يکشنبه ۰۹ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۰۵:۱۵

روایتی ازحضوررهبری دراجلاس جهانی علما

جای سید‌جمال و امام موسی صدر اینجا خالی نیست. رهبری با چنان ابهت و اقتداری در این صحنه حاضر شده‌اند که جای همه را پر کرده‌اند؛ سید‌جمال و سید‌موسی صدر اگر بودند زبان به تحسین و آفرین می‌گشودند که آنچه خوبان همه دارند تو یک جا داری.
کد خبر : ۱۱۰۳۶۹

پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله خامنه‌ای، روایتی از حضور رهبر معظم انقلاب اسلامی در اجلاس جهانی علما و بیداری اسلامی به قلم حجت‌الاسلام محمدرضا زائری منتشر کرده که به شرح زیر است:

آرزوی سید بود این... سید جمال الدین اسدآبادی، آرزوی سید بود این... سید موسی صدر، آرزوی سید بود این... سید روح‌الله خمینی. این که جماعتی از عالمان دینی و رهبران مسلمانان از این سوی و آن سوی دنیا دور هم جمع بشوند؛ همین... تا همین جایش به هزار و یک دلیل شدنی نبود.

حالا جماعتی، جمعیتی از سیاه و سفید، پیر و جوان، عرب و عجم، از آسیا و اروپا و آفریقا عمامه در عمامه دور هم نشسته‌اند و از در سالن که می‌خواهی وارد شوی پرده کعبه در قابی از چوب و شیشه تکلیف تو را معلوم می‌کند، می‌فهمی زیر کدام پرچم همه جمع شده‌اند.

و تو می‌دانی در چه وضع و احوالی دارد این اتفاق بزرگ و مبارک روی می‌دهد؛ اینها پاره‌های پیکری هستند که مجروح و نیمه‌جان هر روز زخمی تازه بر می‌دارد، جهان اسلام امروز چون جسمی است که هم حرامیان جامه و دستارش غارت کرده‌اند و هم گرگ‌های بیابان به جانش افتاده‌اند.

چنگ و دندان این گرگ‌ها امروز چنان در گوشت سوریه افتاده است که می‌دانی به این راحتی‌ها رهایش نمی‌کنند. آتش جنگ و جدال شیعه و سنی که ده‌ها سال نمی‌توانستند این طور شعله ور کنند حالا همه جا را گرفته است، از شبکه‌های تلویزیونی ماهواره‌ای تا کوچه‌ها و خیابان‌های قاهره و طرابلس.

در چنین روزهایی جماعت دور هم جمع شده اند! کدام جماعت؟ عمامه در عمامه از مصر و عراق و لبنان و فلسطین. کجا؟ در پایتخت جمهوری اسلامی ایران و حالا قرار است رهبر انقلاب از راه برسد و با این جماعت سخن بگوید.

جای سید جمال خالی و جای امام موسی صدر. چه آرزوها داشت سید جمال برای این جماعت و در خواب فقط می‌دید چنین روزی را، وقتی در قاهره و کابل و استانبول پنج نفر و ده نفر آدم جمع می‌کرد تا شراره‌های سینه‌اش را بشنوند و سوختن دلش را ببینند.

چه خیال‌ها داشت امام موسی صدر وقتی بیقرار و بی‌آرام از آفریقا به اروپا و از قم به نجف می‌رفت، دیده‌ای و شنیده‌ای که چگونه سراسیمه و بی‌تاب به هر صاحب عمامه‌ای می رسید خواب‌ها را بر می‌آشفت و از بیداری سخن می‌گفت.

جای امام موسی صدر خالی، او که وقتی به منبر می‌رفت مسیحیان می‌گفتند گویی مسیح آمده است و مسلمانان می‌دیدند فرزند پیامبر در محراب ایستاده است و آن وقت بود که سنی و شیعه پشت سرش به نماز می‌ایستادند، در قاهره و مسجد دانشگاه بزرگ «الازهر» مگر همگان را به همین شگفتی نیاورد؟

دلت هوای سید جمال را می‌کند و شوق امام موسی صدر را می‌یابد. به جماعتی نگاه می‌کنی که آرام آرام وارد سالن اجلاس می‌شوند، به نام بیداری اسلامی و در روزگاری که جهان اسلام بیش از هر زمان دیگر نیازمند بیداری است و محتاج فهم و شناخت تهدیدها و خطرها و نیازمند همدلی و وحدت.

تو که از حجم توطئه‌ها و سرعت تهدیدهای دشمن برای این جماعت خبر داری می‌فهمی معنی این همایش چیست، تو می‌فهمی کنار هم نشستن این آدم‌ها چه رمزی و چه رازی با خود دارد، تو می‌فهمی در زیر سنگباران دسیسه و نیرنگ و فتنه و آشوب وقتی چتر مفتی اعظم اهل سنت استرالیا برای انتشار کتابچه «ولایت فقیه» باز می‌شود چه فضایی ایجاد می‌کند و حضور امثال او در این گونه جلسات چه سدی در برابر سیلاب توطئه‌ها می‌کشد.

امروز جای امام موسی صدر خالی است که که با آن چهره‌ی زیبا و درخشان قدم به این سالن بگذارد، با آن قامت بلند و استوار در میان این جماعت قدم بردارد و بر این جایگاه بنشیند و با آن منطق استوار و بیان دلنشین و شیرین سخن بگوید.

وقتی مهمانان در سالن اصلی مستقر شده‌اند برخی به اتاق بزرگی هدایت می‌شوند که قرار است قبل از آغاز جلسه در آنجا رهبر انقلاب را زیارت کنند. مهمان‌های ویژه و شخصیت‌های مشهورتر و برجسته‌تر در این اتاق جمع شده‌اند که رهبر انقلاب از راه می‌رسند و به سراغ آنها می‌روند.

با یکایک مهمان‌ها احوالپرسی می‌کنند و آنها را در آغوش می‌گیرند؛ برخی دست آقا را می‌بوسند و برخی چون ارادتمندی آشنا و قدیمی صمیمانه سخن می‌گویند. اینها چهره‌های برجسته‌ای از علمای جهان اسلام هستند و اگر بخواهی رهبر انقلاب را با آنها مقایسه کنی حتی اگر دشمنش باشی باید به حقیقت اعتراف کنی، حتی اگر او را نخواهی باید واقعیت را بپذیری که رهبر انقلاب یک سر و گردن از همه آنها بالاتر است، یعزّ من یشاء... کار عالم دست خداست؛ نه محاسبات و تدبیرات سیاسی و اقتصادی و حتی شخصی.

وقار و هیبت و شکوه و جلال ظاهری این مرد در عین رفتاری متواضعانه و بسیار صمیمی در ساده‌ترین برخورد و اولین نگاه به چشم می‌آید. بعد هم که همه به سالن اصلی می‌روند و برنامه با ورود رهبر انقلاب آغاز می‌شود و به جای مسئولان رسمی دو روحانی شیعه و دو روحانی سنی از ایران پشت سر ایشان قرار می گیرند باز ابهت و قدرت شخصیتی رهبر انقلاب به وضوح آشکار است؛ ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء.

سرود جمهوری اسلامی پخش می‌شود و همه به احترام ایستاده‌اند... عالمان شهیدی که غریبانه زیر شکنجه‌های طاغوت جان دادند، روحانیون آزاده‌ای که در جبهه‌های نبرد در خاک و خون غلتیدند یا به اسارت بعثی‌ها درآمدند، آنها باید این هیمنه و عظمت را می‌دیدند؛ شهیدان پیچیده در گوشِ زمان فریادتان! این جا در تهران زیر پرچم سه رنگ جمهوری اسلامی و کلمه‌ی «الله» و به نام جاودانه‌ی امام خمینی، نمایندگان جهان اسلام به احترام ایستاده‌اند‌.

صحبت‌های آقا که آغاز می‌شود فضای سالن دیدنی است، طنین محکم سخنرانی با ترصیع آیات قرآنی و تلاوت آیات به لهجه‌ی عربی برای عالمان مسلمان از هر کشور و با هر زبان که باشند تحسین برانگیز است. سیر منطقی بحث و ترتیب عالمانه‌ی موضوع شخصیت رهبری را بیشتر آشکار می‌کند... تا مرد سخن نگفته باشد، علم و هنرش نهفته باشد.

در این جایگاه و در چنین روزهایی و با این مخاطبان و این فضا به راحتی بحث می‌توانست جنبه‌ی شعاری و احساسی پیدا کند، در حالی که خطابه‌ای مکتوب بود و قرائت متن از پیش نوشته‌شده توسط رهبر انقلاب هم نشان‌دهنده‌ی تأمل و دقت پیشین بود که کار ترجمه‌ی همزمان را آسان‌تر و دقیق‌تر می‌کرد و هم رفتاری کاملاً امروزین و در طراز جلسه‌ای بین‌المللی و با آداب القای سخنرانی در قالب‌های متعارف.

طرح موضوع ایجاد تمدن درخشان اسلامی به عنوان هدف بیداری اسلامی، افق دید وسیع و تفکر عمیق و آینده‌نگری رهبری را نشان می‌داد. می پرسی جماعت چه حالی داشتند؟ از مهمان مصری می‌گویم که فقط ذوق‌زده ماشاءالله و بسم‌الله می‌گفت و سر تکان می‌داد به شوق و تحسین که در گفتاری مختصر همه‌ی موضوعات به شکلی زیبا و دلنشین مطرح شد و حسرت می‌خورد که کاش دیگر رهبران و حاکمان کشورهای اسلامی چنین بودند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از وعده‌های الهی می‌گویند و پیروزی انقلای اسلامی در ایران به عنوان یک نمونه و آیات قرآنی بشارت به مادر موسی علیه‌السلام را می‌خوانند: «بیداری اسلامی مبشّر حوادث بزرگتری است که در آینده اتفاق خواهد افتاد! تحقق معجزگون وعده‌های الهی نشانه امیدبخشی است که تحقق وعده‌های بزرگتر را نوید می‌دهد.»

ذکر رسانه‌های مدرن و هنر و سینما به عنوان لوازم تمدن‌سازی در کنار محورهایی چون اجتهاد و پاسخ‌گویی به نیاز روز و پرهیز از تحجر و التقاط و اشاره به ضرورت ایجاد رفاه عمومی در کنار نیاز به استقرار عدالت و گسترش اخلاق انسانی اندیشه‌ای جامع و پویا و اصیل را معرفی می‌کند. بعد هم رهبر انقلاب دفع دخل مقدر می‌کنند که: «تجربه نشان داده که اینها ممکن و در دسترس جوامع ماست، نه باید شتابزده و نه باید بدبینانه نگاه کرد.»

توجه عمیق حضار به سخنرانی نشان می‌دهد همه متوجه اهمیت این گفتار در این مقطع زمانی هستند. آقا ادامه می‌دهند: ما با غرب و هیچ گروه از انسان‌ها مشکل نداریم، مبنای ما سخن امام علی‌بن‌ابی‌طالب علیه‌السلام است که «الناس صنفان، إما أخ لک فی الدین أو نظیر لک فی الخلق» راستی این سطح از اندیشه و تفکر و این شیوه از بیان و سخن را کدام یک از مهمانان می‌توانند در سران کشورهای خود سراغ بگیرند؟

بی‌سبب نیست که یکی از مهمانان قبل از آغاز جلسه به ما که در باره موضوعات داخلی کشور خودمان بحث می‌کنیم می‌گوید: در مرحله‌ی فعلی و سال‌های آینده همه می‌دانند که نقش رهبری پررنگ‌تر از گذشته و صف‌بندی‌های بین‌المللی حساس‌تر و نقش ایران مهم‌تر از هر زمان دیگر است.»

صراط:وقتی صحبت‌های آقا تمام می شود از میان مهمانان عبور می کنند. می‌پرسی چه شد؟ گفتنی نیست. من ازدحام و جمعیت زیاد دیده‌ام ولی این صحنه ها باور کردنی نبود. چند بار راستی برای جان آقا نگران شدم بس که جماعت بر دست و پای هم ریخته بودند. باور کردنی نبود اینها که عالمان شهر و دیار خویشند این‌گونه برای دست‌دادن و تبرک جستن به آقا سراسیمه شوند و بی‌قرار باشند.

در نهج البلاغه خوانده بودم که: «حتی شُقّ عطفای و وطئ الحسنان!؛ از هجوم مردم جامه هایم شکافته و انگشت‌ها فشرده شد...» و اکنون می‌دیدم که جلوه‌ی شکوهمند رهبری از سلاله آن حضرت – که خود را خاک پای غلام صاحب نهج‌البلاغه هم نمی‌داند- چنان جماعت را شیفته و دلداده کرده که بسیاری از آنان بی‌قرار و ناآرام شده‌اند. یکی چفیه‌ی آقا را می‌ستاند و یکی بر عبای ایشان دست می‌کشد. یک عالم سنی گریه می‌کند و چند نفر دیگر از گریه او متأثر می‌شوند.

باورت می شود در چنین حالی آقا متوجه عالمی لبنانی باشند که روی صندلی چرخ‌دار نشسته و تلاش کنند خود را به او برسانند؟ انبوه جمعیت سه بار موج بر می‌دارد و رهبر را با خود جا به جا می‌کند ولی با این حال برای سومین بار خود را به مهمان لبنانی می‌رسانند که نمی‌تواند حرکت کند و جلو بیاید. از دور می بینم که او را در آغوش می‌گیرند و می‌بوسند.

آقا تشریف برده‌اند و جمعیت آرام شده است. مهمان لبنانی چنان از ابراز توجه و لطف آقا به وجد آمده که هنوز گریه می‌کند.

هنگامی که هیأت رئیسه در جایگاه خود نشسته‌اند، نماهنگ زیبایی درباره‌ی بیداری اسلامی در حال پخش است و با صدای «الله اکبر» تصویر شکستن بت‌ها روی چهره‌ی اوباما دیزالو می‌شود؛ یکی از مهمانان به دیگران نگاه می‌کند و لبخند می‌زند.

جای سید جمال خالی نیست، جای امام موسی صدر خالی نیست. رهبری با چنان ابهت و اقتداری در این صحنه حاضر شده‌اند که جای همه را پر کرده اند؛ سید جمال اگر بود آرزوهای خویش را این جا تجسم یافته می‌دید و امام موسی صدر اگر بود زبان به تحسین و آفرین می‌گشود که: آنچه خوبان همه دارند...

لو جئته لرأیت الناس فی رجل ... و الدهر فی ساعة ... و الأرض فی دار!
منبع: khamenei.ir