جمعه ۰۷ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۲ تير ۱۳۹۲ - ۱۱:۰۱

اتمام «هوش سیاه2» به سبک ایرانی

اصولاً در پروسه سريال سازي به ويژه در آمريكا كه مهمترين و خوش ساخت‌ترين آثار تلويزيوني و سينمايي را توليد مي‌كند، در صورتي كه ايده‌هايي براي دنباله‌سازي وجود داشته باشد، در اپيزود پاياني به شكلي نسبي سرنوشت بيشتر كاراكترها در يك مقطع خاص، مشخص و يا در صورت لزوم يك تعليق فكر شده براي آنها طراحي و اجرا مي‌شود.
کد خبر : ۱۲۰۶۲۲
صراط قسمت آخر «هوش سياه 2» دوباره اهميت ناديده گرفته شده طراحي فينال در سريال‌هاي ايراني را نشان داد. «خوب بود، اما آخرش افتضاح تموم شد»، «وقتمون رو هدر داديم يك ماه كه آخر سر به اينجا برسيم»، «بي‌سليقه‌ترين پاياني بود كه مي‌شد براي يك سريال پليسي در نظر گرفت» و...

اينها تنها بخشي از كامنت‌هايي بود كه مخاطبان سايت باني فيلم  روز گذشته در خبرهاي مربوط به «هوش سياه2» نوشتند و نارضايتي شديد خود را از شيوه پايان‌بندي اين سريال منعكس كردند. سريالي كه در دوره فترت اين روزهاي تلويزيون توانست مخاطبان بسياري را جذب خود كند، اما تصميم احتمال سازندگان براي ساخت سري سوم آن موجب شد تا در يك پايان غيرمنتظره البته از آن جنسي كه نتواند انتظار مخاطبان را برآورده كند، سرنوشت بدمن سريال ناشيانه مبهم باقي بماند.

اصولاً در پروسه سريال سازي به ويژه در آمريكا كه مهمترين و خوش ساخت‌ترين آثار تلويزيوني و سينمايي را توليد مي‌كند، در صورتي كه ايده‌هايي براي دنباله‌سازي وجود داشته باشد، در اپيزود پاياني به شكلي نسبي سرنوشت بيشتر كاراكترها در يك مقطع خاص، مشخص و يا در صورت  لزوم يك تعليق فكر شده براي آنها طراحي و اجرا مي‌شود. در اين شيوه، بيننده در قسمت آخر از يك فصل سريال، شاهد فينالي منطقي خواهد بود كه هم اقناع و توقع بيننده در آن لحاظ مي‌شود و هم قصه در بزنگاهي جذاب با رعايت اصول فيلمنامه‌نويسي به پايان مي‌رسد. نكته‌اي كه در فينال «هوش سياه برخلاف سري نخست آن منظور نشده بود.

شليك‌هاي ابهام آميز

دوشنبه شب گذشته در آخرين قسمت از سريال «هوش سياه2»  درحالي كه پس از چند هفته پيگيري تعقيب و گريز‌هاي سرگرد احمدي (با بازي حسين ياري) و كامران بوريايي‌ (كيكاوس ياكيده) مخاطبان در انتظار روشن شدن تكليف خلافكار حرفه‌اي روايت و دست كم دستگيري او بودند، ماجرا شكل ديگري به خود گرفت. در اين بخش، سرگرد احمدي و پليس‌هاي تركيه‌اي به محض رويت قايق تفريحي حامل سران مخالف حكومت ايران و خود كامران، دستور شليك‌هاي پياپي را به طرف آن دادند و در نهايت با آمدن تيتراژ و حرف و... سريال به پايان رسيد. جالب آنكه سازندگان حتي يك نماي نزديك نيز از قايق در حال سوختن نشان ندادند و ماجرا در لانگ شات جمع شد. پاياني كه مسئله و اهميت تخليه رواني مخاطبان پس از هفته‌ها تماشاي جنايات و فرارهاي كاراكتر منفي داستان، به هيچ وجه در آن لحاظ نشده بود. در واقع بي‌ايده بودن احتمالي نويسنده و عطش شديد كارگردان براي آماده سازي بستري در راه كليد خوردن سري سوم، پايان سري دوم را قرباني كرد. پاياني كه در شكل فعلي، وابستگي شديد خود را به شخصيت كامران يا همان جمشيد عيان كرد و نشان داد سازندگان برنامه‌ريزي گسترده‌اي روي او انجام داده‌اند!


قطعاً در وضع فعلي، كامران از انفجار قايق‌ جان سالم به در مي‌برد و در سري سوم دست به اقدامات تبهكارانه جديدي خواهد زد. حال آنكه مي‌شد منطقي‌تر اين مواجهه را طراحي كرد و مثلاً پليس‌ها در قايق جسد سوخته ناشناسي را بيابند و او را كامران فرض كنند و چه بسا به قطعيت نيز برسند، ولي در سري سوم او با ظاهري تازه در قامت يك نجات يافته بازگردد و يا... . حال آنكه در پايان بندي پخش شده، نه شأن پر ابهت و ارائه شده اين بدمن باهوش مدنظر قرار گرفته بود و نه جايگاه پليسي.

فرجام‌هاي نافرجام مشابه

اما معضل عدم تدبير و طراحي زيركانه براي به سرانجام رساندن سريال‌هاي ايراني امري مسبوق به سابقه است كه نمونه‌هاي بسياري را مي‌توان براي آن شاهد مثال آورد. اما در همين دو سال اخير نيز در آسيب‌شناسي سريال‌هاي تلويزيوني اين نكته به چشم خورده است. سريال‌هايي چون «مهمانان ويژه» (جواد رضويان)، «خاطرات مرد ناتمام» (صادق كرميار)، «چمدان» (خسرو ملكان)، «پايتخت 2» (سيروس مقدم)، «مسير انحرافي» (بهرنگ توفيقي)، «يه تيكه زمينه» (مهدي كرم‌پور)، «بيدار باش» (احمد كاوري) و... از جمله آثاري هستند كه از سال گذشته روي آنتن رفتند و با وجود تمام ضعف و قوت‌هاي خود، در قسمت پاياني بدون آنكه حق مطلب را ادا كنند، با بينندگان خود وداع كردند. در صورتي كه يك پايان‌بندي جذاب، كمك شاياني به ماندگارتر شدن اثر كرده و آن را در حافظه بلند مدت مخاطب ثبت مي‌كند.

همچون پاياني كه اصغر فرهادي براي سريال «داستان يك شهر» نوشته و كارگرداني كرد و برخلاف تصور خيلي‌ها مبني بر وصال رفيع (علي قربان زاده) و خانم توانا (آتنه فقيه نصيري)، آن دو به يكديگر نمي‌رسيدند تا «مصداق يك پايان تلخ، بهتر از تلخي بي‌پايان» باشد. از نمونه‌هاي ايده پردازانه ديگر در همين مورد و طي ماه‌هاي اخير مي‌توان به پايان غيرقابل پيش‌بيني سريال‌هاي «دزد و پليس» (سعيد آقاخاني) و «زمانه» (حسن فتحي) نيز اشاره داشت كه يك قدم جلوتر از مخاطبان خود گام برداشتند. اما از نمونه‌هاي ناكام ذكر شده، به طور مثال «خاطرات مرد ناتمام» به گونه‌اي پايان يافت كه همه شب بعد منتظر پخش قسمت ديگري از سريال بودند! كارگردان اين سريال همان زمان در گفت‌و‌گو با «باني فيلم» اعلام كرد پايان ديگري براي سريال در نظر گرفته شده بود كه بنابر تصميم تلويزيون و كمبود زمان حذف شد.

همچنين پايان سريال مهمانان ويژه كه به ابتدايي‌ترين شكل ممكن انجام شد.

در هر حال تجربه چشم‌ انتظار گذاشتن مخاطبان با چنين فينال‌هايي كه اغلب در يك فصل نيز به اتمام مي‌رسند و دنباله‌اي را به خود نمي‌بينند، نشان مي‌دهد هر چه در طول سريال به قصه‌پردازي، كارگرداني و بازي‌ها اقبال لازم صورت گيرد، اما حسن ختام در كار نباشد، زحمات سازندگان از سوي مخاطب به راحتي ناديده گرفته مي‌شود. الگويي كه مي‌تواند در سريال‌هاي آتي تلويزيون با هوشمندي مورد توجه واقع شود و خاطره‌سازي آثار را در اذهان تضمين كند
منبع: مشرق