صراط: زمانی که تابستان از نیمه میگذرد و خورشید مردادماه 17 طلوع را تجربه میکند، ناگاه واژهای 6 حرفی در لوح زنگار گرفته یادها آن هم به صورت کمرنگ حک میشود و آوای « خبرنگار روزت مبارک» از برخی گلوهای قدرشناس به گوش میرسد.
آری سخن از سفیران حقیقت است... همان صاحبان قلمی که جوهرشان حجرالأسودی میشود تا لباس احرام کاغذها را با نقش واقعیت و رسم صداقت متبرک سازند و همان سربازان طریقت آزادی که با سلاح راستگویی به جنگ با دروغ و تزویر میروند.
آری صحبت از آشپز ماهر واژهها است... همان پزنده مفاهیم و معانی که از میان مواد اولیه نامرغوب که همان عبارات و واژگان بیربط است، غذایی لذیذ را با کمک نمک خلاقیت و ادویه مهارت خود تهیه میکند؛ هرچند که برخی با بشقاب جهل و قاشق قدرناشناسی طعم دستپختش را به باد انتقاد گیرند و خستگی را به تنش ماندگار سازند.
آری مقصود همان راننده جاده آگاهی است... همان فرماندار خودروی افکار عمومی که نه دستانداز تطمیع، نه سرعتگیر تهدید و نه تابلو عبور ممنوع مسامحه میتواند او را مجبور به ترمز زیر تابلوی «توقف ممنوع» خیابان اطلاعرسانی کند؛ مگر آنکه چراغ قرمز انصاف مانع عبورش از چهارراه عدالت شود.
آری منظور همان مسافر همیشگی اتوبوس انتظار است... همان مشتری همیشگی پشت در اتاق مسئولان، که بردباری و صبر آشناترین معانی دایرةالمعارف زندگی حرفهایاش است و نیش دقایق و ثانیهها را تنها به امید باز کردن روزنهای به عالم دانستن چون نوش به جان میپذیرد و نه پلههای مغرور ادارات و نه وعدههای بیسرانجام مسئولان میتواند پاهای ارادهاش را برای تهیه تحفهای برای مخاطبانش متزلزل سازد.
آری حرف از متهم همیشگی دادگاه مسئولان میزدوست است.... همان مجرم ردیف اولی که در دادگاه فاقد هیئت منصفه برخی از مدیران تنها به جرم عرضه خطاها متهم به سیاهنمایی شده و به گناه دفاع از حقوق مردم به اتهام حاشیهآفرینی محاکمه میشود.
آری بحث از شاگرد اول کلاس دادخواهی است... آنانی که با ضایع شدن هر حقی و پایمال شدن هر قانونی بانگ حقطلبی و قانونمداری سر میدهند؛ حال آنکه نه تنها منتظر برخاستن فریادی برای دفاع از حقوق و قوانین اولیه خود نیستند؛ بلکه زمانی که مانند هر جماعت شاغل دیگری دغدغههای پرشمار حرفه خود را با زبان منطق بیان میکنند خمیازههای بیتوجهی و چشمنازککردن بیاعتنایی آنان را به باد سخره میگیرند.
آری سوژه این قصه آفرینندگان تیترها هستند... همانهایی که به گمنامها، اسم بخشیده و جویای نامها را از رسم اشباع میکنند با آنکه میدانند نه ذرهای از مکنت به حساب آنان واریز میشود و نه بخشی از این متن شهرت به شماره همراه همیشه در دسترس آنان پیامک میگردد.
با این همه سخن گفتن از جماعتی که همواره از دیگران سخن گفتهاند دشوار است و نوشتن تیتری برای این طائفه خالق تیترهای رنگارنگ سختتر، پس تنها میتواند گفت: «تیترآفرینهایی که هیچگاه تیتر نمیشوید روزتان مبارک»