برخی افراد در داخل کشور با برشمردن دلایلی، اصرار بر خاتمه جنگ و پذیرفتن قطعنامه داشتند. با بررسی ادعاهایی که آنها به آن استناد میکردند میتوان دریافت که عملا این عوامل تاثیرگذار نبوده است.
1. تازگی نداشتن شرارتهای صدام در آمریکا
باید توجه داشت که مسائلی همچون بمباران و موشکباران شهرها، استفاده گسترده رژیم صدام از سلاحهای شیمیایی، حمایت همه جانبه آمریکا از صدام و همکاری با عراق در حمله به نیروهای ایرانی، حمله به هواپیمای مسافربری ایران و .... مسائل جدیدی نبودند که صرفاً در تیرماه 67 بروز کرده باشند و امام خمینی(ره) به خاطر آنها مجبور به پذیرش قطعنامه 598 شده باشد. رژیم صدام از همان سالهای اولیه جنگ نیز با چراغ سبز غرب و شرق، شهرها و روستاهای ایران را مورد بمباران و موشکباران قرار میداد؛ از سلاحهای شیمیایی به صورت گسترده استفاده میکرد؛ آمریکا نیز با حمایتهای همه جانبه اطلاعاتی، سیاسی، مالی، تسلیحاتی و نظامی خود از صدام، به کشتیهای نظامی و تجاری ایران حمله میکرد، سکوهای نفتی ما را منهدم میکرد و... بنابراین، چنین مسائلی چیزهایی نبودند که امام خمینی از آنها بیخبر بوده و نسبت به آنها موضعگیری نکرده باشند. امام خمینی در تاریخ 16 بهمن 1365 طی پیامی به مناسبت دهه فجر فرموده بودند:
« مبارک باد بر خانوادههای عزیز شهدا، مفقودین و اسرا و جانبازان و بر ملت ایران، که با استقامت و پایداری و پایمردی خویش، به بنیانی مرصوص مبدل گشتهاند که نه تهدید ابر قدرتها آنان را به هراس میافکند، و نه از محاصرهها و کمبودها به فغان میآیند؛ و نه از خیانت و وحشیگریهای صدام دیوانه و افسار گسیخته رو به زوال، در زدن شهرها و ویران کردن خانهها و مساجد و بیمارستانها و مدارس، خم به ابرو میآورند؛ و چون گذشته به راه خود که همان راه اسلام عزیز و عزت و شرف و انسانیت است، ادامه میدهند و زندگی با عزت را در خیمه مقاومت صبر، بر حضور در کاخهای ذلت و نوکری ابرقدرتها و سازش و صلح تحمیلی، ترجیح میدهند.»
2. ادعای بی انگیزه شدن رزمندگان
امام خمینی (ره) میفرمایند:
« اشتباه شان در همین است که خیال میکنند زیادی جمعیت و زیادی اسلحه کار را انجام میدهد و نمیدانند که این چیزی که کار را انجام میدهد، بازوی قوی افراد است. افراد کم با بازوی قوی و قلب مطمئن. قلب اینهاست که پیروزی میآورد. پیروزی را شمشیر نمیآورد، پیروزی را خون میآورد. پیروزی را افراد و جمعیتهای زیاد نمیآورد، پیروزی را قدرت ایمان میآورد. »
الله کرم: یکی از دلایل پذیرش قطعنامه 598 انتشار افکار ضد جنگ در میان فرماندهان و رزمندگان بود
یعنی آنچه که در صحنه نبرد تعیین کننده است؛ قدرت ایمان، انگیزه و اراده افراد است. اما این که چه کسانی باعث بیانگیزه شدن برخی رزمندگان و فرماندهان جبههها شده بودند را سردار حسین همدانی ( از فرماندهان ارشد سپاه ) چنین پاسخ داده است:
« یکی از بزرگترین اشتباهات این بود که فرمانده جنگ [ آقای هاشمی ] بعد از عملیات کربلای 5 ، از پایان جنگ سخن گفت و رزمندگان احساس کردند نیازی به ادامه دادن جنگ نیست. این فکر و تصمیم به جبههها هم سرازیر شده بود که [ در نتیجه ] جبهه را خیلی تضعیف کرد. خبر این بود که میخواهیم مذاکره کنیم و جنگ را تمام کنیم، به جبههها رسید و روحیه رزمندگان را به هم ریخت.»
دکتر حسین الله کرم ( از رزمندگان و فرماندهان دوران دفاع مقدس ) نیز در این زمینه میگوید:
« یکی از دلایل پذیرش قطعنامه 598 ، باز پسگیری جزایر مجنون و شرق بصره توسط عراق در فروردین 1367 بود که در پی انتشار افکار ضد جنگ در میان فرماندهان سپاه صورت گرفت.»
جمع قابل توجهی از رزمندگان و فرماندهان ایرانی بر این باورند که هاشمی رفسنجانی در حالی بحث آتش بس، پایان جنگ و مذاکرات صلح را مطرح میکند که میداند امام خمینی با این مطلب مخالف بوده و نسبت به آن حساسیت داشته و آن را باعث دلسردی رزمنگان جبههها میدانسته است. استناد آنان به این گفته است که وی در مصاحبه با روزنامه کیهان در سال 82 در این مورد میگوید: « امام مایل نبودند که اصلا بحث آتش بس، صلح و پایان جنگ مطرح شود و این را باعث دلسردی نیروها در جبهه میدیدند.»
سردار همدانی در همین رابطه در بخش دیگری از صحبتهای خود گفته بود:
« چرا عراق در آخر جنگ به فاو حمله کرد و راحت آنجا را گرفت؟ اولین عامل تخریب کننده، همین خبر بود که جنگ به پایان راه رسیده است و میخواهیم تمام شود. صحبتی که فرمانده جنگ [ آقای هاشمی ] کرد و گفت میخواهیم پای میز مذاکره برویم، تاثیر خود را گذاشت. حتی بعضی ازفرماندهان عالی جنگ [ با ایشان ] درگیری لفظی پیدا کردند.»
طبق گزارشی که روزنامه کیهان در مورخ 5 اردیبهشت 1367 منتشر کرده اعلام داشته شده که آقای هاشمی در گفتوگو با تلویزیون ایتالیا، صحبت از پذیرش صلح میکند. وی میگوید: « اگر واقعاً مصلحت را در این تشخیص دهیم که باید مصالحه کرد، ما این سیاست را میپذیریم.»
گری سیک ( مسئول امور ایران در شورای امنیت ملی آمریکا ) نیز در خرداد 67 طی مصاحبهای با مجله نیوزویک اظهار میدارد: «در میان کادر رهبری ایران، افرادی وجود دارند که مایلند راهی پیدا نمایند تا خودشان را از این موقعیت خلاص نمایند.»
نشریه تایمز اقتصادی چاپ انگلیس، در تاریخ 8 تیرماه 67 و پس از باز پسگیری جزایر مجنون و هورالهویزه توسط عراق، نوشت: «برتری نسبی ایران به خاطر روحیه قوی آنها در ادامه جنگ بود و اکنون با از دست دادن آن، توازن جنگ تغییر کرده است.»
ویلیام وبستر ( رئیس سازمان سیا) نیز که در تاریخ 22 تیر 1367 با روزنامه وال استریت ژورنال مصاحبه میکرد، به تغییراتی که در تصمیمات رهبران ایران رخ داده اشاره کرد و اظهار داشت: «به عقیده من مسئول تغییراتی که اخیراً در تاکتیک ایرانیها دیده میشود آقای هاشمی رفسنجانی است.»
3- ادعای نرفتن مردم به جبهه
در پاسخ به این ادعا که نیروهای مردمی تمایلی به رفتن جبهه نداشتند، سردار فضلی جانشین بسیج مستضعفین (فرمانده سابق لشکر سیدالشهدا) در مورد استقبال مردم از جبههها میگوید: « برای اجرای عملیات کربلای چهار و عبور از رودخانه اروندرود و تصرف جزیره امالرصاص ،با کثرت رزمندگانی که در جبهه نمونه آن وجود نداشت، مشکلی نبود... کمبود نیرو نداشتیم.»
رفیق دوست: زمانی که قطعنامه را پذیرفتیم، در بهترین شرایط عِدّه و عُدّه بودیم
علیرضا افشار (مسئول اسبق ستاد مرکزی سپاه) نیز در این مورد گفت:
«آمار بسیجیان ما در طول عملیاتها 100 هزار نفر بود و در پشت عملیاتها کمتر یا بیشتر میشد. البته نیروی کادر سپاه و یگانهای ارتش که علاوه بر کادر عمدتاً از سرباز استفاده میکردند را نیز باید به آن اضافه کرد. فکر میکنم با نیروهای ستادی عدد 500 هزار نفر را تشکیل میدادند. تعداد بسیجیان جبهه رفته ما نیز حدود یک میلیون نفر میشد... اما در داخل، بعضیها روحیه خود را باخته بودند و فکر میکردند دیگر نیروهای بسیجی و رزمندگان در فراخوانها اقبالی نشان نمیدهند.»
رئیس جمهور و رئیس شورای عالی پشتیبانی جنگ (حضرت آیت الله العظمی خامنهای) نیز در یک مصاحبه مطبوعاتی و رادیو تلویزیونی در تاریخ 13 آذر 1366، موفقیت مانورهای سپاهیان حضرت محمد (ص) در استانهای کشور را خارج از تصور مسئولان دانست.
علیرضا افشار ( سخنگوی سپاه پاسداران ) نیز در روز 18 آذر 66 گفت: « برگزاری مانور اعلام آمادگی نیروهای داوطلب و برنامه نوبت بندی آنها، بزرگترین موفقیتی است که در زمینه سازماندهی نیروهای احتیاط یگانهای عملیاتی میتوانست صورت گیرد و به فرماندهان جنگ اجازه خواهد داد با اطمینان خاطر برنامههای عملیاتی خود را دنبال کنند.»
هاشمی رفسنجانی نیز در تاریخ 24 آذر 66 در مصاحبه با روزنامه کیهان میگوید: «مانورها نشان داد که از نظر نیروی انسانی [رزمنده ] غنی هستیم.»
با افزایش داوطلبان حضور در جبهه، فرمانده پایگاه مقداد سپاه پاسداران در تهران، در تاریخ 28 آذر 66 اعلام کرد که در سال جاری، آمار اعزام نیروهای داوطلب به جبهه، فقط از غرب تهران، نسبت به نیروهای داوطلب اعزامی در سال گذشته، 120 درصد افزایش داشته است.
رئیس جمهور (حضرت آیت الله خامنهای) نیز در هفته اول فروردین 67 در مراسم مانور سپاهیان امام حسین(ع) خراسان میفرمایند: « از ابتدای جنگ تا امروز، هر زمان که مسئولان جنگ به مردم حتی به اشارهای نیاز جبههها را اعلام کردهاند، مردم با کمال شوق و رغبت، بدون اندکی درنگ به جبههها شتافته و سنگرها را پر کردهاند... مردم ما هر چه پیش میرویم، نسبت به ادامه دفاع مقدس خود مصممتر میشوند.»
محسن رفیق دوست (وزیر سپاه در دوران جنگ) نیز در مصاحبهای میگوید: «زمانی که قطعنامه را پذیرفتیم. در بهترین شرایط عِدّه و عُدّه بودیم.» او در جای دیگر نیز عنوان میکند:« ما هیچ وقت در جنگ مشکل عده و نیروی انسانی نداشتیم »
محسن رضایی نیز در این باره میگوید: «وقتی امام قطعنامه را پذیرفت، آنقدر مردم به سمت جبهههای جنگ هجوم بردند و به سمت جبههها نیرو فرستادند که ما دیگر قادر نبودیم آنها را تدارک کنیم.»
مقام معظم رهبری نیز طی سخنانی در تاریخ 29 شهریور 1372 می فرمایند: «بعد از قضیه قبول قطعنامه، که دشمن فرصت طلبی میکرد و میخواست از موقعیت سواستفاده کند، شما دیدید ناگهان آن چنان جبههها پر شد که در طول جنگ کمتر سابقه داشت، یا هیچ سابقه نداشت.»
4. اعلام ناتوانی دولت برای تامین مالی ادامه جنگ
امام خمینی در بخشی از نامه مورخ 25 تیر 1367 خود خطاب به مسئولان کشور مینویسند: « آقای نخست وزیر از قول وزرای اقتصاد و برنامه و بودجه، وضع مالی نظام را زیر صفر اعلام کردهاند.»
مقام معظم رهبری: قبول قطعنامه از طرف امام، به خاطر فهرست مشکلاتی بود که مسئولان مقابل او گذاشتند
هاشمی رفسنجانی نیز در خاطرات خود مینویسد:
« در تاریخ 23 تیر به خدمت امام رسیدیم و با خواندن نامه آقای رضایی از ایشان نظر خواستیم... قبلا نخست وزیر و وزیر دارایی در گزارشی به خدمت امام گفته بودند که حتی در سطح هزینههای موجود هم، کشور قدرت تامین هزینه جنگ را ندارد و از خط قرمز اقتصادی هم فراتر رفتهایم.»
مسعود روغنی زنجانی (وزیر برنامه و بودجه در دولت میرحسین موسوی) نیز در مصاحبهای چنین میگوید:
«در جریان پذیرش قطعنامه 598، نامهای که من به عنوان رئیس سازمان برنامه به امام نوشتم، در پایان جنگ تاثیرگذار بود و امام با این استدلال که دستگاه برنامهریزی کشور به عنوان کارشناس اعلام میکند که منابع مورد نیاز برای ادامه جنگ به حداقل ممکن رسیده است جنگ را متوقف کردند.»
مقام معظم رهبری نیز در طی سخنانی در تاریخ 14 خرداد 1375 در این مورد میفرمایند:
« قبول قطعنامه از طرف امام، به خاطر فهرست مشکلاتی بود که مسئولان آن روز امور اقتصادی کشور مقابل روی او گذاشتند و نشان دادند که کشور نمیکشد و نمیتواند جنگ را با این همه هزینه ادامه دهد. امام مجبور شد و قطعنامه را پذیرفت. پذیرش قطعنامه به خاطر ترس نبود؛ به خاطر هجوم دشمن نبود؛ به خاطر تهدید آمریکا نبود... اگر همه دنیا در امر جنگ دخالت میکردند، امام رضوان الله علیه، کسی نبود که روی برگرداند. آن [پذیرش قطعنامه] یک مسئله داخلی نبود؛ مسئله دیگری بود.»
براساس برخی آمارهای منتشر شده از سال 59 تا 67، میانگین سالانه سهم امور دفاعی در کل هزینههای دولت ایران، برابر 12 درصد بوده است. یعنی علی رغم آن که امام خمینی بارها اعلام داشته بودند که جنگ باید در راس مسائل کشور باشد، 88 درصد بودجه کل کشور در مسیری غیر ازجنگ، صرف میشده است.
محسن رضایی نیز در این رابطه در مصاحبهای میگوید:
«ما در چارچوب امکاناتی که به ما میدادند، برنامهریزی میکردیم. گرچه امکانات کشور بسیار وسیعتر از چیزی بود که ما دریافت میکردیم. در کل دوران هشت سال جنگ، ما 22 میلیارد دلار ارز خرج جنگ کردیم... در حالی که فقط در سال 1362 ، بالای بیست و چند میلیارد دلار فروش نفت داشتیم.»
امام از پذیرش قطعنامه تعبیر به نوشیدن جام زهر کرده بودند. این سخن امام سؤالات زیادی را در ذهن مردم ایجاد کرده بود. صحبتهای فوق و تحلیلهایی که از تعدادی از کارشناسان و فرماندهان سابق جنگ شنیده شد بخشی از نقدهایی بود که به تحلیل از شرایط 25 سال قبل افرادی مربوط میشد که به دنبال پذیرش قطعنامه بودند.
ادامه دارد...