوک آیت‌الله مصطفی خمینی، آغاز قیام عمومی
پس از چند حرکت اعتراض‌آمیز، از جمله تظاهرات دانشجویان و مردم در روز عید فطر و در صحن حضرت عبدالعظیم حسنی در شهر ری، رحلت فرزند ارشد امام،‌ آیت‌الله مصطفی خمینی، در آبان 1356،‌ شتاب خاصی به حرکت انقلاب اسلامی بخشید که می‌توان موج ناشی از آن را به عنوان آغاز قیام عمومی مردم علیه شاه دانست.
پس از رحلت حاج آقا مصطفی، مجالس ختم مفصلی در داخل و خارج کشور به مناسبت شب هفت و چهلم ایشان،‌ برگزار شد. در خلال هر یک از اینها، تظاهرات گسترده‌ای علیه رژیم شاه براه می‌افتاد. امام نیز به مناسبت چهلم فرزندش، طی بیاناتی، ضمن تشکر از همه طبقات مردم و علما، رحلت آقا مصطفی را "از الطاف خفیه الهی‌"‌دانسته و ضمن تأکید بر اهمیت فرصت سیاسی به دست آمده، به روحانیون متذکر شد که مبارزه علیه رژیم را شدت ببخشند. رحلت آقا مصطفی فرصت مغتنمی بود تا امام، بار دیگر به عنوان رهبر حرکت اسلامی مردم مطرح شود. این مسئله برای رژیم پهلوی بسیار گران بود. رژیم اذعان داشت که اگر امام خمینی بتواند بار دیگر رهبری تشکلهای سیاسی را به دست بگیرد،‌با استفاده از تشکیلات سراسری روحانیت، خواهد توانست بیداری آحاد مردم را نسبت به جنایات پهلوی،‌سبب گردد.
آتش حرکت مردم و انقلاب به مرور افروخته می‌شد و پیامها و سخنرانیهای امام نیز جهتگیری نهضت را مشخص می‌کرد. ضربه‌ای که به تصور رژیم شاه با رحلت آقا مصطفی باید بر امام وارد می‌شد،‌کارگر نیفتاد و امام در پاسخ به پیامهای تسلیت،‌نه تنها از تألمات شخصی خود یاد نکرد، بلکه از وحدت مردم و استفاده از فرصتی که برای سرنگونی رژیم بدست آمده سخن به میان آورد.
جرقه قیام 19 دی ماه 1356 قم
بعد از قیام پانزده خرداد 1342،‌ رژیم شاه برای خنثی نمودن حرکت اسلامی مردم،‌امام را تبعید کرد و سعی فراوان داشت تا فرد یا تشکیلاتی را جایگزین خلاء‌ وجودی امام بکند؛ تا به این وسیله بتواند از یکسو با ظاهر اسلامی و عوام‌پسند،‌نظر توده‌ها را از امام منحرف سازد و از سوی دیگر این فرد یا تشکیلات خطر چندانی برای حکومت ایجاد نکند. مرجع‌تراشی در مقابل امام و .... از حرکتهای مشکوک بعد از تبعید امام تا روزهای پیروزی انقلاب اسلامی بود. شخص شاه و رژیم وی،‌ همواره سعی کردند تا یاد و خاطره امام را از اذهان ملت محو کنند و در این راستا با پخش اعلامیه و شبنامه، به امام توهین می‌کردند. پس از رحلت آیت‌الله مصطفی خمینی، دگرباره یاد و خاطره امام در دلها زنده شد و بار دیگر مردم و حوزه‌های علمیه متوجه نجف‌اشرف شدند و در مجالس و محافل از علل و چرایی عدم وجود امام در ایران سخن به میان آمد.
در روز هفدهم دی ماه سال 1356، همزمان با سالروز کشف حجاب توسط رضا شاه و اعلام اصلاحات ارضی به وسیله محمدرضا شاه،‌روزنامه اطلاعات مقاله توهین‌آمیزی را علیه امام،‌ روحانیت و مقدسات اسلامی منتشر کرد.
توزیع روزنامه اطلاعات در قم
در روز شنبه هفدهم دی ماه 1356، روزنامه اطلاعات در قم پخش شد. در صفحه هفتم روزنامه،‌ مقاله‌ای با عنوان "ایران و استعمار سرخ و سیاه" با نام مستعار "احمد رشیدی مطلق" نظر خوانندگان را به سوی خود جلب کرد. نویسنده در آن مقاله، به طور صریح بی‌حجابی را فضیلت دانسته و حجاب کهنه‌پرستی و ارتجاع سیاه معرفی شده و به امام خمینی، بزرگ مرجع عالم تشیع، اهانت کرده بود و قیام پانزده خرداد 1342 توطعه استعمار سرخ و سیاه معرفی شده بود. روزنامه رستاخیز نیز در همان روز،‌ تظاهرات گروه قابل توجهی از زنان مشهد را در مخالفت با کشف حجاب "تظاهری از یک اتحاد نامقدس"‌نامید.
داغی که رحلت آقا مصطفی بر دلهای عاشقان امام نهاده بود،‌به انبار باروتی می‌مانست که با جرقه‌ای هر چند کوچک،‌انفجار مهیبی را باعث می‌شد و مقاله رشیدی مطلق در حکم این جرقه بود،‌تا مجددا تظاهرات گسترده‌ای علیه رژیم تدارک دیده شود.
حوزه علمیه قم به دنبال درج مقاله در روزنامه اطلاعات،‌حالت غیرعادی به خود گرفت و طلاب با رفتن به منازل مراجع،‌اعتراض خود را به رژیم شاه اعلام داشتند و با پیوستن مردم قم به جمع طلاب،‌این اعتراضات تبدیل به قیام نوزدهم دی ماه شد، که شرح حادثه در زیر می‌آید.
عکس‌العمل مدرسین حوزه علمیه قم
انتشار مقاله مذکور، موجی از خشم و نفرت را در دلهای دوستداران امام برانگیخت و مدرسین حوزه علمیه آن زمان (حضرات آیات و حجج اسلام،‌یوسف صانعی، سیدحسن طاهری خرم‌آبادی،‌محمد مومن،‌علی مشکینی، ناصر مکارم شیرازی، سیدحسن موسوی تبریزی،‌وحید خراسانی و محمد یزدی)‌را واداشت که در منزل آیت‌الله حسین نوری گرد هم آیند تا اقدامی هماهنگ علیه رژیم داشته باشند.
پس از بررسی ابعاد گوناگون برخورد با رژیم، تصمیم گرفته شد که روز هجدهم دی،‌ درسهای حوزه علمیه قم تعطیل گردد و قرار بر این شود تا هر یک از اعضای جلسه،‌تعطیلی دروس را در آن روز معین، به دیگر مدرسان حوزه و مراجع اطلاع دهند.
شب یک‌شنبه و روز یکشنبه،‌بعد از نماز صبح به وسیله تلفن و ملاقاتهای خصوصی،‌به مراجع و اساتید و بسیاری از طلاب اطلاع داده شد و این مسئله مورد گفت و گوی بیشتر طلاب قرار گرفت و تصمیم بر آن شد تا کلیه دروس حوزه علمیه در آن روز، تعطیل گردد.
تظاهرات و حرکت به سوی منازل مراجع
طلاب تا ساعت 9 صبح هجدهم دی، تنها به نقل اخبار مربوط به مقاله روزنامه اطلاعات پرداختند و بعد از آن با تشکیل اجتماع بزرگی در بیرون مدرسه خان،‌ تظاهرات خود را همچون امواج آرام رودخانه، به سوی منازل مراجع وقت آغاز کردند. آنگاه با تجمع در مقابل منازل هر یک از مراجع با دادن شعارهایی به حمایت از امام خمینی پرداختند. پلیس، ساواک و گروهی از افراد مسلح با سلاح گرم و سرد در مسیر ارم چهارمردان، به کمین نشستند تا مانع حرکت طلبه‌های تظاهر کننده که خالصانه در این راه قدم گذاشته بودند،‌شوند.
نیروهای امنیتی،‌ در ابتدا با یورش به صف تظاهرکنندگان،‌سعی در جلوگیری از رفتن نمودند، اما با مقاومت طلاب که با سنگ و آجر و چوب، مقابله می‌کردند، مواجه شدند، در نهایت دژخیمان اعلام داشتند در صورتی که راهپیمایان شعار ندهند و آرام حرکت کنند،‌ می‌توانند به تظاهرات خود ادامه دهند. آنگاه طلاب در خیابان چهارمردان به منزل آیت‌الله گلپایگانی رفتند و ایشان طی سخنانی فرمود:
"اینها به آن آقا ]امام خمینی[ توهین نکردند،‌اینها به ما توهین کردند. برای اینکه اینها با این کارشان شان دادند و خواستند بگویند که آن آقا ]امام خمینی[ با ما مخالف است و مفهوم حرفشان این است که ما با اینها ]رژیم شاه[ موافقیم، اینکه ما با اینها موافقیم، توهین به ماست. ما در گذشته با اینها مخالف بوده‌ایم و در آینده نیز مخالف خواهیم بود".
سپس به ایشان در منزل خود برای طلاب خشمگین سخنرانی کرد و به طلاب وعده داد که ما ساکت ننشسته‌ایم، زیرا در پشت پرده اقداماتی در این زمینه انجام می‌دهیم و از طلاب خواست تا تشنج و آشوب برپا نکنند.
برنامه تظاهرات و رفتن به منازل مراجع، تا هنگام ظهر روز هجدهم دی ادامه یافت،‌تا اینکه تظاهرکنندگان برای ادای فریضه ظهر و عصر پراکنده شدند و قرار گذاشتند ساعت سه بعدازظهر، جهت حرکت به سوی منزل آیت‌الله نجفی مرعشی، جلوی مدرسه خان تجمع نمایند. در ساعت مقرر بار دیگر جمعیت متشکلی در جلوی مدرسه خان به وجود آمد و حرکت خود را به سوی منزل آقای نجفی مرعشی شروع کردند. آیت‌الله نجفی مرعشی هم به ایراد سخن پرداخت و برای رفع گرفتاریهای مسلمین و از جمله مسئله اهانت به مرجع تقلید جهان تشیع و ... دعا نمود.
بدین ترتیب برنامه تظاهرات عیه رژیم و حرکت به سوی منازل مراجع ادامه پیدا کرد.
شرکت دانش‌آموزان در تظاهرات
در حالی که روز هجدهم دی ماه می‌رفت تا به غروب پایان پذیرد، نوجوانان دانش‌آموز دبیرستانهای قم، با بیشترین میزان غرور و شهامت، به صف روحانیون پیوستند. نماز جماعت مغرب و عشا در مسجد اعظم برگزار شد و بعد از نماز، طلاب و دانش‌آموزان و مردم همراه، مسجد را با شعارهایی که از جانشان برمی‌خاست تکان داده و فریاد زدند:
"مرگ بر این حکومت یزیدی"
"مرگ بر این حکومت پهلوی"
"دانش‌آموز روحانی پیوندتان مبارک"
مردم به تظاهرات خود آرامش بخشیده و در مسجد اعظم و در حرم حضرت معصومه ادامه دادند. فریادهای خالصانه آنان در سنگر مبارزه،‌با الهام از مکتب توحید، باعث تحریک عواطف و احساسات مردم موجود در حرم حضرت معصومه (س)‌ و به حرکت در آمدن آنان شد.
در مقابل این صحنه پرشور و فضای روحانی، پلیس به وحشت افتاد و دستور داد که همه مردم را از حرم و صحن مطهر خارج کنند. نیروهای نظامی و انتظامی،‌همراه با ماشینهای آتش‌نشانی، برای پاشیدن آب به مردم و متفرق کردن آنان، در خیابان موزه و در برابر دو در "مسجد اعظم"،‌ آماده ایستاده‌اند.
کثرت جمعیت، قدرت کنترل را از دست پلیس خارج ساخت؛‌ چرا که این وحدت و همبستگی، پاسخی محکم بود به مخالفان. سرانجام پس از یک ساعت، شعارهای مردم قطع شد و جمعیت، آرام آرام از مسجد و حرم حضرت معصومه (س) بیرون آمدند. پلیس در ابتدای خروج مردم از حرم و مسجد، واکنشی نشان نداد اما آخرین نفرات مردم مورد ضرب و جرح نیروها قرار گرفته و در دو طرف پل آهنچی طلاب نیز با باتوم،‌مورد ضرب و جرح قرار گرفتند.
بعد از خروج از مسجد اعظم و حرم، عده‌ای از جمعیت به سمت خیابان صفائیه و عده بیشتری به سوی چهار مردان حرکت کردند. آن شب در ظاهر مبارزه تمام شده بود،‌اما نه برای همیشه. آن روز آغازی بود برای مبارزان تا در خلوت تنهایی خویش، رشته افکارشان را حلاجی کنند.
تظاهرات روز 19 دی ماه 1356
در آن روز، بعضی از آقایان، درس خود را شروع کردند؛ اما وقتی با اجتماع طلاب روبه رو شدند، بناچار درس را تعطیل کرده و در نهایت،‌تمام دروس حوزه، همان روز تعطیل شد. عده‌ای از بازاریان، روز قبل، با فضلای آن زمان که در حقیقت رهبری حرکت را به عهده داشتند،‌وارد مذاکره شدند و قرار بر این شد تا روز نوزدهم دی ماه بازار نیز تعطیل شود. در آن روز،‌بازاریان از ساعت 8 صبح به صفوف طلاب پیوستند و بدین سان موجی از اقشار مختلف مردم، در مقابل مدرسه خان و میدان آستانه تجمع کردند و شهر قم، حالت روز عاشورا به خود گرفت. طلاب و تظاهرکنندگان،‌شروع به رفتن به در منازل بزرگان حوزه نمودند. مقصد و منزل اول، منزل آیت‌الله میرزاهاشم آملی (ره) بود. وقتی که تظاهرکنندگان به مقابل منزل ایشان رسیدند،‌ آیت‌الله آملی طی سخنانی به بیان عظمت و شخصت فوق‌العاده امام خمینی پرداخت و هیئت حاکمه و رژیم پهلوی را مورد نفرت روحانیت و ملت قلمداد نمود. سپس طلاب و مردم خشمگین در مقابل منزل علامه طباطبایی تجمع کردند، ولی به علت کسالت علامه، آیت‌الله محمد یزدی که همسایه علامه بود، به نمایندگی از طرف وی، راجع به شخصیت امام خمینی و مبارزات ایشان و محکومت رژیم پهلوی در اهانت به امام و روحانیت، سخنانی ایراد کرد. تظاهرکنندگان آنگاه در منزل و مدرسه آیت‌الله مکارم شیرازی تجمع نمودند و وی طی سخنانی گفت: "مسئله، مسئله هتاکی نسبت به آیت‌الله العظمی آقای خمینی نیست، این در واقع هتاکی به تمام مقدسات و به همه ماست... طلاب نباید از همدیگر جدا شوند و باید وحدت داشته باشند. اگر بناست زنده بمانیم همه باید زنده بمانیم،‌ و اگر بناست بمیریم،‌همه باید بمیریم، جدایی بین ما نخواهد بود".
سپس طلاب به منزل آیت‌الله وحید خراسانی رفتند،‌وی در اجتماع طلاب و تظاهرکنندگان درباره مسئله آزادی زن و جایگاه آن در اجتماع از نظر اسلام به سخنرانی پرداخت . حرکت طلاب و تظاهرکنندگان ادامه یافت، تا اینکه هنگام ظهر جمعیت پراکنده شدند و برای ساعت 3 بعدازظهر قرار گذاشتند که به منزل آیت‌الله حسین نوری بروند و اظهار تظلم کنند.
چهره و فضای شهر قم در 19 دی ماه
تظاهرات عظیم و گسترده طلاب و تعطیلی بازار،‌ چنان اثر مثبت و عمیقی در مردم قم گذاشت که حتی صاحبان مغازه‌های اطراف حرم حضرت معصومه که جز در ایام عاشورا، 21 رمضان و 28 صفر تعطیل نمی‌کردند، همگی مغازه‌های خود را بستند.
در بین مردم همه جا بحث و گفت و گو درباره مقاله روزنامه اطلاعات بود. زن و مرد، بچه و بزرگ از اهانت رژیم سخن به میان آورده و نفرت و انزجار خود را از رژیم سفاک پهلوی و تهیه‌کنندگان مقاله، اعلام می‌کردند.
هر کس به میزان آشنایی‌اش با مسائل سیاسی و اجتماعی، در این باره به صحبت می‌پرداخت. عده‌ای از رواج بی‌عفتی‌ها سخن گفتند و عده‌ای از نابود شدن فرهنگ اسلامی. آری! ریشه درخت اسلام را افعی گزیده بود و با زهر دندانش،‌دیگر شاخساران سبز نمی‌شدند مگر اینکه نسیمی ملکوتی نوازشش دهد و نهالی به بار نشاند، تا عاشقانی درخت اسلام را با نثار خون پاکشان سیراب سازند،‌ چگونه می‌توان پادزهری بر آن جست؟!
بعدازظهر 19 دی ماه 1356
طلاب و مردم ساعت 15/3 روز دوشنبه، نوزدهم دی در میدان آستانه و مقابل مدرسه خان جمع شدند و به سوی منزل آیت‌الله حسین نوری حرکت کردند. به مرور به علت کم شدن ترس و وحشت و همین طور عادی شدن مسئله،‌جمعیت بیشتری از طبقات مختلف مردم وارد تظاهرات می‌شدند. کماندوهای زبده و مأمورین انتظامی و نظامی در سه راه موزه و چهار راه بیمارستان و خیابان ارم،‌با آمادگی کامل می‌ایستادند.
جمعیت انبوه تظاهر کننده به منزل آیت‌الله حسین نوری در خیابان صفائیه و کوچه بیگدلی رسیدند؛ انبوه جمعیت به گونه‌ای بود که اتاقها و حیاط منزل ایشان و کوچه بیگدلی تا خیابان صفائیه مملو از جمعیت شده بود. در منزل آیت‌الله نوری، ابتدا حجت‌الاسلام سیدحسین موسوی تبریزی سخنرانی کرد. وی در سخنان خود به مسئله امامت و رهبری امام خمینی و همین طور حکومت اسلامی و وظیفه مردم در قبال مسئله اهانت روزنامه اطلاعات اشاره کرد،‌سپس آیت‌الله نوری برای مردم خشمگین چنین گفت: "هر کجا نهضت قابل توجهی به وجود آمده،‌ روحانیت راستین اسلام در پیشاپیش آن نهضتها در حرکت بوده و رهبری نهضت به دست آنان هدایت می‌شده،‌روحانیت در حرکت جامعه نقش مؤثر و خلاقی داشته است و مردم مسلمان با روحانیت اصیل هستند و روحانیت اصیل با آیت‌الله العظمی آقای خمینی و در پشت سر ایشان و مبارزه دستگاه طاغوتی با اسلام و رهبری آیت‌الله خمینی به جایی نخواهد رسید." آیت‌الله نوری خطاب به شاه و مقایسه کارهای امام با شاه،‌این شعر را خواند:
چون تو خفاشان بسی بیند به خواب                      این جهان ماند یتیم از آفتاب
مه فشاند نور و سگ عوعو کند                               هر کسی بر طینت خود می‌تند
جمعیت پس از استماع سخنان تند و صریح آیت‌الله نوری علیه رژیم شاه و در حمایت از امام خمینی و نهضت اسلام،‌ جری‌تر شده و با شعارهای تند علیه رژیم،‌ به حمایت از امام خمینی پرداختند و حرکت خود را به طرف خیابان صفائیه ادامه دادند. در میان تظاهر کنندگان، زنان، کارگران، کسبه، دانشجویان و کودکان مدرسه‌ای مشاهده می‌شدند. تا آنجایی که حرکت جمعیت بلامانع بود و آنها بدون اینکه مشکل اساسی برایشان به وجود آید به محکوم کردن عمل ننگین رژیم در اهانت به امام و روحانیت پرداختند.
کشتار علنی مردم
هنگام غروب روز دوشنبه نوزدهم دی ماه،‌ جمعیت تظاهرکننده خشمگین،‌ از خیابان صفائیه به طرف چهار راه بیمارستان (چهار راه شهدا فعلی) حرکت کردند و قصدشان این بود که از طریق خیابان ساحلی به منازل آیت‌الله سلطانی طباطبایی و آیت‌الله مشکینی بروند و نزد آنها نیز اظهار تظلم نمایند. هنوز ده دقیقه از راهپیمایی نگذشته بود که یک مرتبه جمعیت با شتاب و فشار هر چه تمامتر به عقب برگشت. هر کس و هر گروهی به سمت و سویی رفت؛ چرا که در جلوی صف تظاهرات، ضحاکیان قد علم کرده بودند. گویا به دستور کامکار و محمدی که از رؤسای نیروهای امنیتی قم بودند، برای زمینه‌سازی حمله به تظاهرات مردمی که با گامهای آزاد و خاطری بی‌تشویش پیش می‌آمدند، اقدام به شکستن شیشه‌های بانک و مؤسسات واقع در میدان شهدا نمودند. پلیس با این بهانه با باتوم و چماق به طلاب و مردم حمله‌ور شد و سپس تیرهوایی شلیک کرد. بعد از آن به طور علنی مردم را مورد هدف قرار داد و بر زمین انداخت. سپس پیکار خونین آغاز شد و طلاب و جمعیت ابتدا با مشت و لگد به مقابله با مأموران پرداختند و سپس بلوط کهنسال در میدان نبرد حضور یافت و شاخه‌های خشکیده‌اش را به دستان آتشین سرسپردگان توحید نهاد. بدین صورت بعد از دو روز تظاهرات آرام تظاهرکنندگان علیه اهانت و بی‌حرمتی رژیم به مرجع عالیقدر جهان تشیع، بعدازظهر روز دوشنبه نوزدهم دی ماه به خاک و خون کشیده شدند.
تظاهرکنندگان با دیدن اجساد چهار تن از شهدای این تظاهرات،‌ به آرامی آنان را به دوش گرفتند و با شعارهای "الله اکبر" و "لا اله الا الله" حرکت کردند و قصدشان بر این بود که شهدا را به منزل آیت‌الله نجفی مرعشی برسانند. در این زمان صدای رگبار گلوله از هر سو طنین‌انداز می‌شد و نشانگر آن بود که راهپیمایان در هر نقطه‌ای از شهر پراکنده شده‌اند. آتش دژخیم همچنان ادامه داشت، به طوری که به شهادت آمار، حدود پانزده نفر از اقشار مردم، در آن روز شهید و یا زخمی شدند.
انتقال مجروحین و شهدا
بعد از حمله مأموران رژیم به صف تظاهرکنندگان بی‌دفاع، مرم در حد توان خود، به انتقال مجروحین و پیکر شهدا پرداختند. سه تن از شهدا و عده‌ای از مجروحین به بیمارستان آیت‌الله گلپایگانی انتقال یافتند. مأموران به محض اطلاع از این انتقال،‌ به بیمارستان گلپایگانی رفته و از مسئولین بیمارستان خواستند که اجساد شهدا را به آنان تحویل دهند. ولی مسئولین بیمارستان، با آیت‌الله گلپایگانی مشورت کردند و ایشان هم موافقت نکرد که اجساد را به مأموران تحویل شود.
مجروحین این قیام با همکاری مردم و پزشکان، سرپایی و در بیمارستانهایی که احتمال همکاری پزشکان و کارکنان با مردم انقلابی داده می‌شد، مداوا شدند.
بازتابها
روز بیستم دی ماه، طلاب در دروس خود حاضر نشدند و حوزه، خود به خود تعطیل شد و شهر قم در سکوتی غمناک و بسیار تلخ فرو رفت. مدرسان و علما با یکدیگر به شور و مشورت پرداختند تا اطلاعیه‌ای در محکومیت کشتار مردم و طلاب صادر کنند. اطلاعیه نوشته شد و به امضای علمای وقت رسید و آنگاه منتشر گردید.
طی آن، ضمن محکوم کردن کشتار مردم، این سوال را مطرح کردند که: "آیا فضای باز سیاسی به این معناست که اگر کسانی به مطالب غیرواقعی روزنامه،‌ اعتراض می‌کنند، در برابر گلوله قرار گیرند؟".
رژیم شاه با وحشت از ارتکاب کشتار قم، شب بیستم دی ماه،‌ به عنوان اولین اقدام، شهر را مملو از نیروهی امنیتی کرد، جو رعب و وحشت ایجاد نموده و شهر را به نوعی به حکومت نظامی تبدیل کرد. مأموران ساواک از روز بیستم دی ماه به بعد، به منازل علما و روحانیون مبارز و طلاب انقلابی یورش برده و به دستگیری و تبعید آنان پرداختند. پزشکان متدین و متعهد قم نیز در روز بیستم دی ماه با صدور اطلاعیه‌ای، ضمن محکوم کردن اعمال رژیم، کمیته‌ای جهت مداوای مجروحین و مصدومین واقعه تشکیل دادند.
روز بیست و یکم، دانشجویان دانشگاه صنعتی تهران، در محوطه دانشگاه اجتماع کردند تا به کشتار بی‌رحمانه مردم قم و سایر بیدادگریهای رژیم اعتراض کنند، که با حمله کماندوها و دیگر نیروهای دولتی رو به رو شدند. در این جریان، حدود هشتاد دانشجو مجروح و مضروب شدند. علما و وعاظ تهران و سایر شهرستانها، با انتشار یک اعلامیه، گزارشی از چگونگی قیام مردم قم را به ملت ایران ارائه دادند و جنایات رژیم شاه را آشکار ساختند. جامعه بازرگانان و پیشه‌وران تهران نیز در اعتراض به کشتار قم، با انتشار اطلاعیه‌ای اعلام تعطیل عمومی کرد.
مراجع قم، در روز بیست و دوم دی ماه اطلاعیه‌ای جداگانه صادر کردند و ضمن محکوم نمودن اعمال رژیم در به خاک و خون کشیدن مردم قم، متذکر شدند که، رژیم به جای توجه به اعتراض صحیح و منطقی طلاب و مردم، اعمالی را که در تمام جوامع بشری محکوم است مرتکب شده و با اسلحه گرم به آنها حمله‌ور می‌شوند و بیگناهان را به قتل و جرح می‌رسانند. ما مصادر امور را مسئول این قضایا می‌دانیم و شدیدا معترض هستیم.
رژیم شاه به وسیله عمال ساواک، ترتیب تظاهراتی را که مرکب از کارمندان آموزش و پرورش تهران، اعضای حزب رستاخیز و دیگر کارمندان دولت بود،‌داد و سعی نمود وانمود کند که روشنفکران ایران، شورش مرتجعین قم را محکوم می‌کنند.
تظاهرکنندگان قلابی، صبح روز بیست و سوم دی ماه 1356 سوار بر اتوبوسها شده و راهی قم شدند. آنان در شهر قم طی یک راهپیمایی، به حمایت از شاه پرداخته و "جاوید شاه" گویان به سمت حرم حرکت کردند.
عکس‌العمل دیگر رژیم در قبال واقعه نوزدهم دی ماه، که به عزم انحراف افکار عمومی از رهبری امام و مسیر صحیح و اصولی مبارزه انجام شد، دادن اجازه فعالیت به برخی از گروههای موافق سلطنت بود که خواهان اصلاحاتی جزیی بودند. در همین دوران، اعلام موجودیت "کمیته دفاع از آزادی و حقوق بشر" در شمار اخبار جالب توجه است. نماینده هیئت اجرائیه این کمیته – که یکی از رهبران جبهه ملی بود – با دعوت از خبرگزاریهای معتبر جهان (آسوشیتدپرس، رویتر، یونایتدپرس، بی بی سی، واشنگتن پست،‌گاردین) به طور رسمی موجودیت این کمیته را اعلام کرد. وی در این مصاحبه نه تنها رژیم شاه را به عنوان عامل اصلی اختناق و جنایت محکوم نکرد، بلکه حتی حاضر نشد کشتار مردم قم را محکوم کند. و تنها به اظهار تأسف اکتفا کرد.
در آن زمان، حرکتهای نمایشی‌ای از سوی رژیم به حمایت از شاه انجام شد و انقلابیون و رهبران مذهبی نیز فعالیت سیاسی و مذهبی خود را علیه رژیم شدت بخشیدند. چهلم شهدای قم فرا رسید. این چهلم، خود نتایج بسیار جالبی برای انقلاب و حرکتهای بعدی در پی داشت.
امام خمینی که در آن زمان در نجف اشرف به سر می‌برد، در بخشی از بیانات خود که به مناسبت چهلم شهدای واقعه نوزدهم دی ماه قم بیان داشتند، فرمودند:
"الان امروز چهل روز است که از مرگ جوانهای ما، از مرگ طلاب علوم دینیه، علمای بزرگ، جوانان متدین قم می‌گذرد... با چه شجاعت این اهل قلم و طلاب علوم دینی، با چه شجاعت که شاید در تاریخ کم‌نظیر باشد و دست خالی با این دولت و با این عمال شاه مبارزه کردند و کشته دادند و حتی در خیابانها و در کوچه‌ها و در پس کوچه‌ها از قراری که ذکر شده است مأمورین ریخته‌اند و مردم هم بعد از کشتار، آنقدر که می‌شده است مقاومت کرده‌اند".
نتایج و پیامدها
واقعه نوزدهم دی ماه 1356، به لحاظ نتایج و پیامدها از چند نظر شایان توجه است:
اول آنکه: سازش شاه و کارتر و توخالی بودن شعار حقوق بشر کارتر و فضای باز سیاسی شاه را به مردم ایران نشان داد و مردم را متوجه کرد که این شعارها و سیاستها حربه‌ای بیش نیست.
دوم آنکه: ثابت کرد که شاه از حرکت مذهبی – سیاسی به رهبری روحانیت و در رأس آنها امام، بیش از هر حرکت سیاسی دیگر وحشت دارد و آن را تهدید بزرگی علیه حاکمیت خود می‌داند.
سوم آنکه: آنچه را که رژیم از آن وحشت داشت – که همان مطرح شدن رهبری امام در حوزه‌های علمیه بود – به تبع قیام نوزده دی،‌رهبری امام در حوزه‌های علمیه و به حرکت در آمدن روحانیت در خط امام، زمینه قرار گرفتن نهضت در مسیر صحیح مبارزه را فراهم آورد و حتی ترفندهای بعدی رژیم را بی‌اثر ساخت.
چهارم آنکه: قیام نوزده دی قم ثابت نمود که جریان حقوق بشر و فضای باز سیاسی، طلیعه‌ای برای میدان دادن به ملیون، لیبرالها و ... بوده و آمریکا و رژیم شاه، عملا در جذب مردم به سوی میانه‌روها موفقیتی نداشته‌اند و در ضمن این جریان هیچ پایگاهی در میان مردم به دست نیاورده است.
پنجم آنکه: متحجرین و مقدسین حوزه‌ها، و کسانی که مروج جدایی دین از سیاست بودند و همواره درس و بحث و فقه و اصول و ... را به مبارزه با شاه ترجیح می‌دادند، شکست خوردند و مردم نیز دانستند که باید سراغ چه کسانی بروند.
ششم آنکه: رژیم شاه را در مقابل مردم قرار داد و ماهیت ضد مردمی آن را برای بسیاری آشکار ساخت و از آن پس بود که شعار "مرگ بر شاه"، شعار اصلی و تکیه کلام توده‌های انقلابی شد.
هفتم آنکه: باعث تعمیق و مردمی شدن نهضت و شرکت هر چه بیشتر توده‌های مذهبی بویژه جوان در آن گردید.
هشتم آنکه: برخی از احزاب و جمعیت‌های سیاسی که حرکت سیاسی خود را با اتکا به حقوق بشر کارتر و فضای باز سیاسی ایجاد شده توسط شاه و در چهارچوب قانون اساسی شکل داده بودند، به تدریج از حرکت انقلابی امام و مردم جدا شدند و به دامن آمریکا و غرب توسل جستند.
نهم آنکه: با قیام قم،‌ آهنگ حرکت انقلاب به صورت "استراتژی چهلم‌ها" ی پشت سر هم،‌ با صورت و محتوای کاملا اسلامی شتاب فزاینده و گسترده‌تری به خود گرفت و رهبری امام در این حرکت به عنوان نقش اصلی مبارزه با رژیم شاه ظاهر شد.
منبع:www.irdc.ir

قیام 19 دی به روایت اسناد
آنچه در روز 19 دیماه 1356 در قم رخ داد، یکی از برگ‌های برجسته تاریخ انقلاب اسلامی است. درباره چگونگی این واقعه که بدلیل عظمت و عمق تاثیرش بر روند نهضت اسلامی به «قیام 19 دی» معروف شد، مطالب زیادی از زبان شاهدان عینی در مطبوعات به چاپ رسیده و از رادیو و تلویزیون بیان شده است.
این مقاله، عهده‌دار تبیین گوشه‌ای از تحلیل سیاسی قیام 19 دی با استفاده از اسناد سری بجای مانده از سازمان اطلاعات و امنیت رژیم ستمشاهی معروف به «ساواک» است.
قطعا ملاحظه برداشتها و تفسیرها و تحلیل‌های تاریخی و سیاسی واقعه 19 دی از دیدگاه‌های مختلف و به روایت اسناد و شاهدان عینی اعم از دوستان و دشمنان انقلاب، در صورتی که با بینشی واقعگرایانه صورت گیرد، وجدان‌های بیدار را با آنچه در این ماجرا گذشت نزدیک‌تر خواهد کرد. طبیعی است که در یک مقاله، مجال بررسی همه جزئیات و جوانب واقعه‌ای به عظمت قیام 19 دی نیست. در عین حال نگاهی به کلیت این واقعه می‌تواند در این مقطع مفید باشد.
صورت واقعه
اصل واقعه چنین است که در تاریخ 17 دیماه 1356 مقاله‌ای تحت عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» در روزنامه اطلاعات به چاپ رسید که در آن به بهانه سالروز کشف حجاب و آن طور که رژیم پهلوی تبلیغ می‌کرد «روز آزادی زن»! جملات جسارت‌آمیزی به روحانیت به ویژه شخص امام خمینی بعنوان مخالفان ترقی و پیشرفت و مرتجعینی که نباید مجال ابراز وجود و عقیده پیدا کنند صورت گرفت. نویسنده مقاله در ظاهر شخص مجهول‌الهویه‌ای بنام «احمد رشیدی مطلق» بود، لکن از همان ابتدا مشخص بود که این مقاله توسط ساواک تهیه و با همدستی سناتور عباس مسعودی که موسسه اطلاعات را در اختیار داشت در روزنامه اطلاعات به چاپ رسیده است. تحقیقات بعدی نیز همین برداشت را تأیید کرد و مشخص گردید که داریوش همایون وزیر اطلاعات شاه نیز در این ماجرا نقش داشته است.
انتشار این مقاله، بر خلاف هدفی که برای آن تعیین شده بود، موجب اعتراض شدید و گسترده‌ای در حوزه علمیه قم شد و دقیقا از عصر همان روز 17 دیماه چهره شهر قم لااقل در محدوده خیابانهای اطراف مدرسه فیضیه و حرم حضرت معصومه (س) دگرگونه شد. آنروز، طلاب جوان از خواندن این مقاله با رسیدن روزنامه اطلاعات به شهر قم، خشمگین شدند و با اجتماعات 4 ـ 5 نفره در میدان آستانه، خیابان موزه، مسجد اعظم، مدرسه فیضیه و خیابان ارم به گفتگوهای اعتراض‌آمیز پرداختند و تجمع چند صد نفری آنان در خیابان موزه با شعارهائی که علیه رژیم شاه می‌دادند، با حمله مامورین ساواک و شهربانی قم از هم پاشید و بدون آنکه خونی بر زمین ریخته شود یا حادثه دیگری رخ دهد. این تجمع و برخورد، هر چند خونین نبود، ولی در واقع جرقه‌ای بود که زده شد و آغازی بود بر آنچه در عصر 19 دیماه رخ داد.
قم، در شب هجدهم دیماه، شب پر تب و تابی را گذراند. تلفن‌ها بکار افتادند روحانیون و مردم همدیگر را از محتوای مقاله توهین آمیز اطلاعات باخبر می‌کردند. با همان تلفن‌ها و رفت و آمدهای شبانه، قرار شد درسهای فردای حوزه یعنی روز 18 دیماه تعطیل شوند و طلاب به سوی خانه‌های مراجع و اساتید حوزه علمیه راهپیمائی نمایند و از آنها بخواهند در برابر این اقدام جسارت‌آمیز رژیم ستم‌شاهی بایستند و با آن برخورد نمایند.
در روز 18 دیماه، هزاران نفر از طلاب و علما در دو نوبت صبح و بعد از ظهر به منازل مراجع رفته خواسته خود را عنوان نمودند و با همدردی مراجع و وعده آنها مبنی بر اینکه اقدام به اعتراض خواهند کرد مواجه شدند. همین حرکت در روز 19 دیماه نیز ادامه یافت و عصر روز نوزدهم هنگامی‌که بیش از 10هزار نفر از طلاب و روحانیون و اقشار مختلف مردم از منزل آیت‌الله حاج میرزا حسین نوری همدانی (در واقع در خیابان صفائیه کوی بیگدلی) به طرف منزل آیت‌الله سلطانی (واقع در خیابان حجتیه) در حرکت بودند و شعارهای کوبنده‌ای علیه رژیم شاه و در حمایت از حضرت امام می‌دادند، هنگامی که صفوف اول راهپیمایان به چهارراه شهدا (که در آن زمان چهارراه صفائیه نامیده می‌شد) رسید و در حالی که دنباله جمعیت تا مقابل اداره آموزش و پرورش در خیابان شهدا (صفائیه) می‌رسید، ناگهان مامورین ساواک و شهربانی قم تیراندازی به سوی صفوف راهپیمایان را آغاز کردند و درگیری شدیدی آغاز شد. راهپیمایان با استفاده از هر وسیله که به دستشان می‌رسید از جمله چوب‌هائی که با شکستن شاخه‌های درختان تهیه می‌نمودند به مقابله برخاستند. درگیری حدود یک ساعت طول کشید و خیابانهای اطراف چهار راه و کوچه‌های فرعی و همچنین مدرسه علمیه حجتیه صحنه‌های خونین این درگیری بودند. شدیدترین صحنه، علاوه بر خود چهارراه، صحن جنوبی مدرسه حجتیه و راهروهای ساختمان جنوبی مدرسه بود که تا چند هفته محل رفت و آمد مردم قم و سایر نقاط کشور برای مشاهده جنایات دژخیمان شاه بود. جای گلوله‌ها بر دیوار دیده می‌شد،‌خونها زمین را رنگین کرده بود و انبوهی از کفش، کلاه، عمامه، عبا و قبا به چشم می‌خورد.
رژیم شاه هرگز به تعداد واقعی شهدا و مجروحین این واقعه اعتراف نکرد، ولی در اسناد ساواک سخن از 6 شهید و 14 مجروح به میان آمده است که قطعا با ارقام واقعی فاصله دارد. در حالیکه در یک گزارش سری مربوط به ساواک سخن از کشته شدن 4 نفر در اثر اصابت گلوله و دو نفر دیگر به شکلهای دیگر به میان آمده، دستگاه‌های تبلیغاتی شاه در آن زمان هر گونه استفاده از سلاح گرم را انکار کردند. در این جنایت که به دستور مستقیم رژیم و توسط دژخیمان شاه انجام شد، ده‌ها نفر به شهادت رسیدند ولی هرگز تعداد دقیق شهدا و مجروحین مشخص نشد، زیرا همان گونه که ساواک اعتراف می‌کند، جنازه کلیه شهدا به جز یک شهید دانش‌آموز همگی به پزشکی قانونی تهران منتقل شد و همین امر موجب مخفی ماندن آمار دقیق شهدا گردید.

معاونت سیاسی شورای سیاستگذاری ائمه جمعه

منبع: تسنیم