جمعه ۰۷ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۴ آذر ۱۳۸۹ - ۱۲:۱۹
درباره ی تحکیمی ها

حمله به ولایت توسط حسینعلی منتظری

کد خبر : ۱۳۷۰۵
خبرنامه دانشجويان ايران: فعالان دانشجویی دهه 60 تمایل بیدا می‌کنند به سمت ایدئولوژیهای جایگزین زیرا آن ایدئولوژیها را فاقد کارآمدی می‌دانند واز اینجا هسته سخت فکری جنبش دانشجویی اندک اندک دچار تغییر و استحاله می‌شود.جنبش دانشجویی از آرمانگرایی سیر نزول واقع گرایی عمل گرایی را طی میکند . حلقه كيان و بعدها انتشار كيهان فرهنگی تا سال 1369 و چاپ مقالات جنجالی دكتر سروش با عنوان"قبض و بسط شريعت" در حکم تغذیه و ایدئولوژی جریانی از دفتر تحکیم وحدت شد که بعدها به کنفرانس ننگین برلین نماینده فرستاد .قصد سروش اين بود كه بر اساس مبانی معرفت شناختی ليبرالی،نسبی گرا و پلوراليستی،فهم دينی را فهم تاریخی معرفی كند.

امام خمینی (ره)؛ رهبر یا کاریزما؟!

برخی از افراد حلقه كيان مثل حجاريان،علوی تبار،گنجی و باقی در دوره هايی مرتبط و وابسته به نهادهاي جمهوری اسلامی بودند و حتی در تسخير لانه جاسوسی امريكا بيش از سايرين نقش داشتند.موسوی خوئينی ها و سعيد حجاريان برای دانشجويانی كه لانه را تسخير كرده بودند در درون سفارت كلاس سياسی می گذاشتند.

آنها به مرور زمان از مواضع اصولی و دينی جمهوری اسلامی فاصله گرفته و با سر دادن شعار توسعه سياسی و پيوستن به نظام جهانی به سوی تمدن و تفكر غرب و ليبرالی حركت كردند. پيشينه پيوند تجديدنظرطلبان علاوه بر محافل و حلقه های ذكر شده در دانشكده حقوق و علوم سياسی دانشگاه تهران هم بر قرار شده بود و آنها جلسات منظم همفكری برگزار می كردند.

جلساتی با حضور رييس دانشكده دكتر نجف قلی حبيبی و دكتر بشيريه و سيد جواد طباطبايی و نقی زاده.حاصل این جلسات این سرفصلها میشود:1-جدایی نهاد دین از سیاست2-اسلام منهای روحانیت3-نفی شعارهای ضدآمریکایی و ... این جریان به دلیل ارتباط تنگاتنگ با دانشگاه و دانشجویان توسط اشخاص شاخص خود و به دلیل خلا تئوریک و ضربه حاصل از فقدان حضرت امام به خوبی توانستند سالها از گرده دانشجو سواری بگیرند و برای نظام هزینه تراشی کنند.

به نظر میرسد کاری ترین ضربه به دفتر تحکیم وحدت ارتحال حضرت روح الله بود چرا که آنها که آن روز علم بدست گرفته بودند امام را کاریزمایی میدانستند شاید مثل چه گوارا! و از جایگاه رهبر و نظام اسلامی درک درستی نداشتند لذا با فقدان امام نتوانستد رهبری آیت الله خامنه ای را بپذیرند و نقطه تاریک در پرونده تحکیم وحدت_گرچه بخشی از بدنه تحکیم که بعدها نام "اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل" راه خود را از بیراهه اینها جدا کردند_دقیقا نقطه جدایی از انقلاب است.

ناگفته نماند تغییر فاز 180 درجه ای طی پروسه طولانی انجام شد و حاصل یک استحاله به تمام عیار بود. در ادامه اختلافات دهه ۶۰ تحکیم جریان نزدیک به شاخه دانشجویی حزب جمهوری از آن خارج شد. شاخص ترین چهره حشمت الله طبرزدی بود که با استفاده از فضای ضد تحکیم و چپ دولت هاشمی به شدت از طرف دولت هاشمی حمایت شد و سریعا رشد کرد. بعدها با نشریه پیام دانشجوی بسیجی به صورت جدی به سراغ گفتمان ولایت پذیری و عدالت خواهی رفت و رفته رفته حمایت های دولت هاشمی به ویژه با انتقادات شهردار تهران از بین رفت و نوعی معارضه با این جریان شکل گرفت که به دستگیری طبرزدی انجامید.

تیترهای تند،‏ زدن همه اشخاص و انتظارات بی جا از جایگاه ولایت بعدها تشکلی که حول کاریزمای طبرزدی شکل گرفته بود را به خروج از نظام کشاند. بعدها از پی آن،‏ جنبش اعتدال و توسعه شکل گرفت.

خدا لعنت کند آن دستهایی را که می‌خواهد دانشگاه غیر سیاسی باشد

نوعی سیاست زدگی که به نوعی در دوران پس از انقلاب فرهنگی در دانشگاهها ریشه دوانده بود که سیاستهای وزارت فرهنگ و آموزش عالی آقای هاشمی نیز بی تاتیر نبود و کار به واکنش علنی مقام معظم رهبری میکشد.چرا که رکود در دانشگاهها و دانشگاه غیر سیاسی محل رشد میکروب است. برخوردهای بسته دولت سازندگی با تشکل ها و علی الخصوص تحکیم، حذف جریان چپ از دولت، مجلس و قوه قضاییه و تصمیم آن جریان به خانه نشینی بعد انتخابات مجلس چهارم و برخوردهای امنیتی، زمینه ساز رکود تحکیم شد. از سویی تحکیم چهارچوبه فکری منسجم وجود نداشت.

روابط سیاسی که با تغییر بعضی انقلابیون دهه ۶۰ با مشکل در عدم پذیرش رهبری ، علوم انسانی خواندن جمع زیادی از تحکیمی های دهه ۶۰ و بازگژشت آن ها به تحکیم به صورت مستقیم یا ایفای نقش پدربزرگ، تحکیم را به دامن جریان های لیبرال و حتی نهضت آزادی برد.

تبدیل شدن به تریبون تجدیدنظرطلبان آغاز روند استحاله فکری و اخلاقی تحکیم بود. روندی که همه جریان های معارض چه مدافعین انقلاب اسلامی و چه مخالفین جناح چپ را به اتحاد علیه ساختارشکنی سیاسی و معرفتی فراخواند. گرچه جایگاه تحکیم و پشتوانه های آن با انتخابات دوم خرداد ۷۶ و مجلس ششم احیا شد. اما این روند به ویژه در پیوند با جناح چپ وجریانات روشنفکری درون آن ادامه یافت.شعار عدالتخواهی به حاشیه رفته و شعار آزادیخواهی وارد متن شعارها و مطالبات میشود.

این سالها مصادف با دوره تصدی کرباسچی برشهرداری تهران و افزایش چشمگیر فاصله های طبقاتی بود.در سالهای دولت کارگزاران به دلیل روحیه شخص آقای هاشمی که سیاست زدایی از دولت و دانشگاه بود فضای سنگینی بر دانسشگاهها حاکم گردید.

البته موثر ترین دلیل شکست لیست تحکیم در انتخابات مجلس بود. پیش از انتخابات انجمنها به طرز افراطی پیگیر هماهنگی لیست جداگانه بودندکه گرچه موفق نشدند و لیست مشترکی با ائتلاف گروههای خط امام دادند که به دنبال شکست در انتخابات کم کم رویکردهای اعتراضی و انتقادی آغاز شد و به مرور به تمام نهادها رسید.

منطق تکنوکراتها: درست را بخوان تا مدرك بگيري و پولدار شوي

آغاز دهه هفتاد را مي توان به عنوان مقطعي قابل توجه در تاريخ جنبش دانشجويي ايران دانست زيرا سرمنشأ تحولات جدي آينده مي شود. در اين دوره با چند جريان در دانشگاه مواجهيم. يكي جريانات خنثي كه پس از سال 68 به علت قدرت گرفتن تكنوكرات ها تقويت مي شوند.

علت هم منطق معاش تكنوكرات هاست. منطق آنها آرمان گرايي نيست. درست را بخوان تا مدرك بگيري و پولدار شوي!جريان ديگر آنهايي كه ادعاي انقلابي بودن دارند ولي توسط افرادي چون سروش به سمت ليبراليسم مي روند.در عرصه عمل سياسی و اجتماعی نيز كارگزاران بر راهبردهایی چون مصلحت انديشی‌ و عمل گرايی و پراگماتيسم تأكيد داشتند.

در انتخابات مجلس پنجم (1375) کارگزاران موفق به اخذ اكثريت كرسی ها شدند.به نحوی كه در دور اول در حومه تهران فائزه هاشمی شانه به شانه نفر اول جناح راست سنتی_ناطق نوری_ ايستاد.آسيب شناسی آرای فائزه حاكی از اين بود كه شعارهای او و نمادهای مورد استفاده وی مورد استقبال قرار گرفته است.در آن دوره فائزه هاشمی نماد يك زن مدرن محسوب می شد .

اهتمام به ورزش بانوان در حد افراط، دوچرخه سواری بانوان در اماكن عمومی ، طرح مسائل فمينيستی جهت دار، استفاده از رنگ های نامتعارف وهنجارشكنی هايی ازاين دست.

از طرفی 3000 دانشجویی که در دوره سازندگی بورس تحصیلی خارج از کشور به آنها تعلق یافته بود اکنون بازگشت خیل دانشجویان غرب زده ای که با کوله بار تهاجم فرهنگی وارد دانشگاهها شدند البته اینبار در کسوت استادی.

يك هفته پس از اين انتخابات چهره های شاخص چپ گرا مثل حجج اسلام كروبی،موسوی خوئينی ها و خاتمی به همراه عده ای از سازمان مجاهدين انقلاب درباره معرفی ميرحسين موسوی به عنوان كانديدای رياست جمهوری با وی به مذاكره پرداختند.

در اين مقطع یعنی تابستان 1375 روزنامه سلام به مديرمسئولی موسوی خوئينی ها تنها نشريه ای بود كه اخبار مربوط به آمدن ميرحسين موسوی را پوشش می داد. پيام ميرحسين موسوی در آبان 1375 مبنی بر امتناع قطعی از نامزدی در انتخابات ، شك گيج كننده ای به جناح چپ وارد كرد و در مقابل جناح راست را كه بر ناطق نوری به قطعيت و رسميت رسيده بودند به پيروزی اميدوارتر كرد.تلاش نيروهای چپ پس از عدم استقبال كروبی و موسوی خوئينی ها از كانديداتوری منوجه سيد محمد خاتمی شد.

سرانجام سید محمدخاتمی در مراسم روز دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف اعلام کاندیداتوری کرد. اولين گروههای حامی خاتمی مجمع روحانيون،گروههای خط امام ،انجمن اسلامی مدرسين و تحكيم وحدت بود. كارگزاران نيز با تأخير در فروردين ماه 1376 حمايت خود از خاتمی را اعلام كرد.برای مثال انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران برای دعوت از میر حسین از دانشگاه تهران تا منزل موسوی راهپیمایی کردند.مقایسه تطبیقی این راهپیمایی با راهپیماییهای سالهای اول انقلاب نمایانگر زاویه ای بود که به مرور زمان این جریان دانشجویی با گفتمان اصیل انقلاب و شعارهای اساسی جنبش دانشجویی یعنی عدالت و آزادی پیدا کرده بود.

بر خلاف آنچه بعدها گفتمان اصلاح طلبی ناميده شد و مواردی چون گذر از ولايت فقيه و قانون اساسی ويژگی آن بود ، گفتمان سيد محمد خاتمی و آنچه دفتر تحکیم وحدت در ابتدای حمایت بی چون و چرایش(!) از وی اعلام کرده بود كه به هيچ وجه موازی با نظام و يا در مقابل آن فرار نمی گرفت.شعارهایی مانند زنده باد مخالف من حتی رقبای او را تحت تأثير قرار می داد. شعاری که شاید یکی از سرآغازهای ابتذال در گفتمان جنبش دانشجویی آن سالها باشد.{گرچه در اثنای سالهای 68 تا 76 دانشجویان ارزشی در دانشگاه حضور داشتند و تحرکاتی هم داشتند اما جریان محسوب نمی شدند و تابلوی جنبش دانشجویی در این سالها در دستان مروجان اسلام آمریکایی بود} جنبش دانشجویی متاسفانه در میانه این سالها شاهد استحاله نرمی بود که امروز پسماندهای آن جریان مبتذل منحرف نفس های آخر خود را میکشد.

اولین انتقاد وارد بر جنبش دانشجویی آن سالها تک صدایی بودن و حذف صدای مخالف در عین ادعای آزادی اندیشه وبیان و زنده باد مخالف من بود. تحکیم وحدت آن سالها خود را تنها نماینده دانشجویان می نامید در حالیکه پس از ارتحال ملکوتی حضرت امام اندک اندک اختلاف دانشجویان با این جریان سیاست زده التقاطی زیاد شد اما تنها بلندگوی دانشجویان ، تحکیم بود. اینها نه بدان معناست که جریان دانشجویان ارزشی زنده نبود اما میشود به استناد اسناد گفت که جریان ارزشی در دانشگاهها اعتمادد به نفس ابراز وجود نداشت.

سالهای 68 تا 76 آبستن اتفاقات بزرگی بود از جمله: پذیرفتن قطعنامه 598 ، عزل منتظری از قائم مقامی رهبری ، ارتحال ملکوتی امام ، انتخاب آیت الله خامنه ای به رهبری ، جنگهای بین المللی منطقه ای ، شهرداری کرباسچی ، میکونوس ، انتخابات مجلس پنجم ، تولد حزب کارگزاران ، هفتمین انتخابات ریاست جمهوری و...

دفتر تحکیم در آبان 76 در نشست اراک در بیانیه پایانی خود ضمن بیعت مجدد با رهبر انقلاب به سخنان منتظری پیرامون تفکیک مرجعیت از رهبری که در 13 رجب در مسجد اعظم قم ایراد شده بود حمله کرد و انکار نقش رهبری و فقط قائل شدن صرف نقش نظارتی برای رهبر را تعرض آشکار به قانون دانستند.

در سالهای 72 و 73 تقریبا تنها جریان متفاوت با جریان حکومت(دولت و مجلس و شهرداری و ...)انجمنهای اسلامی بودند که به حمایت از فرمایشات رهبری مبنی بر اعلام انزجار از سیاست زدایی از دانشگاه ها وخط سازش با استکبار جهانی در مسجد دانشگاه تهران 18آبان72مراسمی برگزارکردند.

بیانیه سال 74 دفتر تحکیم وحدت به مناسبت یوم الله 13 آبان: "میان ما و آمریکا فاصله ای به عظمت تمامی آرمانها و ارزشهای انقلاب اسلامی وجود دارد و اصل استراتژیک مبارزه با آمریکای جهانخوار به هیچ وجه قابل خدشه نبوده و نیست."

13 آبان جزو معدود حرکتهایی بود که تحکیم در هر شرایطی آنرا برگزار میکرد. در بیانیه سال 73 دفتر تحکیم در یوم الله 13 آبان درباره ولایت فقیه و رابطه با آمریکا چنین آمده است: " ضمن بیان مجدد اعتقاد قبلی به اصل ولایت فقیه و رهبری خلف صالح امام امت حضرت آیت الله خامنه ای ،بیعت خویش را با معظم له تجدید کرده و اجرای دقیق فرامین ایشان را خواستاریم....

پس از پایان دولت سازندگی و با روی کار آمدن دولت محمد خاتمی رویکرد تازه ای بر فضای جریان دانشجویی حاکم شد و می توان گفت دوم خرداد 1376 سرآغاز پیاده نظامی و نردبان به قدرت رسیدن و احزاب شدن جریان دانشجویی در دهه 70 بود.

در این دوره آرمان خواهی و عدالت خواهی و استقلال طلبی که از اصلی ترین و مبنایی ترین ویژگی های جنبش دانشجویی هستند به فراموشی سپرده می شوند و ساختارشکنی و تسامح و تساهل و وابستگی به احزاب و گروه ها جای آن ها را می گیرند.

به طور کلی این دوران، فصل خوبی برای جنبش دانشجویی نبود و در واقع اتفاقاتی در این برهه زمانی در حوزه جنبش دانشجویی روی می دهد که برخی ازآن ها لکه ننگی در تاریخ جریان دانشجویی هستند.

البته باید بگوییم که بسیاری از اتفاقات ناگواری که در طول این سال ها روی داد از سوی بخشی از جریان دانشجویی یعنی همان دفتر تحکیم وحدت بود و علاوه بر این طیف از دانشجویان، بخش دیگری از دانشجویان هم بودند که اتفاقا تعدادشان هم کم نبود و بخش وسیعی از دانشجویان را در برمی گرفتند که به دلیل حرکت در مسیر گفتمان انقلاب اسلامی و پایبندی به ارزش ها، در این دوره مظلوم واقع شدند و مورد بی مهری قرار می گرفتند، در حالی که دفتر تحکیم وحدت که مواضعی ساختارشکنانه در قبال نظام و ارزش های اسلامی داشت توسط وزارت علوم وقت مورد حمایت قرار می گرفت و اتصال آنها به مسئولین وزارت تاحدی بود که آن ها که داعیه مخالفت جدی و نفی نظام جمهوری اسلامی را داشتند - و این موضوع بصورت آشکار در بیانیه ها و مواضع آن ها مشخص بود- حتی کمترین نقدی را هم نسبت به وزارت علوم و مسئولین آن نداشتند.

پدید آمدن تنش و تشنج در دانشگاه ها و ساختارشکنی علنی، اعمال نظر و نفوذ آشکار احزاب و گروههای افراطی و ساختارشکن و سودجو در داخل دانشگاه ها و استفاده ابزاری از دانشجویان و به تبع آن سهم خواهی از قدرت و درگیری بر سر آن، هجمه شدید و بی محابا به ارزش های اسلامی و تمایل به سازمان ها و قدرت های بین المللی از جمله ویژگی های این دوره از تاریخ جنبش دانشجویی در ایران بود که به برخی از آن ها اشاره می کنیم:

حمله به ولایت توسط حسینعلی منتظری

یکی از اتفاقاتی که در این برهه زمانی و حدود 6 ماه بعد از 2 خرداد در 13 رجب سال 76 رخ داد، سخنرانی حسینعلی منتظری در مسجد اعظم قم علیه ولایت فقیه بود که طی آن وی بحث تفکیک مرجعیت از رهبری و انکار نقش رهبری و فقط قائل شدن صرف نقش نظارتی برای رهبر مطرح شد. وی پس از ایراد این صحبت ها انتظار حمایت از دانشجویان بویژه دفتر تحکیم وحدت را داشت اما آن ها با صدور بیانیه ای این نوع موضع گیری را توسط منتظری محکوم کردند و آن را تعرض آشکار به قانون اساسی معرفی کردند.