جمعه ۰۷ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۵ آبان ۱۳۹۲ - ۱۴:۳۰

سنت پخت حلوا در عزاداری ها از کجا آمده؟

کد خبر : ۱۴۲۷۶۴

صراط: گروه خبری نفحات صبح به مناسبت فرارسیدن ماه محرم با «حجت الاسلام عبدالحسین بندانی نیشابوری» پژوهشگر تاریخ اهل بیت(ع) و خطیب توانا درباره حوادث ناگفته کربلا به گفتگو نشسته است.

بخش اول این گفتگو با موضوع جناب رباب مادر حضرت علی اصغر پیش روست:

پدر حضرت رباب چند دختر داشت که پس از اینکه مسلمان شد خدمت امیرمومنان آمد و گفت که وقتی فضایل شما را برای خانواده ام تعریف کرده ام دخترانم می خواهند کنیزان این خانواده باشند. حضرت رباب هم وقتی برای اولین بار خدمت امام حسین(ع) رسید به پای حضرت افتاد و گفت می خواهم نوکری این خانواده را خداوند نصیبم کند.

 

امام حسین(ع) نیز پس از ازدواج علاقه عجیبی به جناب رباب داشتند، لذا می فرمودند، خانه ای را دوست دارم که در آن رباب آرامش من است. از حضرت رباب سکینه و حضرت علی اصغر به دنیا آمدند.

 

حضرت رباب هم علاقه عجیبی به حضرت رقیه داشت و ارتباط خانوادگی بسیار گرمی در میان همسران امام حسین(ع) وجود داشت. این حرفایی که امروز می بینیم مثل درگیری های خواهر شوهر و عروس و یا میان هووها در آن زمان وجود نداشت.

 

ارتباط حضرت زینب(س) و رباب هم بسیار صمیمی بود. هنگام شهادت علی اصغر وقتی حضرت زینب(س) با دستان خون آلود به خیمه رباب رفتند ایشان با دیدن این صحنه گریه کردند. حضرت زینب(س) فرموند که صبر داشته باشید که خداوند پاداش می دهد و در همان موقع است که جناب رباب آرام می شود.

 

یا شب یازدهم که جناب رباب به گودی قتلگاه می روند و برای امام حسین(ع) عزاداری می کنند، وقتی حضرت زینب(س) وارد گودی می شوند می فرمایند خواهرم مگر نگفتم دور نشوید. جالب است که ایشان را به عنوان زن داداش یا کلمه دیگری خطاب نمی کنند بلکه عبارت مقتل دقیقا کلمه خواهر است و جالب اینجاست که حضرت رباب در جواب می فرمایند سیدتی و مولاتی زینب(س).

 

وقتی در احوالات جناب رباب نگاه می کنیم در مقاتل هیچ گونه رجز یا روضه ای قبل از غروب عاشورا دیده نمی شود و این به معنی اطاعت محض از سید الشهداست.

 

حضرت رباب در کربلا به هیچ عنوان شکوائیه به امام حسین(ع) نمی کنند حتی درباره تشنگی علی اصغر هم از ایشان نقلی نیست. فقط در مقاتل نوشته شده که برای ساکت کردن این طفل شش ماهه او را از این آغوش به آغوش دیگری می بردند. رباب به عنوان همسر و همراه امام حسین(ع) هیچ داغ دیگری نمی گذارد و فقط به دنبال ساکت کردن بچه است. لذا در مقاتل اگر نقلی هم آمده از حضرت زینب(س) است که در پاسخ به امام حسین(ع) که فرمودند چرا بچه را ساکت نمی کنید می گویند که بچه تشنه است و ساکت نمی شود.

 

امام حسین(ع) می فرماید طفل را بیاورید و به من بدهید. البته این هم حکمتی دارد. امام می خواستند در این شرایط حجت را بر لشکر دشمن تمام کنند و در این حد هم راه نجات را به مردم نشان دهند. لذا اگر امام حسین(ع) در آخرین لحظات هم می فرمایند آب به دلیل ضعف امام نیست بلکه تا آخرین لحظات می خواهند حجت را تمام کنند.

 

علی اصغر غوغا و قیامتی در لشکر عمر سعد به راه انداخت. لشکر عمر سعد در راه برگشت دچار درگیری شد و 25 نفر کشته شدند. دلیلش هم این بود که عده ای دست به شمشیر بردند و گفتند داغ این طفل را فراموش نمی کنیم. وقتی آقا علی اصغر را روی دست گرفت، برخی شمشیر را غلاف کردند و برخی هم برگشتند. عده ای می گفتند این لشکر حسین(ع) که علمدارش را هم کشتیم چه شده که ولوله ای در لشکر ما انداخته، مگر حسین(ع) لشکر جدیدی آورده است.

 

وجود علی اصغر، انقلابی در لشکر عمرسعد ایجاد کرد. دو نفر به نام غفاریان یا اسدیان که از بقای خوارج کوفه بودند و در محله محکمه اسکان داشتند. در واقع نسل باقیمانده جنگ نهروان بودند و بغض امیرمومنان را در دل داشتند. روز عاشورا هم آمده بودند تا انتقام از امام حسین(ع) بگیرند. اما وقتی شش ماهه روی دست امام حسین(ع) رفت هر دو شروع کردند گریه کردن و شمشیر کشیدند. از دور به امام حسین(ع) سلام کردند. امام فرمود چرا گریه می کنید. گفتند بر غربت شما با این طفل گریه می کنیم. شروع به جنگیدن کردند آنقدر از لشکر کشتند تا خود نیز کشته شدند.

 

ماجرای علی اصغر بزرگترین افتخار حضرت رباب است. روز قیامت دو نفر ازا ولیاء مخدرات وارد صحنه محشر می شوند که غوغایی به پا می شود. حضرت خدیجه و فاطمه بنت اسد. این دو مادر بزرگ با دو طفل به محشر می آیند. محسن در دست خدیجه(س) و علی اصغر دردست فاطمه بنت اسد است. می فرمایند این دو به کدامین گناه یکی قبل از ولادت یکی بعد از ولادت کشته شدند.

 

شما نگاه کنید در روایات مادر شهید چه جایگاهی دارد. حالا این شهید در بین انبیا و الیاء هم منحصر باشد مانند علی اصغر. ببینید مقام مادر این شهید یعنی جناب رباب کجاست. او تنها همسری از انبیا و اولیا و اهل بیت است که فرزند شش ماهه اش را ذبح کردند.

 

اینجا باید به این نکته هم توجه داشته باشیم که کلمه ذبح برای چه به کار رفته است. ذبح یعنی سر جانداری را از بدن جدا کنی. دراینجا تیر آنقدر از گلوی این طفل بزرگتر بود که کلمه ذبح استفاده شده است و گرنه خیلی ها در کربلا به گلویشان تیر خورد اما ذبح به کارنرفته است. اما فقط درباره علی اصغر ذبح به کار رفته است.

 

علی اصغر تنها کسی است که در آغوش امام حسین(ع) سالم بود و بعد در آغوش حضرت شهید شد.

 

مادر اسماعیل وقتی که پس از آن امتحان الهی دید که زیر گلوی پسرش قرمز شده بیهوش شد. در منابع تاریخی آمده که او پس از مدتی کوتاه از دیدن این صحنه از دنیا رفته است. اما شما ببینید که رباب برای علی خود بی تابی نمی کند و عزاداری او برای سالار شهیدان است.

 

امام حسین وقتی بدن علی اکبر را برگرداند روی او را پوشانده بود. درباره بدن قاسم و سایر یاران هم اینچنین بود. اما تنها کسی که امام خود او را تشیع جنازه کرد، قبرکند، بر بدنش نماز شکر خواند و او را دفن کرد علی اصغر بود. امام بر بدن علی نماز میت نخواند بلکه نماز شکر بود.

 

رباب مادر کسی است که دم المظلوم نامیده شده است. علی اصغر نه رجز خواند و نه زرهی داشت و مظلوم کشته شد.

 

زمانی که دشمن علی اصغر را هدف قرار داد امام حسین(ع) خون او را به محاسن کشید و به آسمان پرتاب کرد. امام باقر می فرماید یک قطره از این خون به زمین نریخت. گواه عادل روز قیامت امام حسین(ع) خون علی اصغر است.

 

جناب رباب بعد از اربعین در کربلا ماند و پس از یکسال هم به امر حضرت سجاد به مدینه بازگشتند و پس از مدت کمی هم از دنیا رفتند.

 

سنت پخت حلوا در عزاداریها از جناب رباب است

زمانی که کاروان به کربلا برگشتند جناب رباب فرمودند که دیگر به زیر سایه نمی روم از آن زمانی که بدن مطهر امام حسین(ع) را سه روز زیر آفتاب دیدم. لذا با اجازه امام سجاد و حضرت زینب(س) ایشان با جمعی از کنیزان در کربلا باقی ماندند و بر سر مزار امام حسین(ع) عزاداری می کردند.به سر و سینه می زدند.خاک بر سر و صورت می ریختند و ناله می کردند.

 

یک وقتی کسی گلاب آورد و حضرت رباب به او گفت: در عروسی که نیستیم گلاب استفاده کنیم ما عزادار حسینیم. لذاست که می گویند بهتر است در مجالس از عطر زیاد استفاده نشود بهتر است.

 

پس از چند ماه که بر مزار امام حسین(ع) گریه کردند حضرت رباب به یکی از کنیزان فرموده بودند که اشک ما خشک شد آنقدر بر حسین(ع) گریه کردیم تو چطور هنوز برای گریه کردن اشک فراوان داری. کنیز خطاب به جناب رباب گفته بود که طعامی از روغن و آرد و عسل درست می کنم و می خورم که باعث افزونی اشکم برای امام حسین(ع) می شود.

 

حضرت فرمودند که برای همه درست کنید تا بخورند و برای حسین(ع) گریه کنند. این همان حلوایی است که رسم است در مجالس ختم پخش می شود که سنتش از جناب رباب است.


منبع: mahdisalahshour.ir



برچسب ها: سنت پخت حلوا رباب