*آقای دکتر! نظام آموزش و پرورش ما با سایر کشورهای مهم در حال توسعه و توسعه یافته چه تفاوتی دارد؟
این معنا که «آموزش و پرورش، موتور توسعه است»، در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه بهتر و عمیقتر درک شده و التزام بیشتری هم در مقام سیاستگزاری و اجرا نسبت به این فهم وجود دارد. در کشور ما عمدتا در حد شعار باقی مانده است. مثلا آموزش و پرورش ما تاکنون نظریه مورد توافق و برنامه راهبردی و عملیاتی مبتنی بر آن نداشته است. اخیرا سند تحول به تصویب رسیده است که البته نباید با این میزان تأخیر اتفاق میافتاد، گرچه شروع این حرکت تحت عنوان تدوین سند ملی آموزش و پرورش از سال 1383 آغاز شد و در دولتهای بعدی ادامه پیدا کرد. به هر روی این اتفاق را باید به فال نیک گرفت. هرچند که در فرایند تصویب بسیاری از مضامین تحولی در ابعاد گوناگون دچار سکته و نهایتا به سرنوشت حذف دچار شد تا جایی که اکنون باید پرسید سند موسوم به تحول تا چه اندازه دارای بار تحولی است و تا چه اندازه به ساختارها و سازوکارهای جاری نزدیک و شبیه است؟ این بحث در دولت آینده میتواند پیگیری شود و رأی مشورتی جمعی از نخبگان وزیر آینده تصمیم مقتضی درباره بازنگری در سند تحول را در دستور کار و حتی اولویت قرار دهد. آنچه مسلم است مبانی نظری قابل دفاع و ارزشمندی برای تحول فراهم شده و خلأ فقدان نظریه تا حد اطمینانبخشی برطرف شده است. اما درباره برنامه راهبردی اِن قلتهایی وجود دارد.
*بسیاری از کارشناسان، ضعف جوانان کشور در عرصههای مختلف را به آموزش و پرورش مرتبط میدانند. نظر شما در این رابطه چیست؟
تربیت، مقولهای حساس و متأثر از منابع گوناگون در سطح جامعه است. این تصور که آموزش و پرورش یگانه دستگاهی است که در قبال ضعف یا بحران تربیتی در جامعه باید پاسخگو باشد درست نیست، چون آموزش و پرورش نمیتواند در همه عرصههای تأثیرگذار بر تربیت، فعال ما یشاء باشد. تربیت، یک امر ملی و فرابخشی است و همچنان که در مبانی نظری تحول روشن شده است تنها بر مبنای تقسیم کار ملی و قبول مسئولیت دستگاههای مختلف در مسیری متلائم و همافزا میتواند به سرمنزل مقصود برسد. در این میان نقش نهادهای عمومی و مدنی و خانواده و رسانه هم در خور توجه جدی است.
*حضور یک مدیر توانمند و وزیر لایق در وزارت آموزش و پرورش چقدر میتواند در عملکرد موفق این وزارتحانه مؤثر باشد؟
وزیر، لوکوموتیو یک دستگاه از نظر کارکردهای دروندستگاهی و مغناطیس دستگاه از نظر جلب توجه و تنظیم روابط بروندستگاهی است. در همه دستگاهها وزیر صالح و مبرز نقشی تعیینکننده دارد. آموزش و پرورش تنها از آن حیث مستثنی است که اهمیتی مضاعف و جایگاهی خطیرتر دارد. پس نیازمند لوکوموتیو فکری و اجرایی با توان بالاتر و کشش مغناطیسی با قدرت بیشتر است.
*اصولا باید نظام آموزشی کلان کشور با حضور یک وزیر اینقدر متحول شود یا باید سند بالادستی وجود داشته باشد؟
وجود سند بالادستی ضروری است تا موجب تبدیل شدن آموزش و پررورش به دستگاهی در خدمت ترجیحات سیاسی دولتها با سلیقه های سیاسی مختلف نشود.
*در دوران وزارت آقای حاجیبابایی تغییرات و اصلاحاتی انجام شد آیا باید ادامه پیدا کند یا باید متوقف شود؟
توجه به شأن اخلاقی تصمیماتی که در سطح کلان آموزش و پرورش اتخاذ میشود قاعدتا باید سبب میشد در اتخاذ پارهای تصمیمات با طمأنینه و درنگ بیشتری عمل شود تا در اثر تعجیل و شتابزدگی خسارتهای غیرقابل جبرانی به بار نمیآید. مصداق بارز و البته نه تنها مصداق، این گونه تصمیمات تغییر ساختار نظام آموزشی به 6-3-3 است.
*به نظر شما وزیر آموزش و پرورش باید دارای چه ویژگیهایی باشد؟
وزیر آموزش و پرورش و کسی که مدیریت این دستگاه بسیار حساس و حیاتی در نظام جمهوری اسلامی ایران را به عهده میگیرد در درجه نخست باید فردی متخلق به اخلاق اسلامی باشد و ویژگی اساسی و اصلی او، اخلاقمحوری باشد. افراد زیادی در این زمینه صحبت میکنند و صحبت از اشتهار به حُسن اخلاق و امثال اینها مطرح میشود ولی من اهمیت موضوع را فراتر از اینها میبینم. به همین خاطر هم به عنوان نخستین ویژگی و بارزترین ویژگی و پیشنیاز هر شایستگی و هر صلاحیت دیگری میخواهم بر روی آن تأکید کنم که وزیر آموزش و پرورش به خاطر اقتضائات دستگاهی که در راس هرم مدیریت آن قرار میگیرد و قرار است مروج هر آنچه خیر و اخلاق و نیکویی است باشد، ابتدا باید ملتزم به این خلقیات و ویژگیهای اخلاقی باشد. منش و تفکر اخلاقمحور بایستی در وزیر آموزش و پرورش به شکل بارزی وجود داشته باشد.
*این ویژگی باید برای مدیران دستگاههای دیگر در جمهوری اسلامی ایران هم وجود داشته باشد و وزرای وزارتخانههای مختلف باید اخلاق محور باشند!
این حرف درستی است اما مورد وزارت آموزش و پرورش از دیگر دستگاهها ممتاز و متمایز است و همان طور که گفتم وزیر آموزش و پرورش در نظام ما باید نماد تخلق به اخلاق اسلامی باشد و در این جهت باید هیچ ضعفی در او دیده نشود. مصادیق اخلاق محوری را سعی میکنم روشن کنم و در اینجا چند مورد را بیان میکنم: وزیر آموزش و پرورش باید کسی باشد که هرگز به دنبال کسب امتیازات شخصی از پست وزارت نباشد. هرگز نباید با مصادره کارهای انجام شده توسط کارشناسان و صاحبنظران و نخبگان، خواص را نسبت به خود بیاعتماد کند و از خود براند. وزیر آموزش و پرورش نه تنها باید اصرار به دروغ گفتن و خلاف واقع نشان دادن امور نداشته باشد، بلکه حتی اگر خلاف واقع گفتن را مقدمه کار مثبتی میداند هرگز نباید به آن تن در دهد. وزیر آموزش و پرورش از قدرت خود به شکل غیرمنصفانه برای منکوب کردن رقبا و مخالفین خود نباید استفاده کند. وزیر آموزش و پرورش با مدیران خود هم باید طبق موازین آزادی بیان رفتار کند و جو اختناق ایجاد نکند و تنها مدیران مطیع را نپسندد، تا به این ترتیب حلقههای گفتوشنودهای غیر رسمی و در گوشی در بین مدیران وزارتخانه شکل نگیرد.
وزیر آموزش و پرورش باید قدرت کنترل خشم و کظم غیظ خصوصا در مواجهه با فرهنگیان، رسانهها و ارباب ارتباطات و رسانهها را داشته باشد. شهامت برخورد هوشمندانه با وضع موجود و تغییر را داشته باشد و روحیه محافظهکارانه را از خود دور کند. در مواردی که در موضوعی تخصص و تبحر کافی ندارد، اظهارنظر تخصصی نکند و به اظهار نظر عام بسنده کند. اظهار نظر تخصصی را به دیگران واگذار کند. با جامعه فرهنگیان و مردم و نخبگان و امثالهم صادق باشد و مجاری نقد را باز نگه دارد و قس علیهذا.
*در چه حوزهای باید تخصص داشته باشد؟
دومین ویژگی وزیر آموزش و پرورش مطلوب داشتن تخصص مرتبط با تعلیم و تربیت است. دیگر ملاک هایی که می توان برشمرد بدین قرارند: مجموعه ملاکهایی که از جنس سرمایه اجتماعی است و وزیر آموزش و پرورش باید واجد آنها باشد. نوع نگاه بخشهای مختلف جامعه به او که باید از جلب اعتماد و حُسن ظن باشد. مثلا جامعه فرهنگی باید او را بشناسد و در نزد جامعه فرهنگیان محبوبیت داشته باشد و به همین خاطر جامعه فرهنگیان به او اعتماد کند و از سرمایه اجتماعی جامعه فرهنگیان برخوردار باشد. وجه دیگر این سرمایه اجتماعی، مقبولیت داشتن در جامعه سیاسی و میان سیاسیون جامعه است. وجه دیگر این سرمایه اجتماعی داشتن رابطه سازنده با مراجع و نهادهای دینی کشور خصوصا حوزههای علمیه است. البته وجه دیگر سرمایه اجتماعی این است که از ارتباطات و تعامل سازنده و توأم با اعتماد متقابل با مراجع قدرت باید برخوردار باشد.
*وزیر آموزش و پرورش باید از چه تجاربی برخوردار باشد؟
فراتر از این ویژگیهایی که برشمردم، فکر میکنم وزیر آموزش و پرورش باید کسی باشد که از پیشینه تحولات در آموزش و پرورش آگاهی داشته باشد و آموزش و پرورش را به معنای سوابق و پیشینه و اتفاقاتی که در آن افتاده است و همچنین وضع موجود را خوب بشناسد و بصیرت کافی در این زمینه داشته باشد و همچنین دیدگاه راهبردی و تحولی نسبت به آینده آموزش و پرورش داشته باشد. این نگاه راهبردی و تحولخواه از ویژگیهای بسیار اساسی و برجستهای است که فکر میکنم میتواند وزیر آموزش و پرورش موفق را از وزیر آموزش و پرورشی که میخواهد با روزمرگی کار دستگاه تحت مدیریت خود را به سامان رساند، جدا میکند.
ویژگی دیگری که به ذهنم میرسد برخورداری از تجربه و بینش بینالمللی در عرصه تعلیم و تربیت است. به عبارت دیگر به باور من وزیر آموزش و پرورش باید قائل به دیپلماسی فعال تعلیم و تربیتی باشد . به هر حال عرصه تعاملات بینالملل برای تعالی آموزش و پرورش میتواند واجد فرصت ها، امتیازات و دستاوردهای خوبی باشد و به همین دلیل است که نیازمند حضور در عرصههای بینالمللی هستیم. وزیر آموزش و پرورش باید به این امر باور داشته باشد و توان کنشگری در عرصه بینالمللی را هم داشته باشد تا بتواند حتی الامکان بدون واسطه مترجم با دیگران، صاحبنظران و کسانی که در مجامع بینالمللی حاضر هستند ارتباط برقرار کند و بتواند منافع آموزش و پرورش را از مجرای این تعاملات به پیش ببرد.
ویژگی دیگری که برای وزیر آموزش و پرورش به لحاظ سوابق مدیریتی باید وجود داشته باشد: اولا سابقه مدیریت در سطح کلان است که اگر وزیر آموزش و پرورش داشته باشد در شرایط برابرنسبت به سایر کاندیداها ممتاز می شود. البته سابقه داشتن مدیریت در دستگاه آموزش و پرورش نکته دیگری است که به نظرم حائز اهمیت است و این پیشینه و تجربه مدیریت در آموزش و پرورش با بعضی از عواملی که گفتم ارتباط پیدا میکند و با آنها همپوشانی دارد و لذا مهم است.
*به نظر شما چه کسی توانایی اداره این وزارتخانه مهم را دارد؟