جمعه ۰۷ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۸ مهر ۱۳۹۲ - ۱۲:۰۲

تله‌ فتنه‌گران برای ظریف و روحانی

هرچه رهبر فرزانه انقلاب اصرار داشتند با طرح نرمش قهرمانانه برای دولت جدید میدان مانور و بسط ید فراهم کنند، در مقابل جبهه «نفاق-فتنه-سازش» سعی کردند دولت و دیپلماسی آن را به ذبح دست و پا بسته‌ای که چاره‌ای جز کرنش و تسلیم ندارد تبدیل کنند.
کد خبر : ۱۳۶۵۸۷

صراط: محمد ایمانی امروز پنج شنبه 18/7/92 طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: رئیس‌جمهور روز سه‌شنبه در جمع نخبگان علمی گفت «در زمینه سیاست خارجی قدم‌هایی نه به اندازه 50 روز بلکه 500 روز برداشته‌ایم». این سخن لابد می‌تواند محل مناقشه میان تحلیلگران باشد اما به یک تعبیر سخن درستی است. پیشامدهای محاسبه شده و نشده همین سفر نیویورک که بعضا عجولانه و بی‌جا بود، چشم مردم ما و مردم دنیا را به هویت اصلی دشمنان ملت ایران در آمریکا بازتر کرد یا به تعبیری مشت آمریکا را در پس همه لفاظی‌ها گشود. البته برخی از آن رفتارهای نابجا امتیاز مهمی از سوی غرب تلقی شد و علی‌الدوام در تحلیل‌های جبهه غرب تکرار گردید که طرف ایرانی تحت فشار و از موضع ضعف به مذاکره تن داده است. غربی‌ها از چند دقیقه مکالمه میان دکتر روحانی و اوباما و ملاقات دکتر ظریف با جان کری، انبوهی از تحلیل‌های القایی در زمینه قدرت آمریکا(!) ساختند و نشر دادند. اما این هزینه هنگفت و نابجا لااقل یک عبرت با خود داشت و آن اینکه شیطان، آدم نمی‌شود حتی اگر برای دقایقی در سیمای انسان ظاهر شود.

اینکه رئیس‌جمهور آمریکا طاقت نیاورد و بلافاصله پس از مکالمه تلفنی با رئیس‌جمهور کشورمان در ملاقات با نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی گفت «درباره ایران همه گزینه‌ها به ویژه گزینه نظامی روی میز است»! یک آزمون راستی‌آزمایی واقعی بود. دکتر ظریف فقط در کمیسیون مجلس نبود که از طرف آمریکایی انتقاد کرد. او یک روز قبل از آن که رهبر معظم انقلاب ضمن حمایت از دیپلماسی دولت اعلام کنند دولت آمریکا غیرقابل اعتماد، خودبرتربین، عهدشکن و در پنجه اسرائیل است و برخی از پیشامدها در سفر نیویورک به جا نبود، با شبکه سی‌ان‌ان مصاحبه کرد و گفت «مردم ایران واکنش بسیار منفی به زبان تهدید و ارعاب اوباما نشان می‌دهند. من از اینکه اوباما از ادبیاتی استفاده کرد که توهین به مردم ایران بود، ناامید شدم» و دو روز بعد در مصاحبه با شبکه 2 سیما تصریح کرد «نمی‌توان به کشورهایی که تاکنون برخورد مناسبی با ایران نداشته‌اند، اعتماد کرد.» در واقع همین سفر چند روزه- با وجود برخی خطاها- موجب انفجار اطلاعات درباره هویت رژیمی استکباری شد که سران آن از رئیس‌جمهور تا معاون و مشاور امنیت ملی وی و وزیر خارجه‌اش با ادبیات مشترک اعلام کردند پای منافع رژیم اسرائیل ایستاده‌اند- و حتی اگر این رژیم نبود آن را ایجاد می‌کردند-، حق هسته‌ای ایران با موضوع حق غنی‌سازی را به رسمیت نمی‌شناسند، حاضر نیستند تحریم‌ها را لغو کنند و به اسرائیل اطمینان می‌دهند که هیچ امتیازی به ایران نخواهند داد.

به تعبیری نه در 50 روز بلکه در 5 روز- یکی دو هفته قبل از آن را هم می‌توانید علاوه کنید- معلوم شد حباب مذاکره و سازش و رابطه با آمریکا با همه فربهی و جلوه رسانه‌ای- تبلیغاتی، پر از هیچ و پوچ است. در واقع خروجی این سفر- بی‌آن که قصد نیت‌خوانی دکتر روحانی و دکتر ظریف را داشته باشیم- تلنگر دانسته یا ندانسته به این حباب بی‌محتوا و طنزآمیز بود که کلید گشایش‌ها نزد آمریکای اهل سازگاری و مذاکره است و می‌توان با یک مصافحه و معانقه، 60 سال تاریخ تلخ را دفن کرد و بر گذشته‌ها صلوات فرستاد یا مثلا آمریکا در به در حل مشکلات با ایران است و این طرف ایرانی است که احیانا سرسختی می‌کند!آن دو اتفاق نابه‌جا و خطا- که خط سازش برای تدارک آن و هل دادن رئیس‌جمهور و وزیر خارجه محترم به وسط تله از هیچ تقلایی فروگذار نکرد و در نوع خود امتیاز یکطرفه و بی‌سابقه‌ای بود - رویایی موهوم را به دیوار واقعیت کوبید تا معلوم شود کینه‌های شتری شیطان و تکبر و بی‌منطقی‌اش، اقتضای طبیعت اوست. تابو و توهم اصلی که شکست، همین بود که نرمش بی‌جا در مقابل جباران نه تنها دل آنان را نرم نمی‌کند بلکه بر گستاخی و طمع آنان می‌افزاید. آری ملت ما و ملت‌های دنیا در این 60-50 روز اندازه 60-50 سال عبرت و تجربه اندوختند و این شاید مهم‌ترین دستاورد سفر نیویورک با همه متن و حواشی به جا و نا به جای آن است.

اکنون خط سازش و جبهه «فتنه-نفاق» در اتفاقی کم‌سابقه در تله خود ساخته افتاده‌اند. آنها فکرش را هم نمی‌کردند در تله‌ای بیفتند که اساسا برای آقایان روحانی و ظریف چیده بودند. غوغای چند روز اخیر هم که در شبکه‌ رسانه‌های زنجیره‌ای داخل و خارج راه انداخته‌اند، برای انحراف اذهان عمومی است تا بتوانند همین ماجرای «در دام شدن صیاد» را مشمول مرور زمان کنند. این جریان بی‌صداقت و آلوده به خیانت بر آن بود که با مهندسی «حواشی آمریکایی» برای حضور هیئت ایرانی در نشست مجمع عمومی سازمان ملل و ترتیب دادن یک چشم‌بندی بزرگ رسانه‌ای، قبح مذاکره و سازش با شیطان بزرگ را بشکند و به انزجار 60 ساله از رژیم یاغی، عهدشکن و دغل‌کار آمریکا پایان دهد. آنها تصور می‌کردند می‌توانند از این سفر به عنوان چسب یک، دو سه (فوری) برای الصاق ایران به پیوست منافع استکباری آمریکا استفاده کنند!

نفاق مضاعف این طیف زمانی رو شد که از یک سو به تحریف سیره حضرت امام(ره) دست زدند و از دیگر سو به تحریف موضع صریح و متقن رهبرمعظم انقلاب پرداختند. هرچه رهبر فرزانه انقلاب اصرار داشتند با طرح نرمش قهرمانانه برای دولت جدید میدان مانور و بسط ید فراهم کنند، در مقابل جبهه «نفاق - فتنه - سازش» سعی کردند دولت و دیپلماسی آن را به ذبح دست و پا بسته‌ای که چاره‌ای جز کرنش و تسلیم ندارد تبدیل کنند. تحلیل‌های عجیب و غریب برخی نشریات زنجیره‌ای که حق را به جانب آمریکا دادند و ایران را طرف ستیزه‌جوی ماجرا جا زدند، هنوز به تاریخ نپیوسته و در آرشیو چند هفته اخیر آنها موجود است. با وقاحت نوشتند و گفتند «چرا آمریکا باید تحریم‌ها را بردارد؟ مگر ما چه کاری برای آمریکا کرده‌ایم؟ آنها می‌توانند بگویند ما شفاف نیستیم و نمی‌گذاریم بازرسان بیایند»! گرانیگاه این نقشه منافقانه ایجاد انفعال در میان مردم و اجزای حاکمیت برای اظهار عجز مقابل آمریکا بود.

این همان جریان رسانه‌ای است که 9 سال پیش (31 خرداد 1383) با وقاحت تمام در سرمقاله یکی از روزنامه‌هایش ادعا کرد چون ایران تقوای اتمی ندارد، غرب اجازه داشتن برنامه هسته‌ای به او نمی‌دهد و «دستیابی به انرژی هسته‌ای بیش از هر فرآیند فنی یا سیاسی نیازمند نوعی آمادگی اخلاقی است و پیش از سیاستمداران و نظامیان میهن‌پرست، باید علمای اخلاق را به یاری طلبید که نه به نسبت اخلاق پرهیزکارانه درویشان که به شیوه اخلاق واقع‌گرایانه عصر جدید، تقوای اتمی [!] را به ما بیاموزند. تقوای اتمی پذیرش دکترین صلح مسلح و اعطای تضمین به جهان برای پرهیز از جنگ است. چنین دولتی راه رفتارهای ماجراجویانه و محیرالعقول مانند حمله صدام به کویت را در سر نخواهند پروراند (مانند پاکستان). این‌گونه است که جمهوری اسلامی ایران می‌تواند با اثبات تقوای اتمی به بمب اتمی نیز دست یابد و هرگز هراسی از شورای حکام آژانس به خود راه ندهد». روزنامه مذکور آن روز ننوشت مرشد کلّ! که باید تقوای اتمی را برای وی ثابت کرد، تنها رژیم در دنیاست که با انفجار 2 بمب اتمی در میان صدها هزار شهروند ژاپنی در هیروشیما و ناکازاکی، از این سلاح کشتار جمعی رونمایی کرده است.

این جریان آلوده گفتند و نوشتند و باورشان شد که تابو شکست و دیوار فرو ریخت و بنای سازش و دوستی با آمریکا چیده شد و بالا آمد. تصورش را بکنید! «بساز و بینداز»ترین ساختمان‌ها را هم نمی‌شود ظرف یک هفته ساخت و بالا آورد. حضرات در همان مرحله گودبرداری زیرآوار نقشه خود ساخته ماندند. البته اعلام موضع لطیف و ظریف رهبرمعظم انقلاب همچنان که حمایت از دولتمردان خدمتگزار بود، جریان نفاق را از اینکه بخواهند از کوپن نظام برای قبح‌زدایی از نرمش با شیطان بزرگ خرج کنند، خلع ید کرد. اما حتی اگر این فاصله‌گذاری توأم با حکمت و لطف هم نبود و وزیر محترم امور خارجه نیز مواضع صریح و صادقانه‌ای را که اتخاذ کرد اتخاذ نمی‌کرد، باز هم بنای بدون پی و اسکلت ترویج خوش‌گمانی ساده‌دلانه نسبت به رابطه آمریکا تاب تحمل بار سنگین مطالبات زیاده‌خواهانه دشمن را نداشت و حتما در نگاه مردم فرو می‌ریخت.

واقعیت این است که پایه و گرانیگاه نقشه جریان «نفاق - فتنه - سازش» بیش از این تحمل بار سنگین چشم‌بندی و عملیات روانی و دروغ‌های بدون پشتوانه و بدون مابه‌ازا را نداشت و به همین دلیل فرو ریخت. مجموع اتفاقات متراکم و پر فراز و نشیب سه چهار هفته گذشته برکات مهمی برای کشور، ملت و نظام داشت و یک‌بار دیگر به طور کاملا طبیعی و فرآیندی نشان داد سیاست خارجی از موضع عزت، حکمت مصلحت یا همان نرمش قهرمانانه در کنار همه انعطاف‌های ممکن، قابل خلط و تحریف و تبدیل به نرمش یکطرفه و اعتماد بی‌پایه به دشمنان بد عهد ایران نیست. این 20 روز، یک دوره فشرده و موفق عمومی برای بازشناسی دلایل استحکام سیاست خارجی انقلاب و جمهوری اسلامی بود.

در واقع ماجرای این دوره کوتاه، لوح فشرده مرور بدعهدی، بی‌منطقی، و بی‌اختیاری دولتمردان آمریکایی بود. اکنون می‌توان امیدوار بود دولت و وزارت‌خارجه با چشمان بازتری به عرصه واقعیت‌های دیپلماسی در دنیا بنگرند و گام‌های واقع‌گرایانه‌تری بردارند. این به یک معنا همان سخن رئیس‌جمهور محترم است که در تحلیل فرانسوا نیکولو سفیر سابق فرانسه در ایران بازتاب یافته است. او می‌گوید «ایران در گذشته غنی‌سازی را برای نشان دادن حسن نیت تعلیق کرد تا مذاکرات جلو برود اما ایران در آن دوره در قبال حسن‌نیتی که از خود نشان داد، چیزی نگرفت و به همین خاطر دیگر نمی‌خواهد تسلیم شود».

ماحصل اتفاقات این 20 روز- یا 50 روز - مانند ضربه کاری و دقیقی است که وسط خال و به گیجگاه جبهه سازش خورده است. صرف نظر از نقدهایی که به برخی رفتارهای دولتمردان وارد است، این جا موضع آن است که بگوییم آقایان ظریف و روحانی، متشکریم! و البته می‌دانیم که چه فشارهایی را از سوی افراطیون تحمل کردند.