صراط: جعفر نامدار چند هفته پس از درگذشت بیوک جدیکار درگذشت. او شاهینی بود و جدیکار تاجی. مبارزه جانانه اش به عنوان شاهینی با بیوک جدیکار که تاجی سرشناس دهه 1330 بود در میادین آن دوران پر تب و تاب بود و برایش به عنوان چهره جوان تر اسم و رسمی به ارمغان آوردند. نامدار پس از تحصیل در دبیرستان دانش و دبیرستان های امیر کبیر و دارالفنون تهران با قرار گرفتن زیر نظر دکتر عباس اکرامی مسیر صعودی را طی کرده بود. در تیم کلنی آبادان به میدان رفته بود. با تیم ملی راهی روسیه، عراق، پاکستان و ترکیه شده بود. برابر باکو تفلیس و ارتش شوروی بازی کرده بود.
با این وصف خیلی ها نام جعفر نامدار را پس از مسابقات مقدماتی جام ملت های آسیا آذرماه 1338 در کرالای هند شنیدند. او احتمالا نخستین چهره جنجالی فوتبال ایران بشمار می رفت. اولین مرد قرار گرفته در کانون اولین هیاهوی رسانه ای / مدیریتی فوتبال ایران. زمانی که حمل طلا در هند قاچاق بود و چند نفر از مردان تیم ملی طلا با خود به هند برده بودند. تیم که به تهران بازگشت 9 بازیکن تیم ملی به اتهام حمل طلا با محرومیت های سنگین غیر منتظره ای روبرو شدند و سنگین ترین محرومیت از آن جعفر نامدار شد: 6 سال. بعدی ها عبارت بودند از منصور امیرآصفی: 5 سال، مهدی اخوی: 4 سال، مصطفی عرب، محمد بیاتی، ناصر نوآموز، غلامحسین نوریان، عباس حجری و ناصر حاجی مختار: هر کدام یک سال.
تیرماه 1339 که رسید نامدار نامه بلند بالایش را نوشت. نوشت و خود را قربانی جاه طلبی سرهنگ مصطفی مکری رئیس فدراسیون فوتبال خواند. نوشت چگونه همراه چند نفر دیگر به جرم داشتن شمش و مسکوتات طلا محروم شده. نوشت اخبار ارائه شده گمراه کننده بوده اند. نوشت نسخه هایی از گزارش ها در دفتر گمرک شهر مدرس وجود دارد. نوشت در گزارش هندی ها آمده شمش های طلا ارتباطی به او نداشته اند. نوشت هندی ها رای به اثبات حقانیتش داده اند. نوشت در ایران شکایت ها کرده. نوشت رئیس سازمان تندرستی جوانان و تیمسار محمد دفتری رئیس سازمان تربیت بدنی و حاج عظیمی دبیر سازمان همه چیز را می دانند. نوشت بازیچه مصطفی مکری شده. نامدار نوشت و نوشت. محرومیت او به چهار سال کاهش یافت و سرانجام شاه در 10 مرداد 1339 همه را بخشید. پاییز که رسید او برابر کاستاریکا به عنوان هافبک پشت سر برومند و برمکی و دبیر سیاقی به میدان بازگشت.
نامدار با آویختن کفش هایش فصل ماندنی تر زندگی فوتبالی اش را آغاز کرد. فصل داوری و حضور در عرصه مدیریتی فوتبال را. فصل پوشیدن جامه تیره و سوت زدن را. شاهینی بودنش در سال های آغازین دردسرآفرین بودند. در اردیبهشت 1344 به عنوان دبیر هیئت فوتبال آبادان در دومین اجلاس مربیان، داوران و روئسای باشگاه ها و مسئولیت هیئت های ورزشی آبادان با اعتراض دکتر صالحی نماینده باشگاه تاج روبرو شد که هیئت را فرمایشی و در تصرف باشگاه شاهین و کارگر خواند. جایی که جعفر نامدار جمله معروفش را بر زبان آورد "...من شاهینی هستم و به شاهینی بودنم افتخار می کنم". علی دانایی فرد پس از دیدار نیمه کاره آبادان و اهواز در تیر 1344 او را کسی خواند که خود را علامه دهر می داند و نامدار بلافاصله پاسخ تندی به او داد. با این وصف وقتی دیدار پیکان و نگهبان در 23 بهمن 1348 را سوت زد پیکانی ها که شاهینی های سابق بشمار می رفتند قضاوت نامدار را علیه خود خواندند. بازی تا دقیقه 88 بدون گل جلو می رفت که همایون بهزادی برابر فرهنگ بادکوبه ضربه سرش را نواخت. توپ درون دروازه چرخید و بادکوبه آن را در موقعیت جدل آوری مهار کرد و پیکانی ها اعتراض کردند. پیکانی ها ادعا کردند توپ از خط عبور کرده، ولی نامدار اعتقادی به پنالتی نداشت. نامدار دستور به ادامه بازی می داد. بازی بدون گل پایان می یافت.
چهره خونسرد و خنده هایش در قضاوت ها کارساز بودند. در 29 فروردین 1354 پس از نبرد تاج 3 - هما 3 اعتراف کرد اشتباه کرده. اعتراف کرد وقتی علیرضا خورشیدی پنج دقیقه به پایان توپ را با ضربه سنگینی روانه دروازه تاج کرد و توپ با دستان ناصر حجازی برخورد کرد و جلوی پای احمد نقوی افتاد و سپس حجازی پای نقوی را چسبیید و او را نقش زمین کرد باید ضربه پنالتی به سود هما اعلام می کرد. او دو هفته بعد در دیدار پرسپولیس و ذوب آهن دو بار اعلام پنالتی کرد و برای بار دوم تردید داشت و از کمکش یاری جست. اصفهانی ها چند بار زیر توپ زدند و نامدار هر بار با خونسردی توپ را روی نقطه گچی چمن قرار داد تا سرانجام علی پروین دروازه اصفهانی ها را باز کند.
او در دهه 1350 - 1970میلادی - سرشناس ترین مرد عرصه داوری ایران و آسیا بشمار می رفت. رئیس کمیته داوران بود و مردان سیاهپوش جام تخت جمشید با مدیریت او راهی میدان می شدند. نامدار در ۱۹۷۴ اولین ایرانی بود که پا به رقابت های جام جهانی گذاشت. او دیدار استرالیا و شیلی را سوت زد (همان دیداری که سه کارت زرد به ری ریچارد استرالیایی نشان داد و او را با تاخیر از میدان اخراج کرد) و چهار سال بعد دیدار لهستان و مکزیک در جام جهانی ۱۹۷۸ را قضاوت کرد. او در دو المپیک 1972 و 1976 هم به میدان رفت.
جعفر نامدار 1313 در ایران زاده شد. تحصیلکرده دانشکده ادبیات بود و در زمستان 1392 - در اول ژانویه 2014 - جایی دور از سرزمینش، در ایالات متحده درگذشت.
با این وصف خیلی ها نام جعفر نامدار را پس از مسابقات مقدماتی جام ملت های آسیا آذرماه 1338 در کرالای هند شنیدند. او احتمالا نخستین چهره جنجالی فوتبال ایران بشمار می رفت. اولین مرد قرار گرفته در کانون اولین هیاهوی رسانه ای / مدیریتی فوتبال ایران. زمانی که حمل طلا در هند قاچاق بود و چند نفر از مردان تیم ملی طلا با خود به هند برده بودند. تیم که به تهران بازگشت 9 بازیکن تیم ملی به اتهام حمل طلا با محرومیت های سنگین غیر منتظره ای روبرو شدند و سنگین ترین محرومیت از آن جعفر نامدار شد: 6 سال. بعدی ها عبارت بودند از منصور امیرآصفی: 5 سال، مهدی اخوی: 4 سال، مصطفی عرب، محمد بیاتی، ناصر نوآموز، غلامحسین نوریان، عباس حجری و ناصر حاجی مختار: هر کدام یک سال.
تیرماه 1339 که رسید نامدار نامه بلند بالایش را نوشت. نوشت و خود را قربانی جاه طلبی سرهنگ مصطفی مکری رئیس فدراسیون فوتبال خواند. نوشت چگونه همراه چند نفر دیگر به جرم داشتن شمش و مسکوتات طلا محروم شده. نوشت اخبار ارائه شده گمراه کننده بوده اند. نوشت نسخه هایی از گزارش ها در دفتر گمرک شهر مدرس وجود دارد. نوشت در گزارش هندی ها آمده شمش های طلا ارتباطی به او نداشته اند. نوشت هندی ها رای به اثبات حقانیتش داده اند. نوشت در ایران شکایت ها کرده. نوشت رئیس سازمان تندرستی جوانان و تیمسار محمد دفتری رئیس سازمان تربیت بدنی و حاج عظیمی دبیر سازمان همه چیز را می دانند. نوشت بازیچه مصطفی مکری شده. نامدار نوشت و نوشت. محرومیت او به چهار سال کاهش یافت و سرانجام شاه در 10 مرداد 1339 همه را بخشید. پاییز که رسید او برابر کاستاریکا به عنوان هافبک پشت سر برومند و برمکی و دبیر سیاقی به میدان بازگشت.
نامدار با آویختن کفش هایش فصل ماندنی تر زندگی فوتبالی اش را آغاز کرد. فصل داوری و حضور در عرصه مدیریتی فوتبال را. فصل پوشیدن جامه تیره و سوت زدن را. شاهینی بودنش در سال های آغازین دردسرآفرین بودند. در اردیبهشت 1344 به عنوان دبیر هیئت فوتبال آبادان در دومین اجلاس مربیان، داوران و روئسای باشگاه ها و مسئولیت هیئت های ورزشی آبادان با اعتراض دکتر صالحی نماینده باشگاه تاج روبرو شد که هیئت را فرمایشی و در تصرف باشگاه شاهین و کارگر خواند. جایی که جعفر نامدار جمله معروفش را بر زبان آورد "...من شاهینی هستم و به شاهینی بودنم افتخار می کنم". علی دانایی فرد پس از دیدار نیمه کاره آبادان و اهواز در تیر 1344 او را کسی خواند که خود را علامه دهر می داند و نامدار بلافاصله پاسخ تندی به او داد. با این وصف وقتی دیدار پیکان و نگهبان در 23 بهمن 1348 را سوت زد پیکانی ها که شاهینی های سابق بشمار می رفتند قضاوت نامدار را علیه خود خواندند. بازی تا دقیقه 88 بدون گل جلو می رفت که همایون بهزادی برابر فرهنگ بادکوبه ضربه سرش را نواخت. توپ درون دروازه چرخید و بادکوبه آن را در موقعیت جدل آوری مهار کرد و پیکانی ها اعتراض کردند. پیکانی ها ادعا کردند توپ از خط عبور کرده، ولی نامدار اعتقادی به پنالتی نداشت. نامدار دستور به ادامه بازی می داد. بازی بدون گل پایان می یافت.
چهره خونسرد و خنده هایش در قضاوت ها کارساز بودند. در 29 فروردین 1354 پس از نبرد تاج 3 - هما 3 اعتراف کرد اشتباه کرده. اعتراف کرد وقتی علیرضا خورشیدی پنج دقیقه به پایان توپ را با ضربه سنگینی روانه دروازه تاج کرد و توپ با دستان ناصر حجازی برخورد کرد و جلوی پای احمد نقوی افتاد و سپس حجازی پای نقوی را چسبیید و او را نقش زمین کرد باید ضربه پنالتی به سود هما اعلام می کرد. او دو هفته بعد در دیدار پرسپولیس و ذوب آهن دو بار اعلام پنالتی کرد و برای بار دوم تردید داشت و از کمکش یاری جست. اصفهانی ها چند بار زیر توپ زدند و نامدار هر بار با خونسردی توپ را روی نقطه گچی چمن قرار داد تا سرانجام علی پروین دروازه اصفهانی ها را باز کند.
او در دهه 1350 - 1970میلادی - سرشناس ترین مرد عرصه داوری ایران و آسیا بشمار می رفت. رئیس کمیته داوران بود و مردان سیاهپوش جام تخت جمشید با مدیریت او راهی میدان می شدند. نامدار در ۱۹۷۴ اولین ایرانی بود که پا به رقابت های جام جهانی گذاشت. او دیدار استرالیا و شیلی را سوت زد (همان دیداری که سه کارت زرد به ری ریچارد استرالیایی نشان داد و او را با تاخیر از میدان اخراج کرد) و چهار سال بعد دیدار لهستان و مکزیک در جام جهانی ۱۹۷۸ را قضاوت کرد. او در دو المپیک 1972 و 1976 هم به میدان رفت.
جعفر نامدار 1313 در ایران زاده شد. تحصیلکرده دانشکده ادبیات بود و در زمستان 1392 - در اول ژانویه 2014 - جایی دور از سرزمینش، در ایالات متحده درگذشت.