صراط: در روزگاری که قریب به اتفاق برنامههای رسانهی ملی حتی در زمان پخش هم لایق صفت «خبرساز» و «بحثبرانگیز» و حتی شایسته ی نقد هم نیستند، با وجود گذشت دو هفته از پایان برنامهی «ماه عسل 92»، همچنان بحثها و خبرهای پیرامون این برنامهی گفتگومحور ادامه دارد؛ از پیدا شدن محمدطاهای 9 ماههای که دو ماه قبل از کالسکهاش در خیابان ربوده شده بود و چند روز پیش به مدد این برنامهی پربیننده پیدا شد تا شناسائی هویت شهیدی که بعد از 27 سال از ورود پیکر پاکش به وطن و حتی دفن به جای یک رزمندهی دیگر، با معرفی در برنامهی «ماهعسل» و روایت ماجرای عجیب و جذاب آن، همین هفتهی گذشته بالاخره به آغوش خانوادهی دردمندش در همدان بازگشت.
استقبال فراوان و جریانسازی از «ماه عسل» امسال نشان داد که مخاطببیرسانهی کشورمان بیش از هر چیزی تشنهی دیدن تصویر خود، همدردی با دردها و آلام اعضای جامعه و خندیدن با شادیهای هموطنان خویش در رسانهی بیمخاطب خود است؛ تا آنکه بخواهد بداند چرا فلان زوج بازیگر در ایام شصتسالگی هنوز صاحب بچه نشدهاند یا آنکه چرا بازیگر مشهور طنز در آستانهی چهل و چند سالگی فکر میکند هنوز برای ازدواج زود است!
«ماه عسل» 92 بعد از مدتها توانست تصویر مستند و ملموس مردم ایران زمین را با مقیاس نزدیک به یک به یک و واقعی، روی آنتن رسانهی ملی بفرستد؛ چنانکه به مدد این برنامه، تصویر آدمهای خوب این جامعه که تجسم خوبیشان فقط در یک سکانس بخشنامهای نماز خواندن و آش نذری هم زدن یا تلفظ صحیح «ح» از حلق محدود نمیشد، بعد از مدتها روی صفحهی تلویزیون این مردم ظاهر شد و خوبی حال آنها، حال مخاطب را هم خوب کرد! آن هم در جامعهای که اگر یک زورگیر جلوی کسی را بگیرد و او را اخاذی کند، همه تا چند روز بعد در رایانههای شخصی میتوانند ویدئوی تکاندهندهی آن را رصد کنند و تا یکی دو ماه یادداشتها در تقبیح آن نوشته میشود، اما اگر رفتگری یک کیف حاوی چند میلیارد پول را به صاحبش بازگرداند، کسی خبردار نمیشود و هیچ قلمی در ستایش حرکت این رفتگر نمینویسد. جامعهای که کمکم دارد به سر تکان دادن از دیدن زشتیها بیشتر از برخاستن به احترام خوبیها عادت میکند؛ چرا که بدیها رسانه دارند و خوبیها پشت در رسانه ماندهاند. و حالا «ماه عسل» شرح حال خوب آدمهایی است که فرصت دیده شدن پیدا کردهاند.
علاوه بر این، داستانهای جذاب و گاه شگفتانگیز این مردم عادی کوچه و بازار که در دکان غالب فیلمنامهنویسان وطنی امثال آنها را نمیتوان یافت، به حدی آمیخته به صداقت و شفافیت بود که میشد تا ساعتها بعد از افطار در مورد آن اندیشید و حتی با آنها گریست. چه آنکه طراحان این برنامه با رعایت عنصر تعلیق و حتی غافلگیری سعی کرده بودند بر جذابیت این روایت مستند بیافزایند و جالب آنکه همین تعلیق و غافلگیری را در طول سال، حداکثر فقط در یکی دو مجموعهی تلویزیونی میتوان جستجو و البته باور کرد.
اما شاید معجزهی اصلی برنامهی «ماه عسل» این است که آنچنان در اعتمادسازی میان مخاطبانش موفق بوده است که بسیاری از مهمانان از تودهی مردم برخاستهی این برنامه، حاضر به بیان حرفها و داستانهایی میشوند که معمولاً حتی در جمعهای خصوصی هم از گفتن آن ابا دارند. چنانکه زن معتادی از تجربیات تلخ اعتیاد خود میگوید و پدری دردکشیده از اینکه فرزند خطاکار و زندانیاش را نمیتواند ببخشد، صحبت میکند. کسی نقش بازی نمیکند، همه همانی هستند که نشان میدهند. مهمانان این برنامه وقتی صحبت میکنند، بر خلاف عادت پنهانکاری و مصلحتسنجی ما ایرانیها در بیان حقایق، شاید خیلی به بازخوردهای مردم بیرون از استودیو نمیاندیشند. و کیست که نداند این صداقت تا چه حد نیاز امروز رسانهی ماست؟
هر چه هست، «ماه عسل» 92 جایگاه برند «ماه عسل» را بیش از پیش در رسانهی
ملی و مهمتر از ان در اذهان مخاطبان این رسانه تثبیت کرد؛ آن هم در
رسانهای که معمولاً با «برند»هایش چندان مهربان نیست و خیلی زود حکم به
تعطیلی آنها میدهد و به همین دلیل برندهای چندان زیادی ندارد؛ چنانکه
مدیران رسانهی ملی یکی دو باری هم با بدسلیقگی و مخاطبسوزی برنامهی «ماه
عسل» را به میدان سعی و خطای مجریان تازهکار و بازیگران تازهمجری شده
تبدیل کردهاند. حالا باید صبر کرد و دید که «ماه عسل» به سرنوشت برندهای
دیگری همچون «کولهپشتی»، «دیروز امروز فردا» دچار میشود یا نه؟ فعلاً که
خبرهای خوبی از شروع فاز تحقیقاتی برنامهی «ماه عسل» برای ماه مبارک رمضان
سال بعد به گوش میرسد...