دوشنبه ۱۰ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۵ آبان ۱۳۹۲ - ۱۰:۴۹

تفاوتی که فائزه هاشمی با خواهران اشراقی دارد

می‌پنداریم خودشان و همسرانشان سه دهه کار کرده‌اند و سختی کشیده‌اند و مراتب اداری و اجتماعی و حرفه‌ای را پله پله پشت سر گذاشته‌اند و شانس هم داشته‌اند و خداوند هم به آنها و زندگی‌شان برکت داده...
کد خبر : ۱۳۸۸۰۴
صراط: «اظهار نظرهای زهرا و نعیمه اشراقی در باب مسائل اجتماعی و فرهنگی و حتی سیاسی و بیان سلایق خود در امور مربوط به زنان اگرچه بازنشر فراوان یافته ولی در کل چیز جدیدی نیست. مادران امروزی و دختران جوان سال‌های دهه 70 به خوبی اظهار نظرهای آن روزهای فائزه هاشمی را به یاد دارند. با این‌همه نوع حضور دختر رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در این عرصه با این دو نوه گرامی حضرت امام (ره) چند تفاوت دارد و البته یک تشابه.»

  «فائزه هاشمی در قامت دختر رئیس‌جمهور مقتدر کشور، در اواسط دهه 70 به نقل قول و بیان اظهارات فمینیستی و حق و حقوق زنان روی آورد. در دوره پنجم به مجلس شورای اسلامی راه یافت و روزنامه زن را منتشر نمود. یعنی تمام این اقدامات را زمانی انجام داد که تقریبا دختری جوان و مادری جوان بود. طبیعی بود که بسیاری از دختران ابتدا به ساکن از اینکه یک هم‌سن و هم‌صنف و هم‌سنخ خود را این‌گونه متفاوت می‌دیدند، هم تعجب می‌کردند و هم اینکه گروهی خواهان ایده‌هایش بودند.

 

دوچرخه‌سواری زنان، اسب‌سواری زنان، پوشیدن شلوار جین و بحث درباره مقوله حجاب حرف‌هایی بود که برای دختران جوان جذاب بود و این سخنان از سوی دختری جوان گفته می‌شد. اما و به هر حال زمان، زمان مناسبی نبود و اگر چه دختران هر وقت دلشان می‌خواست در آن دوره و پیش‌تر نیز جین می‌پوشیدند اما دوچرخه‌سواری دختران در تهران هرگز به وقوع نپیوست. نهایت اینکه یک دهه بعد پارکی برای بانوان به طور اختصاصی گشایش یافت که می‌توانستند دختران و بانوان در آن آزاد باشند.

 

حالا نعیمه و زهرا اشراقی نیز راه او را پی گرفته‌اند، بدون هیچ‌گونه فعالیت رسمی سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و با یک پیج فیس‌بوکی که هر دختری چند تا از آنها را دارد. درد دل‌های خواهرانه این دو به‌ویژه نعیمه اشراقی با دیگر کاربران فیس‌بوکی را می‌توان پراهمیت‌ترین بازتاب فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی آنها دانست.

 

اما داستان اینجاست که خواهران اشراقی در آستانه 50 سالگی برای دختران و مادران امروزی چه جذابیت‌هایی می‌توانند داشته باشند؟ آنها که حتی در بطن اجتماع حضور نداشته و ندارند، چطور می‌خواهند برای این قشر گفتمان جدیدی بیاورند؟ اینکه نعیمه یا زهرا، کدام خواننده را دوست دارند و آیا هایده را بیشتر می پسندند یا مهستی را و یا اینکه به حجاب رنگی علاقه دارند، نمی‌تواند به خودی خود منشاء راهبری زنان و ایدئولوگ بودن در زمینه فمینیستی باشد. این کارها ژست‌های فمینیستی است.

 

فائزه هاشمی در عنفوان جوانی نتوانست همراهی گروه کلانی از دختران و بانوان ایرانی را پیدا کند، در حالی که هم‌سن و سال آنها بود. حالا این دو خواهر که دیگر جوان نیستند و اصلا در متن جامعه هم حضور ندارند، چه توقعی دارند؟

 

البته فائزه هاشمی و نعیمه و زهرا اشراقی یک شباهت هم به هم دارند. همگی از متمول‌ترین شهروندان مملکتمان هستند. رفتن آنها به کانادا (نعیمه) و لندن (فائزه) به مانند رفتن مردم به سر کوچه‌شان است و بعید به نظر می‌رسد در این اوضاع و احوال کنونی، خلق‌الله یعنی مردم شریف ایران که با سیلی صورت خود را سرخ نگه داشته‌اند اصولا حالی و مجالی داشته باشند که بخواهند حرف‌های این نوع متمولین منسوب! را درک کنند.

 

البته تمول آنها نوش جانشان. اصل را بر پندار نیک می‌گذاریم یعنی می‌پنداریم خودشان و همسرانشان سه دهه کار کرده‌اند و سختی کشیده‌اند و مراتب اداری و اجتماعی و حرفه‌ای را پله پله پشت سر گذاشته‌اند و شانس هم داشته‌اند و خداوند هم به آنها و زندگی‌شان برکت داده و حال، تمول و تمکن پیدا کرده‌اند!

 

اگر هم چنین باشد، در سایه تمول ایشان و بسیاری دیگر، آئینه روزگار، ملت شریف را رنجور می‌نمایاند. مردم در برابر هزینه‌های تحصیل و ازدواج و حتی خرج یومیه خانواده‌هایشان لنگ مانده‌اند و حالا چه فرقی می‌کند فائزه باشد یا نعیمه و یا شخص دیگری که بیاید و از حجاب رنگی سخن بگوید و یا از سخنان تابوشکن ... .»