صراط: پاسخ سوال ساده است؛ نبود کپی رایت در ایران و سودآوری تضمینی. اما سوال
چیست؟ چرا در ایران یک کتاب به صورت همزمان از سوی چند مترجم، ترجمه و بعد
از اخذ مجوز روانه بازار کتاب میشود؟
شاید زنگ خطر این اتفاق غیر حرفهای در زمان تولد هری پاترها در ایران زده شد اما کسی زیاد به آن توجه نکرد چون مانند امروز به سونامی «ترجمه همزمان» یا بدبینانه «کپی کاری و سرقت ادبی» از یک اثر تبدیل نشده بود. شاید تکرار این اتفاق برای رمان های پرفروش دهه 80 تداوم رفتاری بود که به مترجم و ناشر مزه داد! خالد حسینی با «بادبادک باز»ش گل کرد! رمان به ایران هم رسید و بارها ترجمه و تجدید چاپ شد. بعد تر هم همین بلا سر «هزار خورشید تابان» آمد.
ترجمه همزمان یا همان کپی کاری و عجله در انتشار تنها مختص نویسندگان سرشناس غربی نبود، موراکامی هم یکدفعه طرفداران زیادی پیدا کرد و «کافکا در کرانه» او از سوی چندین مترجم و ناشر روانه بازار کتاب شده است. «رمز داووینچی» بعد از ساخت فیلم جنجالی و حواشی مروبط به آن در کشورهای مختلف هم تقریبا در همین جهت بود.
رمان «دوزخ» نوشته دن براون، گتسبی بزرگ نوشته اف. اسکات فیتزجرالد، مجموعه «هری پاتر»، کتاب زندگی نامه استیو جابز و بسیاری از رمان های کلاسیک مانند «شب های روشن» داستایووسکی، «عقاید یک دلقک» نوشته هاینرش بل، «شازده کوچولو» نوشته سنت اگزوپری، «پیرمرد و دریا» همینگوی، «صد سال تنهایی» مارکز نیز در ایران از سوی چندین مترجم و چندین ناشر روانه بازار نشر شده است!
این جدای ترجمه آثار برگزیده جوایز ادبی است؛ مانند برخی آثار دوریس لسینگ (فرزند پنجم) یا آلیس مونرو (مجموعه داستان) که در کشورمان به راحتی با ترجمه های مختلف مجوز نشر گرفته اند.
حالا هم از تازه ترین اثر «خالد حسینی» با احتساب ترجمههای مهدی غبرایی با عنوان «ندای کوهستان» در 458 صفحه و شبنم سعادتی با عنوان «و پاسخی پژواکسان از کوهها آمد» در 280 صفحه در نشر ثالث و افراز، هشت نسخه در بازار کتاب ایران وجود دارد.
این رمان برای نخستینبار با عنوان «و کوهها طنینانداز شدند» با ترجمه محسن عقبایی، توسط انتشارات بهزاد در 690 صفحه منتشر شد و پس از آن نیز نشر پیکان این رمان را با عنوان «و کوهها طنین انداخت» با ترجمه مهگونه قهرمان در 416 صفحه روانه بازار کرد و همزمان با آن نیز نشر نگارینه با ترجمه منصوره حکمی از آن با عنوان «پژواک کوهستان» در 480 صفحه منتشر کرد.
مریم مفتاحی نیز با عنوان «و کوهها طنینانداز شدند» آن را در نشر آلما منتشر کرد و نشر پارمیس نیز با ترجمه منصوره وحدتیزاده در 380 صفحه و نشر باغ نو کتاب را با ترجمه بیتا کاظمی و با عنوان «کوه به کوه نمیرسد» در 386 صفحه در ایران منتشر کرده است!
و این تازه پایان کار نیست و طبق اطلاع خبرنگار مهر، نشر حوض نقره، ققنوس، دانش بهمن، پرشیا شمع و مه و مروارید نیز در تدارک انتشار این کتاب هستند.
نکته قابل تامل جدای ترجمه عنوان کتاب، تعداد صفحات رمان جناب خالد حسینی است که با در نظر گرفتن قطع کتاب و صفحه آرایی بازهم نباید در یک انتشاراتی 460 صفحه و در دیگری 280 صفحه باشد و مترجم محترم یا از خودش به کتاب افزوده و یا صلاح ندیده اضافات رمان دیگری(!) را ترجمه کند.
و این داستان ادامه خواهد داشت تا زمانی که ناشران ما رتبه بندی و تخصصی نشوند و کپی رایت در داخل کشور رعایت شود. به هر حال دانلود یک رمان خارجی بدون پرداخت مبلغی و سپردن ترجمه آن بدست یک مترجم تازه کار و گرفتن مجوز و انتشار با قیمت بالا، چیزهایی نیست که یک ناشر گمنام و یا حرفه ای اما متضرر در فضای فعلی نشر، از کنارش راحت بگذرد. غلط های ترجمه و ضعف ویرایش و تغییر خط اصلی داستان هم زیاد مهم نیست و در برابر درآمد تقریبا تضمین شده این «تجارت» چیزی نیست. این شاید تنها در کشور ماست که فرزندی با یک نام، مادران زیادی دارد که هر یک آن را برای خود تکثیر می کنند آن هم با نام های مختلف!
شاید زنگ خطر این اتفاق غیر حرفهای در زمان تولد هری پاترها در ایران زده شد اما کسی زیاد به آن توجه نکرد چون مانند امروز به سونامی «ترجمه همزمان» یا بدبینانه «کپی کاری و سرقت ادبی» از یک اثر تبدیل نشده بود. شاید تکرار این اتفاق برای رمان های پرفروش دهه 80 تداوم رفتاری بود که به مترجم و ناشر مزه داد! خالد حسینی با «بادبادک باز»ش گل کرد! رمان به ایران هم رسید و بارها ترجمه و تجدید چاپ شد. بعد تر هم همین بلا سر «هزار خورشید تابان» آمد.
ترجمه همزمان یا همان کپی کاری و عجله در انتشار تنها مختص نویسندگان سرشناس غربی نبود، موراکامی هم یکدفعه طرفداران زیادی پیدا کرد و «کافکا در کرانه» او از سوی چندین مترجم و ناشر روانه بازار کتاب شده است. «رمز داووینچی» بعد از ساخت فیلم جنجالی و حواشی مروبط به آن در کشورهای مختلف هم تقریبا در همین جهت بود.
رمان «دوزخ» نوشته دن براون، گتسبی بزرگ نوشته اف. اسکات فیتزجرالد، مجموعه «هری پاتر»، کتاب زندگی نامه استیو جابز و بسیاری از رمان های کلاسیک مانند «شب های روشن» داستایووسکی، «عقاید یک دلقک» نوشته هاینرش بل، «شازده کوچولو» نوشته سنت اگزوپری، «پیرمرد و دریا» همینگوی، «صد سال تنهایی» مارکز نیز در ایران از سوی چندین مترجم و چندین ناشر روانه بازار نشر شده است!
این جدای ترجمه آثار برگزیده جوایز ادبی است؛ مانند برخی آثار دوریس لسینگ (فرزند پنجم) یا آلیس مونرو (مجموعه داستان) که در کشورمان به راحتی با ترجمه های مختلف مجوز نشر گرفته اند.
حالا هم از تازه ترین اثر «خالد حسینی» با احتساب ترجمههای مهدی غبرایی با عنوان «ندای کوهستان» در 458 صفحه و شبنم سعادتی با عنوان «و پاسخی پژواکسان از کوهها آمد» در 280 صفحه در نشر ثالث و افراز، هشت نسخه در بازار کتاب ایران وجود دارد.
این رمان برای نخستینبار با عنوان «و کوهها طنینانداز شدند» با ترجمه محسن عقبایی، توسط انتشارات بهزاد در 690 صفحه منتشر شد و پس از آن نیز نشر پیکان این رمان را با عنوان «و کوهها طنین انداخت» با ترجمه مهگونه قهرمان در 416 صفحه روانه بازار کرد و همزمان با آن نیز نشر نگارینه با ترجمه منصوره حکمی از آن با عنوان «پژواک کوهستان» در 480 صفحه منتشر کرد.
مریم مفتاحی نیز با عنوان «و کوهها طنینانداز شدند» آن را در نشر آلما منتشر کرد و نشر پارمیس نیز با ترجمه منصوره وحدتیزاده در 380 صفحه و نشر باغ نو کتاب را با ترجمه بیتا کاظمی و با عنوان «کوه به کوه نمیرسد» در 386 صفحه در ایران منتشر کرده است!
و این تازه پایان کار نیست و طبق اطلاع خبرنگار مهر، نشر حوض نقره، ققنوس، دانش بهمن، پرشیا شمع و مه و مروارید نیز در تدارک انتشار این کتاب هستند.
نکته قابل تامل جدای ترجمه عنوان کتاب، تعداد صفحات رمان جناب خالد حسینی است که با در نظر گرفتن قطع کتاب و صفحه آرایی بازهم نباید در یک انتشاراتی 460 صفحه و در دیگری 280 صفحه باشد و مترجم محترم یا از خودش به کتاب افزوده و یا صلاح ندیده اضافات رمان دیگری(!) را ترجمه کند.
و این داستان ادامه خواهد داشت تا زمانی که ناشران ما رتبه بندی و تخصصی نشوند و کپی رایت در داخل کشور رعایت شود. به هر حال دانلود یک رمان خارجی بدون پرداخت مبلغی و سپردن ترجمه آن بدست یک مترجم تازه کار و گرفتن مجوز و انتشار با قیمت بالا، چیزهایی نیست که یک ناشر گمنام و یا حرفه ای اما متضرر در فضای فعلی نشر، از کنارش راحت بگذرد. غلط های ترجمه و ضعف ویرایش و تغییر خط اصلی داستان هم زیاد مهم نیست و در برابر درآمد تقریبا تضمین شده این «تجارت» چیزی نیست. این شاید تنها در کشور ماست که فرزندی با یک نام، مادران زیادی دارد که هر یک آن را برای خود تکثیر می کنند آن هم با نام های مختلف!