"سرویس سیاسی صراط" - گویند در زمان کودتای انگلیسی 28 مرداد 1332، جمعی از اراذل و اوباش تهران به سرکردگی «شعبان جعفری» - که با نام مستعار «شعبان بیمخ» شناخته می شود - وظیفه داشتند تا به هر نحوی از انحا، اوضاع شهر را آشفته و بر هم ریخته جلوه دهند تا نفرات اصلی کودتاچیان در این بلبشوی تفرقه اندازی، بتوانند حکومت را از چنگ دولت مصدق درآورده و اهداف مدنظر خویش را به پیش برند.
جالب آنکه پیش از انجام کودتا، از جانب هماهنگکنندگان درباری و البته ایادی انگلیسی به تیم تخریبی شعبان بیمخ توصیه شده بود که در مواجه با هواداران مصدق، بانگ "جاوید شاه" سر دهند و در برخورد با هواخواهان پهلوی، به طرفداری از مصدق برخیزند و تَـر و خشک را با هم بسوزانند؛ چراکه تحت هر شرایطی نباید آتش آشوب و فتنه فروکش کرده و جو آرامش بر فضای ملتهب حکمفرما شود.
چه بسا در همان زمان عده ای فریب ژست پهلویستیزانه نوچههای شعبان بیمخ را خورده و به شکل غیر عمد وارد معرکه شدند و با شعله ورتر کردن آتش کودتا، بجای مساعدت به تثبیت جایگاه نخست وزیر قانونی، وی را از اریکه قدرت به زیر کشیدند و ناخواسته نامشان را بعنوان بازیخوردگان سیاسی تاریخ معاصر ایران به ثبت رساندند.
در این میان، اگرچه مقایسه و همانندسازی وقایع مرداد 32 با رخدادهای خرداد 92، قیاسی مع الفارق و نابجا خواهد بود اما نمی توان منکر برخی شباهت های این دو رویداد با یکدیگر شد.
با رصد فعالیت های معدود قلم بدستان فضای مجازی در روزهای پس از انتخابات یازدهم می توان به قانون بقای «شعبان بیمخ ها» پی برد چراکه پس از گذشت 60 سال، شعبان بی مخ ها هنوز از بین نرفته اند بلکه از نوع حقیقی و چماق بدست به نوع مجازی و قلم بدست تبدیل شده اند!
مع الأسف، طی 7 روز گذشته و پس از اعلام پیروزی «حسن روحانی» در همان مرحله اول برگزاری انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، حاشیههای جذاب جنگ و جدل هواخواهان نفرات دوم و سوم رده بندی آرای نامزدها، به متن اصلی مقالات وبلاگنویسان ارزشی و راپورت های خبری رسانه های وابسته تبدیل شد!
این اقدام در حالی صورت می گرفت که شایسته بود این قبیل رسانه ها، از ظرفیت بی بدیل خویش در جهت چیستی، چرایی و آسیب شناسی شکست جریان اصولگرایی استفاده نموده و از هم اکنون به فکر نقشه راه آینده می بودند نه آنکه با تبادل کنایات دشمن شادکن و نفرین و تکفیر یکدیگر، موجبات سرخوردگی بدنه مردمی حامی جریان اصولگرایی را فراهم آورند!
حال که انتخابات تمام شده و رئیس جمهور منتخب برگزیده شده و جریان اصولگرایی ناکام مانده، دیگر سخن به میان آوردن از اینکه "اگر فلانی به نفع بهمانی کنار می رفت" و "اگر گردهمایی ورزشگاه حیدرنیا و میدان فلسطین در 22 خرداد، تجمیع می شد" و "اگر «0/7 درصد رأی» وجود خارجی نداشت" و "اگر 1+2 به 2-3 تبدیل می شد" و "اگر حمله «گازانبری» صورت نمی گرفت" و "اگر تمامی «ظرفیت»های اصولگرایی آزاد می شد" و ...؛ بی معنا و مفهوم خواهد بود و دردی را دواء نخواهد نمود.
جالب اینجاست که عمده افرادی که پیش از این با ظاهری مصلحت اندیشانه، بر طبل «وحدت» می کوبیدند و اصولگرایان را به اتفاقنظر و البته اتفاقنامزد دعوت می نمودند، متأسفانه پس از شکست اصولگرایان در انتخابات که ضرورت وحدت بیش از گذشته احساس می شود، هم اینک ندای «هل من مُقصر» سر می دهند و رگ انتقامشان بیرون زده و همگان بجز خود و اطرافیان نامزد متبوعشان را مهدور الدم می پندارند!
سوال اینجاست که آیا این دست حریف طلبیدن ها و اینگونه عریضه نویسی های نفرت پراکن، جز اینکه طرف مقابل را به مقابله به مثل ترغیب نموده و بذر نفاق و حقد و کینه را در دلها خواهد کاشت، فایده دیگری هم خواهد داشت؟!
این را بدانیم که رسالت اهل قلم و رسانه بسیار سنگین است و ذره ای تخطی و مثقالی قصور، عقوبت دنیوی و تقاص اخروی را بهمراه خواهد داشت؛ بر همین مبنا تفرقه افکنی و کینه پراکنی در میان فرقین اصولگرا نیز گناهی نابخشودنی خواهد بود.
اولاً؛ خداوند به آدمی قدرت تعقل داده تا دقیق بیاندیشد و قوه اختیار عطا نموده تا به تشخیص خویش برگزیند. از این رو نمی توان سایرین را فقط و فقط به دلیل رأی ندادن به نامزد مدنظرمان سرزنش کرده و ایشان را به بی تدبری و نادانی و جهل و عدم تشخیص متهم نماییم!
ثانیاً؛ مگر برخی از مدعیان چه در شعارها و چه در عملکردشان همواره ادعا نمی کردند که «ما شیفتگان خدمتیم نه تشنگان قدرت»؟!
با این وجود چگونه می توان این انگشت حسرت گزیدن های بی حساب و این به آب و آتش زدن های بی اندازه در فضای مجازی را با شعار فوق تطابق داد؟!
شکر خدا در کشور ما بسیارند سنگرهای فتح شده ای که کماکان خالی از رزمنده مانده اند و بی صبرانه انتظار جهادگران را می شکند، اما کسی نیست که بدان ها توجه و اعتنایی نماید چراکه توجه همگی خدمگزاران صرفاً به احساس تکلیف برای حضور در ادوار گوناگون ریاست جمهوری معطوف شده است!
در این میان کمترین توقع از جریانات گوناگون حامی اصولگرایی، عدم اختلاف آفرینی و جلوگیری از استمرار بحث و جدل های بی مورد در میان طرفداران گفتمان انقلاب اسلامی و ایضاً چاره اندیشی و ارائه راهکار برای سالیان آینده خواهد بود که امید است بزودی زود رنگ واقعیت و تحقق به خود گیرد.
جالب آنکه پیش از انجام کودتا، از جانب هماهنگکنندگان درباری و البته ایادی انگلیسی به تیم تخریبی شعبان بیمخ توصیه شده بود که در مواجه با هواداران مصدق، بانگ "جاوید شاه" سر دهند و در برخورد با هواخواهان پهلوی، به طرفداری از مصدق برخیزند و تَـر و خشک را با هم بسوزانند؛ چراکه تحت هر شرایطی نباید آتش آشوب و فتنه فروکش کرده و جو آرامش بر فضای ملتهب حکمفرما شود.
چه بسا در همان زمان عده ای فریب ژست پهلویستیزانه نوچههای شعبان بیمخ را خورده و به شکل غیر عمد وارد معرکه شدند و با شعله ورتر کردن آتش کودتا، بجای مساعدت به تثبیت جایگاه نخست وزیر قانونی، وی را از اریکه قدرت به زیر کشیدند و ناخواسته نامشان را بعنوان بازیخوردگان سیاسی تاریخ معاصر ایران به ثبت رساندند.
در این میان، اگرچه مقایسه و همانندسازی وقایع مرداد 32 با رخدادهای خرداد 92، قیاسی مع الفارق و نابجا خواهد بود اما نمی توان منکر برخی شباهت های این دو رویداد با یکدیگر شد.
با رصد فعالیت های معدود قلم بدستان فضای مجازی در روزهای پس از انتخابات یازدهم می توان به قانون بقای «شعبان بیمخ ها» پی برد چراکه پس از گذشت 60 سال، شعبان بی مخ ها هنوز از بین نرفته اند بلکه از نوع حقیقی و چماق بدست به نوع مجازی و قلم بدست تبدیل شده اند!
مع الأسف، طی 7 روز گذشته و پس از اعلام پیروزی «حسن روحانی» در همان مرحله اول برگزاری انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، حاشیههای جذاب جنگ و جدل هواخواهان نفرات دوم و سوم رده بندی آرای نامزدها، به متن اصلی مقالات وبلاگنویسان ارزشی و راپورت های خبری رسانه های وابسته تبدیل شد!
این اقدام در حالی صورت می گرفت که شایسته بود این قبیل رسانه ها، از ظرفیت بی بدیل خویش در جهت چیستی، چرایی و آسیب شناسی شکست جریان اصولگرایی استفاده نموده و از هم اکنون به فکر نقشه راه آینده می بودند نه آنکه با تبادل کنایات دشمن شادکن و نفرین و تکفیر یکدیگر، موجبات سرخوردگی بدنه مردمی حامی جریان اصولگرایی را فراهم آورند!
حال که انتخابات تمام شده و رئیس جمهور منتخب برگزیده شده و جریان اصولگرایی ناکام مانده، دیگر سخن به میان آوردن از اینکه "اگر فلانی به نفع بهمانی کنار می رفت" و "اگر گردهمایی ورزشگاه حیدرنیا و میدان فلسطین در 22 خرداد، تجمیع می شد" و "اگر «0/7 درصد رأی» وجود خارجی نداشت" و "اگر 1+2 به 2-3 تبدیل می شد" و "اگر حمله «گازانبری» صورت نمی گرفت" و "اگر تمامی «ظرفیت»های اصولگرایی آزاد می شد" و ...؛ بی معنا و مفهوم خواهد بود و دردی را دواء نخواهد نمود.
جالب اینجاست که عمده افرادی که پیش از این با ظاهری مصلحت اندیشانه، بر طبل «وحدت» می کوبیدند و اصولگرایان را به اتفاقنظر و البته اتفاقنامزد دعوت می نمودند، متأسفانه پس از شکست اصولگرایان در انتخابات که ضرورت وحدت بیش از گذشته احساس می شود، هم اینک ندای «هل من مُقصر» سر می دهند و رگ انتقامشان بیرون زده و همگان بجز خود و اطرافیان نامزد متبوعشان را مهدور الدم می پندارند!
سوال اینجاست که آیا این دست حریف طلبیدن ها و اینگونه عریضه نویسی های نفرت پراکن، جز اینکه طرف مقابل را به مقابله به مثل ترغیب نموده و بذر نفاق و حقد و کینه را در دلها خواهد کاشت، فایده دیگری هم خواهد داشت؟!
این را بدانیم که رسالت اهل قلم و رسانه بسیار سنگین است و ذره ای تخطی و مثقالی قصور، عقوبت دنیوی و تقاص اخروی را بهمراه خواهد داشت؛ بر همین مبنا تفرقه افکنی و کینه پراکنی در میان فرقین اصولگرا نیز گناهی نابخشودنی خواهد بود.
اولاً؛ خداوند به آدمی قدرت تعقل داده تا دقیق بیاندیشد و قوه اختیار عطا نموده تا به تشخیص خویش برگزیند. از این رو نمی توان سایرین را فقط و فقط به دلیل رأی ندادن به نامزد مدنظرمان سرزنش کرده و ایشان را به بی تدبری و نادانی و جهل و عدم تشخیص متهم نماییم!
ثانیاً؛ مگر برخی از مدعیان چه در شعارها و چه در عملکردشان همواره ادعا نمی کردند که «ما شیفتگان خدمتیم نه تشنگان قدرت»؟!
با این وجود چگونه می توان این انگشت حسرت گزیدن های بی حساب و این به آب و آتش زدن های بی اندازه در فضای مجازی را با شعار فوق تطابق داد؟!
شکر خدا در کشور ما بسیارند سنگرهای فتح شده ای که کماکان خالی از رزمنده مانده اند و بی صبرانه انتظار جهادگران را می شکند، اما کسی نیست که بدان ها توجه و اعتنایی نماید چراکه توجه همگی خدمگزاران صرفاً به احساس تکلیف برای حضور در ادوار گوناگون ریاست جمهوری معطوف شده است!
در این میان کمترین توقع از جریانات گوناگون حامی اصولگرایی، عدم اختلاف آفرینی و جلوگیری از استمرار بحث و جدل های بی مورد در میان طرفداران گفتمان انقلاب اسلامی و ایضاً چاره اندیشی و ارائه راهکار برای سالیان آینده خواهد بود که امید است بزودی زود رنگ واقعیت و تحقق به خود گیرد.
منظور من با آقای --- هم هست!!!!!
هرچند عملکرد اصولگرایان بسیار جای نقد دارد اما نه الآن!!!!!
زنده باد مجمع روحانیون و جامعه روحانیت
یه نفر داشته به خیال خودش ،ماشین دشمن را به چوب و چماق و سنک میکوبونده
اما وقتی پلاک را میخواد خط خطی بکنه میبینه ماشین خودش را مچاله کرده!!
حکایت مقالات قبل از انتخابات و بعد از انتخابات ---- هم همینه!
آقا -----
یه کم چشماتو باز کن یا اگر لازم شد برو پیش جراح بصیرت افزایی
چقدر شبیه دایی ---- هست خدایا!!!
از ش.....میترسی؟؟؟؟
عوضش صراط سیستمش هندلیه!!!!!!!!!
2- خوشحالم دکتر روحانی نه با سبزهای آمریکاییه نه با افراطی های ----
3- خوشحالم ---نیوز به هدفش نرسید
4- امیدوارم تفکرات افراطی گری ---- که در طی 8 سال اخیر به گوشه خانه ها پناه برده بودن ، دوباره از خانه ها بیرون نیان !!!
خودی و نخودی و غیر خودی نمیشناخت همه رو زد
لامصب از ولایت 100 کیلومتر جلوتر بود!
2نفری که ---- و ---- رو سکوی پرش خود کردند حالا راست راست میگردن و میگن ----- باید بره دادگاه
تحلیل های ----- اگر سر وته داشت که هاشمی رو بدون رای نمی دونست حالا دید که اسم هاشمی فقط 18 میلیون رای داشت برای یک کاندیدا
حالا یه سری تحلیل های ابکی ارائه میکنه ؟
اقایون دیدید بدون ----- باید برید غاز چرونی
اخه کسی که ساده زیستی رو علنا به سخره میگیره قراره اعتدال رو که از عدالت میاد رو اجرایی کنه
مقاله ده نمکی هنوز هستش
------
ولی تشبیه کردنشون به شعبان بی مخ نهایت بی ادبی و بی انصافیه.
"شایسته بود این قبیل رسانه ها از هم اکنون به فکر نقشه راه آینده می بودند نه آنکه با تبادل کنایات دشمن شادکن و نفرین و تکفیر یکدیگر، موجبات سرخوردگی بدنه مردمی حامی جریان اصولگرایی را فراهم آورند!"
امان و صد امان از دست شعبان بی مخ ها یا همون شعبون استخونیهای افراطی دوطرف چپ و راست!!! همینهان که همیشه با تحریک دیگران و متأسفانه با نام دین به جان و مال مردم ----- میکردند! و همینطور اونائیکه خاتمی را در دوران ریاست جمهوری و موسوی و کروبی را در دوران انتخابات تحریک به مقابله کردند و بعد خودشونو عقب کشیدند...
والله فقط اعتدال و میانه روی میتونه راه حل مشکلات ایران باشه... یاحق
آخه یکی نیست به این صراط و علی غفاریان بگه تو این چند ساله اخیر از شما شعبون بی مخ تر نداشتیم !
حالا چی شده از بعد انتخابات ژست روشنفکری گرفتید ؟؟؟!!!
اینجوری به صرفه تره انگار ؟!
من شعبون با مخ هستم. به نظر شما كسي كه اين مطلب زير رو نوشته، شعبون با مخ هست يا شعبون بي مخ؟
http://www.seratnews.ir/fa/news/117016/%D8%A2%D9%82%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B5%D9%88%D9%84%DA%AF%D8%B1%D8%A7-%D9%86%D9%88%D8%B4-%D8%AC%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%A7%D9%86
و اين
http://www.seratnews.ir/fa/news/117072/%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85-%D8%B4%D9%85%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%D8%B5%D9%88%D9%84%DA%AF%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D9%86%D8%AF%D9%87
کافر همه را به کیش خود پندارد...
شما خودت هم ظاهرا شعبان بی مخ هستی
چون خودت این مطلب را نوشتی
http://www.seratnews.ir/fa/news/117016
پس همه یک صدا در سراسر ایران و در شب نیمه شعبان، که شب قدر اهل بیت(ع) است به احیا و ندبه میپردازیم باشد که با اشک چشم، تمنای دل و توبه از گناهانمان لایق دیدار شویم.
-------
انتخابات نشان دهنده ی نداشتن صلاحیت شما در هر زمینه ای است که البته باعث ایجاد متضاد خنده و خشم در من می شه.
مردم را شناختین دوستان
نفهمیدیم
اخرش اون مسیر انحرافی و رهبراش
چکاری ازشون بر میومد که نکردن؟
این طبیعت حکومت مردمی است
که تصمیم اخرو خودشون میگیرن
حتی اگه 8 سال صبر کنن!
هه هه! رقیب چشم دیدن رقیب رو نداره!
دیگر اینکه بسیاری از دوستان بنده برخی مطالب صراط رو هم در ردیف دوستان شعبان بی مخش می بینند
احسنت صراط. هر چقدر فكر ميكردم نميتونستم اسم به اين بامسمايي برات پيدا كنم.
ولي يه چيز رو يادت باشه:
خوب نيست ديگ به ديگ بگه روت سياه!
البته شما ---- شعبون هم نیستید