آزاده نامداری: من می خواهم سلام کنم. اشکالی ندارد؟ خیلی اصراری ندارم که حرف بزنم. بقیه زمان برای شما باشد. خوشحالم که بعد از مدت ها روی آنتن زنده شبکه دو هستم.
فرزاد حسنی: شما دو نفر (خسروی و نامداری) یک بار سال تحویل با هم اجرا کردید و چقدر انتخاب درخشانی هم بود. من در خانه زار می زدم. خیلی ترکیب عجیبی بود. آقای خسروی یادت می آید بعدش هم با هم صحبت کردیم؟
خسروی: من خانم نامداری را اولین بار در تازه ها دیدم. یک خانمی بود که چشم هایش برق می زد و آیتمی را اجرا می کرد که آیتمش دیده می شد. گفتند خانم نامداری تازه آمده است. به جرات می گویم آقای فرزاد حسنی یکی از مجریان نادر، با نبوغ و با استعداد صدا و سیما در این سالهاست. من می خواهم از رضا رشیدپور و فرزاد جمشیدی هم یاد کنم. شما دو نفر چرا با هم ازدواج کردید؟
نامداری: سوال سخت ها را من باید جواب بدهم؟
فرزاد حسنی: جوابش خیلی ساده است. اما می خواهم شب آرامی داشته باشیم. (خنده)
نامداری: چرا با هم ازدواج کردیم یا چرا ازدواج کردیم؟ هر کدامش دلیلی دارد.
خسروی: هر دویش را جواب بدهید.
نامداری: فرزاد حسنی یک روز به من گفت من اصلا نمی خواستم ازدواج کنم. دلیل ازدواج کردنم شما هستید. یعنی جفتش با هم ترکیب شده. من خیلی خوشحال شدم. اتفاق خوشی بود.
خسروی خطاب به حسنی: به من نگاه کن. این قدر به خانمت نگاه نکن.
حسنی: ایشالا امروز آقایان یاد بگیرند که وقتی خانم ها صحبت می کنند خانم هایشان را دقیق نگاه کنند.
نامداری: من نمی توانم از طرف خانم ها صحبت کنم. ولی خانم ها وقتی با کسی ازدواج می کنند که به او بتوانند اعتماد کرده باشند. من ایشان را هشت سال است می شناسم. وقتی به تلویزیون آمدم اولین فرد مشهوری که دیدم آقای حسنی بود که کوله پشتی را اجرا می کرد. ولی این اعتماد در اردیبهشت ۹۲ اتفاق افتاد. به آقایان توصیه می کنم که اعتماد خانم هایتان را جلب کنید. این اتفاق مهمی است.
خسروی: فرزاد! مهم ترین ویژگی خانم نامداری که تو را دلگرم کرد چه بود؟
حسنی: ازدواج یک شجاعتی می خواهد و وقتی این شجاعت در آدم ایجاد می شود که اعتماد آدم را احاطه کند. او کسی بود که ما می توانستیم همدیگر را تحمل کنیم. بعضی آدم ها دو سه روز با هم زیر یک سقف باشند می بُِرند. بعد از سالیان مختلف مشورت و گفتگو احساس کردم با ایشان می شود زندگی موفقی داشت.
نامداری: مشابهت های ما خیلی زیاد بود. برای من تفکر مشترک خیلی اهمیت داشت.
خسروی: این پیش فرض وجود دارد که گاهی هنرمندان دچار خودخواهی می شوند. به همین خاطر بعضی ها تنوع طلب می شوند. برای این که شما به عنوان دو هنرمند سر عهد و عقدتان بمانید چه کار می کنید؟
حسنی: اینهایی که گفتی فقط منحصر به هنرمندان نیست.
خسروی: ولی آماری در انگلیس نشان می دهد بخش قابل توجهی از جدایی ها در بین مجری ها اتفاق می افتد. بالاخره معدنچی در زندگی اش آسیب هایی دارد و مجری هم همین طور. شما جمشید مشایخی را بخاطر خانواده دار بودنش تحسین می کنی. چطور می شود جلوی این آسیب را گرفت؟
نامداری:
من آن آزاده نامداری که تصور بیرونی مردم است نیستم. تصور بیرونی این است
که من خیلی شیطونم و زیاد حرف می زنم. اما من آدم آرام تری هستم. فرزاد با
حقیقت من ازدواج کرده است نه تصویر بیرونی ام.
حسنی: فردا این مصاحبه پیاده شود سوال هایش از جواب هایش خیلی بلند تر است. (خنده جمع)
نامداری: هیچ مجری مثل آقای خسروی این قدر جلوی دوربین خوب مونولوگ نمی گوید.
حسنی: من نمی دانم این آمارها را از کجا در آورده ای. ولی من به همه چیزهای انگلیسی شک دارم. (می خندد) این آمار هم جزو حرف های مزخرف انگلیسی هاست. من اصلا به این قضیه اعتقاد ندارم. آسیب پذیری در زندگی در همه قشور یکسان است. مگر قشوری که تقوای بیشتری داشته باشند. ممکن است دندان پزشک یا بازیگر باشد. ما روش خاصی نداریم. ما سعی می کنیم با هم صادقانه و رو راست باشیم. عیب این مصاحبه این است که می خواهی از ما الگو بتراشی. چرا؟ این بد است. ما خیلی عادی هستیم. ما الگو نیستیم. ما دو تا آدم معمولی هستیم.
نامداری: ما بعد از چهار ماه داریم اینها را می گوییم. من می خواهم همه چیز صادقانه باشد. یک دهه زندگی نکرده ایم که خیلی تجربه داشته باشیم. نمی توانم نکات خیلی کلیدی بگویم. به نظر من دو تا آدم باید با هم رفیق بمانند و به همین خاطر نباید «من» شان خیلی بزرگ باشد. وقتی «من» بزرگ باشد به اشتراک رسیدن با یک آدم سخت است. کابوس من این است که یک روز احساس کنم مهم شده ام و همه فلش ها به سمت من برمی گردد. الان یک مایی تشکیل شده و دیگر «من» مهم نیست.
حسنی: بقیه فکر می کنند من خیلی جذاب هستم اما تو به عنوان جعفر خسروی این طوری احساس نمی کنی. چون هر روز همدیگر را دیده ایم. با هم در رادیو بوده ایم و گفتیم و خندیدیم. ما وقتی کنار هم قرار می گیریم بعد از مدتی حصارهایمان می شکند و خودمان هستیم. ممکن است شما بعد از مدتی برای همسرتان عادی بشوید. اما نباید تکراری بشویم. ما اول این نکته را برای هم حل کردیم. ما باید بدون ماسک ها با یکدیگر روبرو شویم.
نامداری: من آن آزاده نامداری که تصور بیرونی مردم است نیستم. تصور بیرونی این است که من خیلی شیطونم و زیاد حرف می زنم. اما من آدم آرام تری هستم. فرزاد با حقیقت من ازدواج کرده است نه تصویر بیرونی ام.
خسروی: رابطه تان با پدر و مادر ایشان چطور است؟
حسنی: خانم نامداری یک پدری دارد که واقعا من نمی دانم آدم به این خوبی هم می تواند در روزگار ما وجود داشته باشد یا نه. گاهی وقت ها خوب بودن زیاد پدر ایشان من را کلافه می کند. مادرش هم ویژگی خوبی دارد که اصلا حرف نمی زند. (می خندد)
نامداری: مادر من جا افتاده نیست خیلی جوان است. از همین جا به ایشان سلام می کنم.
حسنی: من دوست دارم من و آزاده را نصیحت کنی.
خسروی: عشق زاییده یک تصادف است. اما بعد از آن عشق ورزیدن امری است اختیاری و آگاهانه. بعدش مهم است. باید تلاش برای کسب تناسب بیشتر وجود داشته باشد. علی القاعده آدم ها متناسب نیستند. هنرمندها مدام دارند رشد می کنند و نباید این رشد سبقت تلقی بشود.