سه‌شنبه ۱۱ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۵ شهريور ۱۳۹۲ - ۱۹:۲۹

اصلاح‌طلبان‌دست‌ازخودمعصوم‌پنداری‌بردارند

مسئولان نظام باید هوشیار باشند عده‌ای در تلاشند. بین اصلاح‌طلبان و ساختارشکنان پیوند ایجاد شود. هیچ تنبهی در ادبیات سیاسی آنها دیده نمی‌شود. آنها می‌خواهند از سران فتنه قهرمان بسازند. آنها باید بدانند خیانت‌های سران فتنه به ملت و کشور را با آب هفت دریا هم نمی‌توان شست!
کد خبر : ۱۳۳۵۳۴
صراط: محمدکاظم انبارلویی در سرمقاله امروز روزنامه رسالت نوشت:

خودمعصوم‌پنداری چیست و در حوزه سیاست چه معنا و تبعاتی دارد؟

مارقین و ناکثین در دوران حضرت علی(ع) مصداق سیاسی پدیده خودمعصوم‌پنداری بودند. آنها با بهانه گرفتن یک موضوع سیاسی بر طبل تفرقه در میان امت اسلام کوبیدند و حال آنکه خود می‌دانستند حق چیست و اهل آن کدام هستند. اما مشتی جاهل را پشت سر خود جمع کردند و تا مرز نابودی پیش رفتند. خود معصوم‌پنداران همه را اهل معصیت می‌دانند الا خودشان را، آنها از معصیت‌کارترین عناصر روزگار خودشان هستند.

"پیراهن عثمان" بهانه‌ای شد تا شمار زیادی از مسلمانان در جنگ جمل به خاک و خون کشیده شوند و سران بهانه‌جوی آن هم سرمایه، آبرو و جان خود را بر آن نهند. موضوع حکمیت نیز بهانه‌ای شد تا جمعی تبهکار بر امام حق بشورند و جنگ نهروان را برپا کنند. هر دوی این جماعت حاضر نبودند در گفتگوهای سیاسی، موضوع قتل عثمان و مسئله حکمیت روشنگری شود و هر سفیری را که در جهت روشنگری گام برمی‌داشت، ‌می‌کشتند.

متأسفانه ما در انقلاب اسلامی گرفتار شبهه جماعتی بودیم که بر سبیل "جمل" و "نهروان" گام برمی‌داشتند و با کمک بوق‌های اجنبی در تولید "بهانه" و "شبهه" برای راه‌اندازی جنگ و خونریزی لحظه‌ای درنگ نمی‌کردند.

پدیده لیبرال‌ها و اتحاد آنها با منافقین در صدر تاریخ انقلاب اسلامی و راه‌اندازی جنگ داخلی و ترور و انفجارهای روزهای اول انقلاب که 17 هزار نفر از مردم ایران را به کام مرگ کشید، عبرت‌آموز است.

سران خودفروخته آنان تا آنجا پیش رفتند که در کنار صدام و نیروهای چندملیتی آن 8 سال علیه مردم ایران ظاهر شدند و از این ابا نداشتند که مهر وطن‌فروشی و خیانت به پیشانی آنها بخورد. این روزها آنان در ذلت و خواری گرفتار آمده‌اند به‌گونه‌ای که هیچ دولتی پذیرای پناهندگی آنان نیست.

پس از غروب منافقین و لیبرال‌ها در آسمان سیاست ایران دوباره شاهد حرکت جدید معاندان و معارضان در 18 تیر سال 78 شدیم. حرکت آن روز، نوعی تجدید سازمان ضدانقلاب با یک روکش داخلی بود. مردم در 23 تیر 78 پاسخ این جماعت را دادند. اما آنها رفتند. 10 سال برنامه‌ریزی کردند و در سال 88 با پیراهن عثمان "تقلب" در انتخابات ظاهر شدند. لایه‌بندی این جریان، از بدریخت‌ترین گروه‌های ضدانقلاب مثل منافقین و لیبرال‌ها و بهائیان را دربر می‌گرفت تا مقبول‌ترین آنها که نام و نشانی در انقلاب داشتند، آنها تقلب در انتخابات را بهانه کردند و حاضر نبودند در هیچ فرآیند قانونی ادعای خود را اثبات کنند. آنها هیچ گفتگویی را در هیچ سطحی برنتافتند.

آنها هیچ نهاد فیصله‌بخش را هم نپذیرفتند و می‌خواستند موضوع تقلب به عنوان یک زخم در پیکره همگرایی و وحدت ملت باقی بماند و اصلا دست هیچ طبیبی در درون نظام به آن نرسد و متأسفانه هنوز هم بر آن اصرار دارند!

آنها آنقدر بی‌محابا عمل کردند که در ادامه کار اصلا کاری به موضوع تقلب نداشتند. ظرف مدت یک ماه آن را به فراموشی سپردند و در آشوب‌آفرینی‌های خود در خیابان‌ها تیغ بر آرمان‌ها و اهداف امام و انقلاب کشیدند. هیچ چیز آنها را در این شورش و تبهکاری ارضا نمی‌کرد تا اینکه روز عاشورا تیغ بر شعائر الهی دین کشیدند و شعار مرگ بر اصل ولایت‌فقیه دادند. ملت و رهبری در مقابل آنها صبوری کردند. بی‌مهری خیلی از رهبران آنها به نظام را نادیده گرفتند. مجازات‌های الهی و انسانی آنها را تخفیف دادند تا شاید سر عقل بیایند و از معارضه با نظام و مردم دست بکشند. البته این سیاست مدارا جواب داد، بدنه، آنها را رها کرد. رأس هم به تردید افتاد. اما جماعتی که از اول آتش بیار معرکه بودند، ایستادند و در شیپور همنوایی با بی‌بی‌سی، رادیو اسرائیل و رادیو آمریکا دمیدند و امروز هم حاضر نیستند لب و دهان خود را از دهانه این شیپور بردارند.

مردم در 9 دی به آنها پاسخی درخور دادند و اگر لازم هم باشد و شرارت آنها ادامه پیدا کند باز خیابان‌های ایران و تهران را پر از شیفتگان انقلاب برای لعن و نفرین بر آنها خواهند کرد.

انتخابات دوره یازدهم بهانه‌ای شد تا آنها به بازخوانی حرکت خود بپردازند. آنها به هیچ روی با رویکرد افراط و تفریط مشروعیت حضور نداشتند. خوشبختانه شورای نگهبان هم جلوی این حضور غیرقانونی را گرفت. انتخاباتی آرام، سالم، منطقی و قانونی برگزار شد. انتقال قدرت هم به آرامی و در نهایت ادب و آداب مردم‌سالاری دینی صورت گرفت، اما آنها هنوز به بازگشت به میدان "افراط" آن هم با نقاب "اعتدال" ناامید نیستند.

دولت، مردم و نظام باید مراقب بازگشت رادیکال‌ها و افراطیون، آن هم به پشتیبانی و تحریک بیگانگان در سپهر سیاست ایران باشند.

آنچه در همایش به اصطلاح اصلاح‌طلبان جوان در شهرکرد گذشت یک زنگ خطر برای ظهور فتنه جدید و یا بازسازی فتنه قدیم است.

محمدرضا خاتمی، دبیرکل حزب منحله مشارکت در این نشست مطالبی گفته که نشان می‌دهد در سبیل "خودمعصوم‌پنداری" دست‌اندرکار احیای فتنه است. او در این همایش دوباره بر طبل تقلب و دستکاری آرا کوبید و گفت: "نباید فراموش کنیم اگر ما امروز اینجا هستیم، مرهون پایداری، صبر و ایستادگی صدها نفری هستیم که برای اینکه بزرگ‌ترین انحرافات در تاریخ انقلاب را از بین ببرند و آن دستکاری در آرای مردم بود ایستادند و مقاومت کردند." (سایت ضدانقلابی کلمه 23/6/92)

وی از تبهکاران اغتشاشات سال 88 که اکنون در حبس و حصر هستند،‌ دفاع کرد و این نشان می‌دهد که آنها برگشته‌اند به نقطه اول شروع فتنه.

او به این هم بسنده نکرد؛ گریست و جماعت را به گریه انداخت تا یک نمک و فلفلی هم به این شور جدید، به قول خود، بیفزاید.

به جناب آقای محمدرضا خاتمی و اخوی بزرگوارش که این روزها در برخی میتینگ‌های سیاسی همین حرف‌ها را می‌زنند،‌ باید گفت: اخوان محترم! یک انتخابات سالم با رعایت ادب و آداب مردم‌سالاری دینی برگزار شده است. جریان فتنه در این انتخابات نامزدی نداشته است تا پیروزی و شکست آن را محک بزنیم. جریان رقیب فتنه در سال 88 هم نامزدی در این انتخابات نداشت تا توفیق و یا عدم توفیق آن را محک بزنیم.

رقبای آقای روحانی هیچ‌کدام، جریان رقیب فتنه در سال 88 را نمایندگی نمی‌کردند و بعضا در مناظرات، نقد خود را از عملکرد برخی در گذشته بی‌پرده می‌گفتند.

آقای روحانی هم خود تصریح داشته که مستقل پا به عرصه رقابت گذاشته و نامزد جریان و گروه خاصی نیست و تصریح نموده که نامزد اصلاح‌طلبان نیست.

او شعارش را اعتدال قرار داد تا فاصله خود را با افراط‌گری‌های سال 88 اعلام نماید. او بر امید تکیه کرد تا بر طبل ناامیدی (که اصلاح‌طلبان در اغتشاشات سال 88 بر آن می‌کوبیدند و رفع ناامیدی را در تسلیم کشور به غرب معرفی می‌کردند) کوبیده نشود.

اصلاح‌طلبان وقتی وزیر ارشادشان را به بی‌بی‌سی فرستادند تا با یک لشکر روزنامه‌چی پناهنده و فراری، علیه ملت بشورند باید تا ابد سرافکنده باشند. چرا این روزها سرشان را بالا گرفته‌اند و از پیروزی و شکستی سخن می‌گویند که بافته ذهن آنهاست؟

آنها باید با ملت همراه شوند و راه اعتدال را بپیمایند نه اینکه بر طبل فتنه بکوبند. ملت به آنها اجازه بازتولید فتنه را نمی‌دهد.

مسئولان نظام باید هوشیار باشند عده‌ای در تلاشند. بین اصلاح‌طلبان و ساختارشکنان پیوند ایجاد شود. هیچ تنبهی در ادبیات سیاسی آنها دیده نمی‌شود. آنها می‌خواهند از سران فتنه قهرمان بسازند. آنها باید بدانند خیانت‌های سران فتنه به ملت و کشور را با آب هفت دریا هم نمی‌توان شست!

آنها نباید طوری سخن بگویند که عصمت دارند و هیچ گناه سیاسی را در اغتشاشات سال 88 مرتکب نشده‌اند.

آنها باید دست از "خودمعصوم‌پنداری" بردارند، شاید مردم از گناهان سیاسی آنها درگذرند.