جمعه ۰۷ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۳۱ مرداد ۱۳۹۲ - ۰۹:۴۷

چرادختران درديدار بارهبری چادری هستند؟

دارم با خودم کلنجار می‌روم که دانشجوی دختری چادر به دست از راه می‌رسد. این پا آن پا می‌کنم و نهایتا می‌روم طرفش...
کد خبر : ۱۲۹۶۰۶

صراط: ديدار رهبر انقلاب با دانشجويان كه هر ساله در ماه مبارك رمضان برگزار مي‌شود، روز گذشته نيز برگزار شد و دانشجويان روزه خود را همراه با رهبر افطار كردند.

 

يكدست چادري بودن دانشجويان دختر شركت كننده در اين ديدار يكي از حواشي آن بود. شايد بد نباشد براي پي بردن به راز اين يكدستي بخشهايي از كتاب ماه‌بندان را كه حاشيه نگاري‌هايي از سفر رهبر انقلاب به خراسان شمالي در مهرماه گذشته است بخوانيم.



نويسنده در اين بخش از كتاب كه گزيده‌اي از صفحات 118 تا 122 است، به دنبال پاسخ همين سوال است:

«از بالای سکو که نگاه مي‌كنم تقریبا همه در قسمت خانم‌ها چادر به سر دارند. البته چند نفری چادر را روی دوش انداخته‌اند که معلوم است خیلی هم چادری نیستند. واضح است که فضای دانشگاه‌های ما این نیست. آيا دختران دانشجو و دانش‌آموز گزینشی دعوت شده اند؟ نکند فقط به چادری ها کارت داده اند؟ شاید به دخترها گفته اند که حتما باید برای ورود به مصلی چادر داشته باشند؟ اصلا ممکن است دم در چادر توزیع کرده باشند!


ذهنم بدجور درگیر این سوالات است. دوست دارم بزنم بیرون و از چند و چون ماجرا سر در بیاورم ...


...صحبت‌هاي آقا خيلي جذاب است اما سوالي كه در ذهنم شكل گرفته بود رهايم نمي‌كند. مي‌دانم بعدا هم مي‌شود اين فرمايشات را خواند اما جواب اين سوال را شايد ديگر نتوان بدست آورد. از سکو پایین می‌آیم و از مصلي مي‌روم بيرون. ...

...کمی از درب ورود و خروج آقایان دور می‌شوم. در بین دخترهایی که زودتر زده‎‌اند بیرون چند نفر چادر را تا کرده و روی دست انداخته اند و چادر بعضی ها هم درون کیسه‌های نایلونی رفته است. آدرس محل ورود و خروج خانم‌ها را از سرباز سر کوچه می‌گیرم و راه می‌افتم. در بین افرادی که خارج می‌شوند چند نفر مانتویی هم دیده مي‌شود که روی دستشان هم خبری از چادر نیست. پس مانتویی‌ها را هم راه می‌دادند. چند دختر مانتویی که چادر دستشان است رد می‌شوند اما رویم نمی‌شود جلو بروم.


دارم با خودم کلنجار می‌روم که دانشجوی دختری چادر به دست از راه می‌رسد. این پا آن پا می‌کنم و نهایتا می‌روم طرفش:

-  ببخشید... می‌شه بپرسم چرا چادر آورده بودید؟

-  فکر می‌کردم اجباری باشه.

-  بود؟

-  نه!

عجله دارد و همینطور که راه مي‌رود این دو تا سوال را مختصر جواب مي‌دهد. نفر بعدی دانشجوی مترجمی زبان است:

-  ببخشید شما چادری هستید؟

-  نه...

-  پس چرا چادر آوردید با خودتون؟

-  فکر کردم تو این فضا باید چادر سر کنم.

-  کسی نبود تذکر بدهد که حجابتان را درست کنید یا مثلا چادر سرتان کنید؟

-  نه.

چهار نفر دارند می‌آیند. دو نفرشان چادر به سر دارند و دو نفر چادر به دست. هر چهار نفر در دانشگاه آزاد بجنورد درس می‌خوانند، سه نفر مهندسی برق و یکی پرستاری.

-  شما که چادری نیستید چرا برای این دیدار چادر سر کردید؟

-  چه سوال‌هایی می‌پرسید ها!

دیگری جواب مي‌دهد:

-  یه جورایی احترام به مقام معنوی رهبره. همونطور که مثلا وقتی می‌ریم امامزاده یا نماز جمعه چادر سر می‌کنیم.

-  چطور انتخاب شدید برای این دیدار؟

-  اسم نوشتیم. گفتند به هر کی زودتر اسم بنویسه کارت می‌دیم.

-  کسی بود که اسم بنویسه و کارت بهش نرسه؟

-  نمی‌دونم... ولی من یه بار که لیست رو دیدم 28 نفر تو ذخیره بودند.

جوابم را گرفته‌ام. جالب است وقتي بعدا اين سوال را در تهران براي يكي از افراد سرشناس رسانه‌اي مطرح مي‌كنم مي‌گويد: «آره... جلوي در چادر مي‌دن!»، وقتي هم كه كل ماجرا را مي‌گويم حسابي جا مي‌خورد...»

 

شفا