جمعه ۰۷ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۶ آبان ۱۳۹۲ - ۱۱:۳۲

آقای روحانی! مراقب رفیقان قافله باشید

این پوستر‌های «صداقت آمریکایی» و بر‌خورد چکشی بزرگواران «زنده‌باد مخالف من!» خیلی‌ها را متوجه خیلی چیز‌ها کرد.
کد خبر : ۱۳۸۹۲۶
صراط: محمدحسین جعفریان طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: نوشته دیروز من در این ستون بیش از آنچه انتظار داشتم، بازتاب داشت. لذا با آنکه برای امروز مطالب دیگری نوشته بودم، ترجیح دادم دوباره از «صداقت امریکایی» بگویم. حرف من در آن یادداشت روشن بود. خواستم مخاطبم فاصله شعار تا عمل برخی‌ها را بداند. البته پس از جفای غریبی که بر سر‌کار خانم «راستگو» در شورای شهر تهران رفت، بسیاری حساب کار دستشان آمد و متوجه این تناقض شدند. اما این پوستر‌های «صداقت امریکایی» و بر‌خورد چکشی بزرگواران «زنده باد مخالف من!» خیلی‌ها را متوجه خیلی چیز‌ها کرد.

جالب است بدانید که خود من از طرفداران مذاکره‌ام. بله! به نظر من نفس مذاکره با رعایت جوانب لازم است. زیرا خیلی چیز‌ها را روشن می‌کند، لااقل روی دیگر برخی از همین عزیزان را که در ماجرای این پوستر‌ها دیدیم. البته نظیر طراحان همان پوستر‌ها، در صداقت طرف مقابل تردید دارم. عامل این تشکیک و تردید که بسیاری از مردم ما نیز در آن با من سهیمند، خود امریکایی‌ها هستند. اگر درست به خاطر بیاورم، حتی آقای خاتمی در عهد دولتمداری‌اش، به واسطه موضوعی مرتبط با مذاکرات مشابه، خطاب به امریکایی‌ها چیزی با این مضمون گفته بود؛ مشکل آن است که پایتخت گروهی از سیاستمداران امریکایی‌ «تل‌آویو» است. ما با امریکا اگر طرف بودیم باب مذاکره زود‌تر باز می‌شد... بدیهی است در چنین شرایطی تا مردم ایران مطمئن نشوند زیر آن دستکش مخملی دستی واقعی و نه چدنی و مهم‌تر از آن امریکایی و نه صهیونیستی است، تردید‌شان بر‌طرف نمی‌شود.

بگذریم جمعه شب که مطلب برای روز‌نامه ارسال شده بود، یکی از دوستان پیامکی داد. نوشته بود دو نفر از بچه‌هایی را که بیلبورد‌ها را نصب می‌کردند، دستگیر کرده‌اند. البته آنها گویا ساعاتی بعد آزاد شدند، اما تصور کنید این دو تن از طیف سیاسی دیگری بودند و به دلایل حتی صد در صد موجه دستگیر می‌شدند. فقط خدا می‌داند چه قشقرقی بر پا می‌شد. حداقلش آن بود که تمام رسانه‌های آن سوی آب‌ها خبرش را دست به دست کرده و با دوستان و نزدیکان و اگر می‌توانستند با خود آنها گفت‌گو‌ها کرده و تصاویر‌شان را دم به دقیقه پخش می‌کردند، فضای مجازی پر می‌شد از ... بگذریم. از طرف دیگر جگرم از این خبر سوخته بود. چرا؟ تصور کنید. در تهران 1392 دو تا جوان انقلابی و عاشق نظام را به جرم تردید در صداقت امریکا، دستگیر می‌کنند. عرض کردم «تردید در صداقت امریکا». این دقیقاً آن چیزی بود که آن پوستر‌ها هشدارش را به مخاطب می‌دادند و نه حتی شعار «مرگ بر امریکا»!

با کمال تأسف گروه‌های فشار با طرح دلایلی کودکانه به جنگ این حرکت خردمندانه اما معمول و بدیهی آمدند. از سن طراح و مدیر مؤسسه مربوطه تا طرح سؤالاتی نا‌مربوط نظیر اینکه پول اینها از کجا آمده؟ آیا به من هم برای تبلیغ کنسرتم اجازه نصب بیلبورد می‌دهند؟ آیا به ما که طرفدار مذاکره‌ایم هم اجازه تبلیغ می‌دهند و... یکی نبود بگوید، عزیز! بزرگوار! سیلاب روز‌نامه‌ها و رسانه‌های شما که دارد همین کار را می‌کند. تحمل دو تا پوستر را هم ندارند. تازه یاد‌تان رفت. این بچه‌ها شمه‌ای از نظر بنیانگذار انقلاب و رهبر این سر‌زمین را گوشزد کردند. آیا برای یاد‌آوری سخنان امام (ره) و رهبر انقلاب باید طرف را دستگیر کرد و رفتار او را ضد امنیت ملی خواند؟ شما را به خدا یکی بگوید ما به کجا می‌رویم؟ آیا محتوای آن پوستر‌ها چیزی جز هشدار رابطه گرگ و میشی است؟بدیهی است وقتی عده‌ای ناگهان چنین ترمز می‌برند، عده‌ای دیگر جگر می‌یابند تا صدا و سیما را وادار کنند در سالگرد 13 آبان سرود حماسی پخش نکند. رسماً می‌گویند: امریکا! امریکا! ننگ به نیرنگ تو... باید برود به بایگانی صدا و سیما. اینها مگر نمی‌بینند، ژاپنی‌ها با تمام تعاملات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی گسترده‌شان با امریکا، سالگرد هیرو‌شیما را چه با‌شکوه بر‌گزار کرده و جنایت امریکایی‌ها را جار می‌زنند و محکوم می‌کنند. شما را به خدا از این طرف بام نیفتید. لابد به جای آن سرود ضد‌امریکایی، صدا و سیما باید 13‌آبان، بابا‌کرم و همه چی آرومه و بشکن و بالا بنداز و... پخش کند. با این سر‌عت بروید که پس‌فر‌دا لابد دستور می‌دهید بازی «گرگم به هوا» هم برای همه کودکان ایران به واسطه آنکه مردم را به یاد آن جمله امام و ضدیت با امریکا می‌اندازد، ممنوع است. جمع کنید این بساط را. پس کجا شد شعار «زنده باد مخالف من!» و یا شاید این جمله در اصل بوده: «زنده باد مخالف مخالف من» و آن روز‌ها یک مخالفش را لاک گرفته‌اید؟!

بر‌ادر بزرگوارم! جناب آقای دکتر روحانی! به خدا این بچه‌ها شما را دوست دارند، بسیار بیشتر از برخی به ظاهر دوستانتان. شاید آنها به شما رأی نداده باشند، اما به شعار اعتدال و امید دولت‌تان دل بسته‌اند. نگذارید عده‌ای با این تندروی‌های خطر‌ناک آنها و شما را به جایی ببرند که هر دو نمی‌خواهید. آنها از عشق شما به رهبر انقلاب درس‌ها می‌گیرند. مرددشان نکنید. این بر‌خورد‌های چکشی همیشه نتیجه عکس می‌دهد. اینها را شما بهتر می‌دانید. بگذریم، حاصل این بر‌خورد‌های برای خود من اما تصمیمی متفاوت بود. من سال‌هاست به سبب این ستون فقرات کج و پای لنگ و عصای سر‌بار، توان شرکت در تظاهرات 13 آبان را نداشته‌ام. ولی به یاری خدا امسال اگر شده با ویلچر، خودم را به جلوی لانه جاسوسی می‌رسانم.

بعد‌التحریر:

نکته‌ای باقی ماند. آقای دکتر روحانی عزیز! مخالفان این چند پوستر ساده – که خود را دوست و غمخوار شما جا می‌زنند- برای مردم آن را حمله به سیاست خارجی و شخص شما شرح و معنا می‌کنند! به خدا این مغالطه است، حتی بالا‌تر، این ناجوانمردی است. آیا هر کس به صداقت امریکا و اوباما شک داشت، یعنی به صداقت شما و دولت‌تان شک دارد؟! این نارفیقان، شما را مساوی چه چیزی قرار می‌دهند؟ متوجه هستید اینها دارند با شما و مردم چه می‌کنند؟ دریافتید پشت پرده این رفتار‌ها را؟ ما به خرد، اعتدال و فرهیختگی شما کماکان امید و باور داریم و به آن دل بسته‌ایم و ان‌شا‌‌ءالله به کوری چشم جمیع افراط‌گرایان از آن پشیمان نخواهیم شد.