ماهها در فضای سیاسی کشور همگان اسفندیار رحیممشایی را کاندیدای حامیان دولت میدانستند، وقتی که او در معیت رئیس دولت برای نامنویسی به وزارت کشور آمد این ارزیابی قوتی حداکثری گرفت. امروز اما با فاصله اندکی از نامنویسی مشایی، وزرای کابینه یکی یکی او را انکار کرده و گزینه شخص احمدینژاد میدانند، گزینهای که دیگر عناصر دولت در انتخاب آن نقشی نداشتهاند.
این موضوع را اگر در کنار ارزیابیهای چند ماه گذشته از نمایندگی کردن طیف نزدیک به دولت در این انتخابات توسط آقای مشایی بگذاریم شاید به تناقض برخوریم اما برای رسیدن به یک ارزیابی مناسب باید در تحلیل این موضوع به رفتار و مشخصات سیاسی دولت رجوع کنیم تا بدانیم چرا کاندیدای دولت توسط اعضای عالیرتبه کابینه انکار میشود. اصولا شاخصه اصلی آقای احمدینژاد تلاش او برای تجمیع قدرت در نزدیکترین فاصله به خودش است که همین شاخصه باعث شده تا حتی برادر او نیز از وی انتقاد کند.
همین شاخصه است که باعث میشود رکورد تغییر وزرا در دولتهای نهم و دهم شکسته شود. این همه بدان دلیل است که محمود احمدینژاد از یک سازوکار حزبی مشخص به قدرت نرسیده است. بنابراین در دریای سیاست خود را آنچنان رها میبیند که میتواند هر لحظه به هر سو حرکت کند. در یک کلام محمود احمدینژاد و حلقه اطرافیان او دارای هویت سیاسی خود هستند. همین هویت سیاسی است که اجازه میدهد او با پیش گرفتن یک رفتار واحد، اقداماتش را با گفتارهایی متفاوت به منصه ظهور برساند.
اکنون نیز اسفندیار رحیم مشایی در حالی کاندیدای مقبول احمدینژاد است که گفتار و شعارش کاملا متفاوت از گفتار و شعار احمدینژاد در سالهای 84 و 88 است. اینکه مشایی از ابتدا «کاندیدای دولت» نامیده میشد در حقیقت یک اشتباه لفظی جدی بود. این اشتباه بدان دلیل رخ داده که ما نمیتوانیم در عرف سیاسی او را به هیچ گروهی منسوب کنیم.
مراد از «کاندیدای دولت» در اینجا کاندیدای مقبول شخص رئیس دولت است نه همه ارکان دولت. اگر تا دیروز چهرههایی منتقد و غیرهمسو با احمدینژاد در دولت او بودند حتما امروز هم چنین چهرههایی در این دولت حضور دارند و این در حقیقت جبری است که هویت سیاسی رئیس دولت عامل اصلی آن است.
*فعال سیاسی