هراس از تکنولوژی که به اختصار میتوان آن را «فن هراسی» نامید، سابقه دیرینهای در ایران دارد کما اینکه وقتی برای اول بار دوچرخه به عنوان پدیدهای غربی وارد ایران شد، بسیاری از نزدیک شدن به آن ابا داشتند چرا که آن را وسیله اجنه و شیاطین میدانستند که میتواند به طور اسرار آمیزی بر روی فقط دو چرخ حرکت کند! مدتها طول کشید تا مردم به این نتیجه برسند که دوچرخه ترس ندارد!
بعدها نیز پدیده نوینی به نام «رادیو» مشمول محدودیتهای حکومتی شد و عامه مردم از داشتن رادیو محروم بودند مگر آنکه شرایط خاصی را دارا بودند و میتوانستند از نظمیه محل، مجوز «نصب رادیو» بگیرند و البته ملزم شوند که در صورت تغییر آدرس، فوراً مراتب را به نظمیه گزارش دهند و باقی ماجراها.
اینکه جهان غرب در صدد گسترش فرهنگ خود در سراسر عالم است، تردیدی وجود ندارد کما اینکه مومنان به اسلام نیز چنین آرزویی دارند و از هر امکانی برای تحقق آرمان خود استفاده میکنند. مثلاً همین ماهواره که بعضاً از آن به «عَلَمَکهای شیطان» تعبیر میکنند و مورد نکوهشاش قرار میدهند، وسیلهای برای تبلیغ اسلام نیز هست و هم اکنون شبکههای متعدد ماهوارهای، در این راستال فعالیت میکنند؛ همین طور است اینترنت که به عنوان یک «ابزار» مورد استفاده همه گروههای فکری و سیاسی در سراسر جهان است.
پس آنچه مسلم است اینکه خود این تکنولوژیها فی نفسه، پدیدههای وحشتناکی نیستند. کسانی از این پدیدههای تکنولوژیک میترسند که در تولید محتوایی که بتوانند آن را در این بسترها عرضه کنند، عاجرند و لذا به پاک کردن صورت مساله روی میآورند. طالبان در افغانستان به این دلیل سینماها را تعطیل کرده بود که توان تولید فیلم سینمایی با مضامین دلخواه خود را نداشت. بن لادنی که پیامهای خود را از طریق تلویزیونهای بین المللی - مخصوصاً الجزیره - به گوش جهانیان میرساند، هرگز در موقع بهره برداریاش از تلویزیون، آن را حرام نمیدانست ولی مردم تحت سیطره او و ملامحمدعمر، از تماشای تلویزیون، محروم بودند و در صورت داشتن آن، مجازات میشدند.
تکنولوژیهای جدید، نه تنها ترسناک و نگران کننده نیستند، بلکه این امکان را فراهم ساختهاند تا «جریان یک طرفه اطلاعات» که تا پیش از این، از کشورهای خاصی سرچشمه میگرفت، به «جریانهای دو جانبه و چند جانبه» تبدیل شوند.
اگر تا نیم قرن پیش، صدای «دولت فخیمه بریتانیا» از طریق «رادیو بیبی سی» اش به ایران میرسید و صدایی از این سو قادر نبود خود را به لندن برساند، اینک این امکان به لحاظ تکنولوژیکی برای گیرندگان دیروز پیام وجود دارد که ارسال کننده پیام هم باشند. بستن راههای تکنولوژیک و فن هراسی، نه تنها ایرانیان امروز را از اطلاع از آنچه در جهان پرشتاب کنونی میگذرد باز میدارد، بلکه ابتکار عمل را برای پیام رسانی متقابل از مردم ایران میگیرد.
ما ایرانیها، مدت هاست که به عارضه بیتحرکی و بسنده کردن به شعار مبتلا شدهایم. اگر کسی در آن سوی دنیا، فیلمی مانند بدون دخترم هرگز، ۳۰۰ یا آرگو ساخت، خشم میگیریم که «میبینید چه میکنند با ایران و ایرانی؟» و بعد همایش میگذاریم و مصاحبه میکنیم و وعده میدهیم که فیلمهایی خواهیم ساخت در حد جام جهانی و جواب این هتاکان را خواهیم داد. سپس چند روزی را با این خروش خودساخته سپری میکنیم و بعد به روزمرگیهای خود مشغول میشویم تا روزی دیگر که کسی حالی از ما بگیرد!
وقتی ما از تولید و عرضه محتوا، حتی در شرایط واکنشی هم عاجزیم، معلوم است که در شرایط عادی و فی البداهه، اصلاً به فکر تولید محصولات فکری، فرهنگی و سیاسی در سطح جهانی نباشیم.
این گونه است که از حضور فعال در عرصه رسانههای نو، غیبت میکنیم و میگوییم این تنوری که برای ما نان نمیپزد، فقط سوزاننده است و هرگز به این نمیاندیشیم که برای اینکه این تنور نان ما را نیز بپزد، باید ما نیز خمیرمان را بر دیوارش بکوبیم.
سال هاست که همه از وحشتناک بودن این تنور آتشین، افسانهها میگویند و خلق الله را از نزدیک شدن به این» جیز «منع میکنند و هرگز به این فکر نمیکنند که به جای آنکه بازی را یکسره به حریفان واگذارند، خود نیز سهامدار این تنور شوند.