صراط: پروژکتور و ژنراتور، با امکانات ابتدایی پاکستانیها در اوایل انقلاب
ایرانی، پیشرفتهترین ابزار صدور انقلاب در دنیا میشود.انقلاب سال 57
ایرانیها که پیروز میشود کیلومترها آن طرفتر از سرزمین ایران جماعتی از
پاکستانیها، که همه آمال و آرزوهایشان را در انقلاب ایران متجلی میدیدند
دست به کار میشوند. آن زمان در خیلی از کشورهای اسلامی تئوری حرام بودن
خروج بر سلطان اسلامی یک کشور مسلمان رواج داشت و بخشی از مردم پاکستان هم
از نفوذ این تئوری بینصیب نمانده بودند. همان زمان هم تبلیغات گستردهای
علیه انقلاب ایران و امام خمینی در رسانههای انگلیسی و آمریکایی پاکستانی
پخش شده بود. علاوه بر اینکه جماعتی از افراطیون وهابی هم شروع به
زمینهچینی برای تخریب چهره اسطورهای امام در پاکستان کرده بودند.
در بسیاری از مناطق پاکستان آن زمان برق نبود. جماعتی از پاکستانیهای عاشق ایران با زحمت ژنراتور برق پیدا میکنند، ویدئو پروژکتور پیدا میکنند و باروبندیل زندگیشان را جمع میکنند و روستا به روستا با این تجهیزات ابتدایی سفر میکنند، اهالی روستا را جمع میکنند و برایشان پیامها و سخنرانیهای امام خمینی را پخش میکنند. روستا به روستا جلسات پخش فیلم میگذاشتند و بعد هم برای مردم حرف میزدند. حالا پاکستانیها تازه داشتند میفهمیدند انقلاب ایران یعنی چی... آن موقعها داخل ایران کسی به این چیزها فکر نمیکرد. اول انقلاب باید تثبیت میشد. استدلال قابل قبولی بود، برای سیوچهار سال قبل...
اینجا پاکستان؛ بیست سال قبل:
«دو روز روزه نذر پاکستانیها برای آزادسازی خرمشهر» گزاره چندان معمولی در تاریخ جنگهای دنیانیست.
اول خرداد سال 68 جماعتی پاکستانی در پیشاور جمع میشوند. جماعتی که رهبرشان سید حسین عارفالحسینی گوشش را از رادیوی کوچک ترانزیستوریاش دور نمیکند تا حتی برای لحظهای آخرین اخبار اشغال خرمشهر ، سرزمینی در جنوبیترین نقطه ایران را از دست ندهد.
پاکستانیهای داستان ما به شدت از اشغال نه چندان طولانی مدت خرمشهر نگران شدهاند. نذر میکنند تا زمان آزادی خرمشهر ایران، آنها در پاکستان روزه بگیرند. دو روز بعد خبر آزادسازی خرمشهر در پاکستان را اول بار بلندگوی یک مسجد محلی اعلام میکند.شهر به جوش و خروش در میآید؛ صدای تیرهای هوایی پاکستانیها، رسم قدیمی آنها در هنگام خوشحالی کل شهر را بر میدارد و شهر کاملا تعطیل میشود. یک شهر پاکستان برای آزاد شدن یک شهر ایران سه روز تعطیل میشود.
اینجا پاکستان؛ دو سال قبل:
تصاویر زیر مربوط به برگزاری جشن پیروزی انقلاب اسلامی ایران سی و یک سال بعد در کشوری به نام پاکستان است. تصاویر را با دقت ببینید.
در بسیاری از مناطق پاکستان آن زمان برق نبود. جماعتی از پاکستانیهای عاشق ایران با زحمت ژنراتور برق پیدا میکنند، ویدئو پروژکتور پیدا میکنند و باروبندیل زندگیشان را جمع میکنند و روستا به روستا با این تجهیزات ابتدایی سفر میکنند، اهالی روستا را جمع میکنند و برایشان پیامها و سخنرانیهای امام خمینی را پخش میکنند. روستا به روستا جلسات پخش فیلم میگذاشتند و بعد هم برای مردم حرف میزدند. حالا پاکستانیها تازه داشتند میفهمیدند انقلاب ایران یعنی چی... آن موقعها داخل ایران کسی به این چیزها فکر نمیکرد. اول انقلاب باید تثبیت میشد. استدلال قابل قبولی بود، برای سیوچهار سال قبل...
اینجا پاکستان؛ بیست سال قبل:
«دو روز روزه نذر پاکستانیها برای آزادسازی خرمشهر» گزاره چندان معمولی در تاریخ جنگهای دنیانیست.
اول خرداد سال 68 جماعتی پاکستانی در پیشاور جمع میشوند. جماعتی که رهبرشان سید حسین عارفالحسینی گوشش را از رادیوی کوچک ترانزیستوریاش دور نمیکند تا حتی برای لحظهای آخرین اخبار اشغال خرمشهر ، سرزمینی در جنوبیترین نقطه ایران را از دست ندهد.
پاکستانیهای داستان ما به شدت از اشغال نه چندان طولانی مدت خرمشهر نگران شدهاند. نذر میکنند تا زمان آزادی خرمشهر ایران، آنها در پاکستان روزه بگیرند. دو روز بعد خبر آزادسازی خرمشهر در پاکستان را اول بار بلندگوی یک مسجد محلی اعلام میکند.شهر به جوش و خروش در میآید؛ صدای تیرهای هوایی پاکستانیها، رسم قدیمی آنها در هنگام خوشحالی کل شهر را بر میدارد و شهر کاملا تعطیل میشود. یک شهر پاکستان برای آزاد شدن یک شهر ایران سه روز تعطیل میشود.
اینجا پاکستان؛ دو سال قبل:
تصاویر زیر مربوط به برگزاری جشن پیروزی انقلاب اسلامی ایران سی و یک سال بعد در کشوری به نام پاکستان است. تصاویر را با دقت ببینید.
ماجرا آنقدری گویاست که نیاز به مطولگوییهای معمول ندارند. چند جوان پاکستانی در گوشهای از سرزمینشان در منطقهای به نام چینوت، کیلومترها دورتر از ما، برای پاسداشت حادثهای که سی سال پیش در سرزمین دیگری به نام ایران اتفاق افتاده است جمع میشوند و جشن برگزار میکنند. یک تئاتر با محدودترین امکانات ابتدایی برای نمایش اتفاقات و آرمانهای این انقلاب برپا میکنند، سرودهای انقلابی ایرانیها را میخوانند و جماعتی هم از پاکستانیهای دیگر به آنجا میآیند و مینشینند و شعارهای انقلاب ایران را فریاد میزنند.دکورهای ساده مراسم جشن انقلاب ایران در پاکستان همه پوشیده از عکس امام خمینی، آیتالله خامنهای و شهدای جنگ ایران شهید همت و شهید فهمیده و... است.
هیچ نشانهای از حضور سیستم فرهنگی ایران برای هر نوع پشتیبانی؛ حمایت و حضور در این حرکت در تصاویر دیده نمیشود.سی و دو سال از تلاش پروژکتوریهای پاکستانیها در صدور انقلاب ایران به سرزمینشان گذشته است و در اصل ماجرا، قلبهای پر از مهر پاکستانیها به ایران و بیتفاوتی نهادهای فرهنگی به این قلبها تقاوتی پیدا نشده است.
***
اینجا پاکستان؛ امروز:
نام یک کوچه باریک در کوچهپسکوچههای شهر کراچی پاکستان، شهر اهل فرهنگ پاکیها، امام خمینی است. نامی که شهرداری شهر کراچی آن را انتخاب نکرده است. بالای نام قبلی کوچه، خود اهالی کوچه تابلویی درست کردهاند و نام امام خمینی را بر بالایش نوشتهاند. بیست سال است نام این کوچه تکان نخورده است.چند روز پیش شهرداری شهر کراچی، تابلوی این کوچه را کند و اسم جدیدی برایش گذاشت، اما عشق مردم این محله کراچی به امام خمینی به این راحتیها دستبردار نیست.مردم دوباره خودشان اسم کوچه را عوض کردهاند.
خیابانها
و مکانهای عمومی دیگری هم در پاکستان وجود دارد که به اسم کشورها یا
شخصیتهای مشهور کشورها، نامگذاری شدهاند اما همه شان با کوچه امام خمینی
در کراچی یک تفاوت اساسی دارند، این خیابانها یا مکانهای عمومی، با
سرمایه این کشورها ساخته شده است و همین کشورها اسم خودشان یا شخصیتهای
مشهورشان را روی خیابانها و مکانهای عمومی گذاشتهاند، یک راه معمول
دیپلماسی عمومی در همه کشورها...مردم پاکستان خودشان جور ایرانی را
میکشند...
یک مستندساز ایرانی مشهور تعریف می:کرد که در وقتی در پاکستان بودهاند در میان صخرههای سخت رشته هیمالایا، به قهوهخانهای برخوردهاند، به داخلش رفتهاند و در آنجا بالای سر کافهدار عکس امام خمینی و آیتالله خامنهای را دیدهاند. از او دربارهاش پرسیدهاند و او گفته است این هویت ماست.
قضیه به همین سادگی و در عین حال به پیچیدگی زیستن در شرایط رسانهای جمهوری اسلامی ایران است.
پاکستان به دلیل وابستگیهای احساسی و عقیدتی بعد از انقلاب ایران به راحتی میتوانست اصلیترین پایگاه فرهنگی ایران در منطقه باشد. اکثریت 180 میلیون پاکستانی تشنه انقلاب و فرهنگ انقلاب ایران بودند و به مدت سی سال مدیریت فرهنگی و البته رسانههای ایرانی خموشانه از کنار پاکستان گذشتند.
وجود مراکز فرهنگی کرهجنوبی در پاکستان، وجود چندین مدرسه ترکیهای در پاکستان و وجود 30 شبکه تلویزیونی اکثرا وابسته به آمریکا در پاکستان نتیجه عملکرد مستقیم سیستم فرهنگی ایران است.
قصه ما روی دیگری هم دارد. کل تصویر ما از پاکستان نزدیکترین قلبهای به ایرانیها در همه این سالهای بعد از انقلاب به فقر گرسنگی، سیل و حملات انتحاری محدود میشود.
پاکستانیها برای ما ایرانیها طبق تصاویر رسانهای مان آدمهای سیاهچرده و بیچارهای هستند که گوشه خیابانها پخش و پلا هستند و هر از گاهی هم به سرشان میزند و یک کمربند انفجاری به خودشان میبنند و عدهای را به همراه خودشان منفجر میکنند و پاکستان سرزمین خشک و بیآب و علفی که هر روز در آن آدمها مشغول جنگیدن و آدمکشیو منازعه برای فقر و گرسنگی تا مرحله مرگند.به همین صراحت و البته ابتذال...
پرونده ویژه ماه رمضان خبرگزای تسنیم در ادامه پروژه «فرهنگ، سیاست و جمهوری اسلامی» رفتن به سراغ پاکستان است. از امروز در قالب چند گفتگو گزارش و یادداشت تلاش اندکی برای جلبتوجه مردم، رسانهها و مدیریت فرهنگی ایرانی به سرزمین عاشقان جمهوری اسلامی ایران صورت میگیرد.تلاشی که شاید حفره خالی توجه به پاکستان، نزدیکترین سرزمین عقیدتی به انقلاب ایران را در رسانههای ایرانی را فقط اندکی ترمیم کند.این تلاشی است برای تغییر تصویر کلیشه شده پاکستان در رسانههای ایران و البته که تلاشی است برای تلنگر هزارباره به سیستم مدیریت فرهنگی ایرانی، مدیریتی که چند کیلومتر آن طرفتر از ایران را نمیبیند.
نام پرونده از کتاب یک استاد دانشگاه پاکستانی به نام ظهیراحمد صدیقی انتخاب شده است.ظهیراحمد ایران را «جان پاکستان» مینامد.
یک مستندساز ایرانی مشهور تعریف می:کرد که در وقتی در پاکستان بودهاند در میان صخرههای سخت رشته هیمالایا، به قهوهخانهای برخوردهاند، به داخلش رفتهاند و در آنجا بالای سر کافهدار عکس امام خمینی و آیتالله خامنهای را دیدهاند. از او دربارهاش پرسیدهاند و او گفته است این هویت ماست.
قضیه به همین سادگی و در عین حال به پیچیدگی زیستن در شرایط رسانهای جمهوری اسلامی ایران است.
پاکستان به دلیل وابستگیهای احساسی و عقیدتی بعد از انقلاب ایران به راحتی میتوانست اصلیترین پایگاه فرهنگی ایران در منطقه باشد. اکثریت 180 میلیون پاکستانی تشنه انقلاب و فرهنگ انقلاب ایران بودند و به مدت سی سال مدیریت فرهنگی و البته رسانههای ایرانی خموشانه از کنار پاکستان گذشتند.
وجود مراکز فرهنگی کرهجنوبی در پاکستان، وجود چندین مدرسه ترکیهای در پاکستان و وجود 30 شبکه تلویزیونی اکثرا وابسته به آمریکا در پاکستان نتیجه عملکرد مستقیم سیستم فرهنگی ایران است.
قصه ما روی دیگری هم دارد. کل تصویر ما از پاکستان نزدیکترین قلبهای به ایرانیها در همه این سالهای بعد از انقلاب به فقر گرسنگی، سیل و حملات انتحاری محدود میشود.
پاکستانیها برای ما ایرانیها طبق تصاویر رسانهای مان آدمهای سیاهچرده و بیچارهای هستند که گوشه خیابانها پخش و پلا هستند و هر از گاهی هم به سرشان میزند و یک کمربند انفجاری به خودشان میبنند و عدهای را به همراه خودشان منفجر میکنند و پاکستان سرزمین خشک و بیآب و علفی که هر روز در آن آدمها مشغول جنگیدن و آدمکشیو منازعه برای فقر و گرسنگی تا مرحله مرگند.به همین صراحت و البته ابتذال...
پرونده ویژه ماه رمضان خبرگزای تسنیم در ادامه پروژه «فرهنگ، سیاست و جمهوری اسلامی» رفتن به سراغ پاکستان است. از امروز در قالب چند گفتگو گزارش و یادداشت تلاش اندکی برای جلبتوجه مردم، رسانهها و مدیریت فرهنگی ایرانی به سرزمین عاشقان جمهوری اسلامی ایران صورت میگیرد.تلاشی که شاید حفره خالی توجه به پاکستان، نزدیکترین سرزمین عقیدتی به انقلاب ایران را در رسانههای ایرانی را فقط اندکی ترمیم کند.این تلاشی است برای تغییر تصویر کلیشه شده پاکستان در رسانههای ایران و البته که تلاشی است برای تلنگر هزارباره به سیستم مدیریت فرهنگی ایرانی، مدیریتی که چند کیلومتر آن طرفتر از ایران را نمیبیند.
نام پرونده از کتاب یک استاد دانشگاه پاکستانی به نام ظهیراحمد صدیقی انتخاب شده است.ظهیراحمد ایران را «جان پاکستان» مینامد.