شنبه ۰۸ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۸ تير ۱۳۹۲ - ۱۶:۰۰

مسئله شر از منظر انسان

بسياري از درد و رنج هايي كه از ستمگران به مردم مي رسند،نتيجه عملكرد خود مردمند، اگرآنان با هم متحد شوند و عليه ظالم بشورند، ديگر ظلم و درد و رنجي نخواهد بود.
کد خبر : ۱۲۱۹۵۰
صراط از مسائل مهم در حوزه دين پژوهي، مسئله شر است كه همواره ذهن متفكران ديني را به خود مشغول داشته است. پيشينه اين مسئله، تاريخي به بلنداي تاريخ انسان دارد. انسانها از همان روزهاي نخستين كه پا به عرصه هستي گذاشته اند و با تمام وجود به خالق خود و جهان اعتراف و اذعان كرده اند، مسائلي نظير بيماري ها، قتل ها، غارت ها، دزدي ها و حوادث طبيعي از قبيل آتشفشانها و زلزله براي آنان مطرح بوده و نسبت اين مسائل را با آفريدگار هستي سنجيده اند.

مفاهيم خير و شر يا خوبي و بدي از مفاهيم بديهي و روشن است كه همه انسانها كمابيش آنها را درك مي كنند. ساختار وجودي آدمي به گونه اي آفريده شده است كه اين مفاهيم را مي فهمد. همگان به خوبي عدالت وبدي ظلم حكم مي كنند. به طور كلي شر را به دو قسم تقسيم مي كنند؛ شر اخلاقي و شر طبيعي.

گاه شرنتيجه عامل انساني است كه به آن شر اخلاقي مي گويند، مانند دزدي، قتل، غارت و جنگ. گاهي ديگر شرور بدون مداخله عامل انساني پديد مي آيند كه به آن شر طبيعي مي گويند، مانند زلزله، آتشفشان، سيل، طوفان و امراض ناعلاج. از بررسي اين شرور اعم از طبيعي و اخلاقي به دست مي آيد كه آنها از آن رو شر به شمار مي آيند كه موجب رنج و ناراحتي انسان مي شوند و اگر هيچ گونه رنج و ناراحتي از آنها به انسان نرسد، شر نيستند. همچنين اگر تفكر شخص به گونه اي باشد كه امور شرورانه را عامل رنج و ناراحتي خود نداند، بلكه آنها را عوامل تكامل ساز بداند، شر معنا و مفهوم نمي يابد.

بنابراين، در بحث شرور انسان خود را محور قرار مي دهد و هر چه را باعث آزار و زيان او شود، شر مي پندارد و آنچه را در نيل به هدف، او را ياري رساند،خوب و خير مي شمارد. انديشمندان ديني پاسخ هاي متعددي به مساله شرور داده اند. برخي از اين پاسخ ها عام است و شامل همه انواع شر مي شود و برخي از آنها فقط دسته اي از شرور را پاسخ مي گويد در اينجا به برخي از اين پاسخ ها اشاره مي شود.

شر لازمه جهان مادي است

اين ديدگاه بر آن است كه در عالم شر وجود دارد، اما لازمه جهان مادي است و جهان مادي در مجموع خير است. از اين رو، خلقت جهان بهتر از عدم آن است. از آنجا كه خداوند قادر عالم و خيرخواه مطلق است و ذات او خير محض است هر چه از او صادر شود خير است. خدا عوالم مختلفي آفريده است عالمي از ملائكه و فرشتگان كه خير هستند و هيچ شري در آنها نيست، تنها شري كه مي توان در اينجا فرض كرد، محدوديت وجودي آنهاست ولي هيچ تضاد و تزاحمي با هم ندارند اما لازمه عالم ماده علاوه بر محدوديت وجودي، تزاحم و تضاد است. ممكن نيست كه عالم ماده بي تزاحم و تضاد آفريده شود. وجود آتش در مجموع خير است و مي تواند براي زندگي آدميان مفيد باشد، اما گاه زيان نيز مي رساند و درد و رنج نيز مي آفريند. بنابراين وجود جهان مادي كه هيچ گونه تنازع و تزاحمي در آن نباشد خلاف فرض است، يعني چنين جهاني در واقع غير مادي مي شود در صورتي كه ما جهان مادي را مادي فرض كرده ايم. جهان مادي جهاني است كه در آن تزاحم و تنازع وجود دارد و شر لازمه آن است.

- شر ناشي از آزادي انسان است

خداوند به انسان نعمت آزادي و اختيار ارزاني داشته و خوبي ها و بدي ها را نيز به او الهام كرده است. همچنين دستورهاي سعادت بخشي را از طريق رسولان براي تكامل به انسان هديه فرموده است. آدمي مي تواند با اختيار، راه تكامل را كه پيروي از وجدان و پيامبران الهي است طي كند و مي تواند نافرماني كند و به وجدان و دستورهاي الهي رو نكند. برخي آدميان با اختيار خود اعمال شرورانه اي انجام مي دهند كه لازمه اين اعمال رنج و عذاب ديگران است. بنابراين شر در جهان از شرارت انسان حاصل مي شود و شرارت انسان نيز ناشي از آزادي و اختيار اواست.

خداوند به دو گونه مي توانسته است انسان را خلق كند؛ بدون اختيار و يا به تعبيري مجبور، تا هيچ گناهي از او سر نزند و مختار و آزاد تا مراحل كمال و سعادت را با اختيار طي كند و لازمه اين گونه آفرينش است كه برخي آدميان،به اعمال شرورانه روي آورند. صورت اول، مستلزم اين است كه انسان و اعمال او ارزشي نداشته باشد، اما در صورت دوم خيرهاي فراواني از گذر اختيار عايد انسان مي شود و انسان با اختيار بسيار بهتر از انسان بي اختيار است.حكمت و لطف خدا ايجاب مي كند كه آدمي با اختيارآفريده شود.

خداوند در آیه 96 سوره اعراف مي فرمايد: اگر مردم شهرها ايمان آورده و به تقوا گراييده بودند، قطعا بركاتي از آسمان و زمين بر ايشان مي گشوديم، ولي تكذيب كردند و ليكن پيام ها و نشانه هاي ما را دروغ شمردند، پس آنها را به سزاي اعمالشان گرفتار ساختيم.

مفهوم آيه اين است  اگر انسان ها ايمان نياورند و تقوا پيشه نكنند، بركات الهي از زمين و آسمان بريده مي شود و آنان به سختي مي افتند. از این رو عذاب الهي ريشه در اعمال زشت و نادرست آدميان دارد. اما درباره رنج و دردي كه از اعمال يك فرد به فرد ديگري مي رسد مي تون گفت بسياري از اين رنج ها و دردها شر نيستند،بلكه باعث تكامل و رشد اخلاقي برخي از افراد ستم ديده مي شوند.

بسياري از درد و رنج هايي كه از ستمگران به مردم مي رسند،نتيجه عملكرد خود مردمند.اگرآنان با هم متحد شوند و عليه ظالم بشورند، ديگر ظلم و درد و رنجي نخواهد بود. "ان الله لايغيرما بقوم حتي يغيروا ما  بانفسهم؛ در حقيقت خداوند حال قومي را تغيير نمي دهد مگر آنان خود حال خويش را تغيير دهند.

- شر ناشي از جزيي نگري است

برخي متفكران اينكه انسانها بسياري از امور را شر مي دانند ريشه در قضاوت هاي سطحي و جزيي و تنگ نظرانه و شتاب زده دارد. اگر آنان از آگاهي وسيع تر و جامع تري برخوردار بودند، هيچ گاه به شر بودن برخي امور، حكم نمي كردند. خداوند از روي علم و حكمت نامتناهي خود بهترين جهان ممكن را آفريده است كه هر چيز آن به جاي خود است، ولي انسان ها كه از دانش اندكي برخوردارند، نمي توانند درباره جهان به درستي داوري كنند. قرآن مجيد دليل ناخوش دانستن برخي امور را ناشي از عدم شناخت جامع و كامل مي داند و مي فرمايد: و بسا چيزي را خوش نمي داريد و آن براي شماخوب است، و بسا چيزي را دوست مي داريد و آن براي شما بد است و خدا مي داند و شما نمي دانيد.

منبع: مهر