پنجشنبه ۰۶ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۲ فروردين ۱۳۹۲ - ۱۱:۵۱

نقطه‌مطلوب‌سیاست‌خارجی‌ایران‌درسال92

بر قراری یک گفتمان ارزش محوربا غرب بر اساس منافع ملی وبا هدف کاهش حوزه نفوذی عربستان، قطر وترکیه می تواند به عنوان یک نقطه هدف گذاری شده برای ایران تلقی شود.
کد خبر : ۱۰۱۶۷۳

به گزارش صراط،نظام بین الملل هرچند همواره برمحور هژمونی نظامی وسیاسی استوار بوده وهست اما پیروزی انقلاب اسلامی در ایران توانست معادلات سیاسی وروابط شمال – جنوب را بسود ملتهای منطقه تغییر دهد. اساسا قدرت های بزرگ از جنگ اول جهانی تا کنون تلاش کرده اند تا از رهگذر تحمیل یک سلسله جنگ های منطقه ای ساختار سیاسی وجغرافیائی جهان رابر مبنای داده های میدانی جنگ به سود خود ترسیم کنند.
 
طرح سایکس – پیکو برای تقسیم خاور میانه میان دو ابر قدرت آن زمان یعنیانگلیس وفرانسه برآیند داده های جنگ اول جهانی بود.در این طرح خاورمیانه بر اساس منافع انگلیس وفرانسه تقسیم شد واین سرآغازی بود تا این منطقه به عنوان میدان رقابت دوابر قدرت پیروز جنگ اولجهانی تبدیل شود.
 
کشورهای عرب خاورمیانه بر اساس طرح سایکس – پیکو به دو حوزه نفوذاستعماری انگلیس وفرانسه درآمد وهردو کشوربرای تامین منافع خود سیاست هایجدیدی را در منطقه تعریف کردند.
 
خیزش کشورهای عربی علیه استعمار گری های انگلیس وفرانسه در حقیقت ازدهه20 از قرن گذشته میلادی آغاز شد وتا دو دهه ادامه داشت.
 
در جنگ دوم جهانی پدیده جدیدی در عرصه نظام سیاسی جهان رخداد وآن حضورقدرت جوانی به نام آمریکا در نظام بین المللی بود که توانست سریعا جایانگلیس وفرانسه را بگیرد.اندکی پس از پایان جنگ دوم جهانی بود آمریکا، انگلیس وفرانسه برای حفظ منافع مشترک خود در شرق ،وعده بالفور را برای تشکیل یک دولت یهودی درفلسطین عملیاتی کردند.
 
رژیم صهیونیستی در سال 1948 با یک بیانیه کوتاهی که توسط دیوید بن گوریوناولین نخست وزیر رژیم صهیونیستی خوانده شد اعلام موجودیت کرد.کمتر از نیم ساعت هاری ترومن رئیس جمهوری وقت آمریکا رژیم صهیونیستی رابه رسمیت شناخت وبه این ترتیب خاورمیانه با شکل گیری رژیم اسرائیل واردیک فضای امنیتی و سیاسی جدیدی شد.اهمیت خاور میانه برای غرب وامریکا از آنجا ناشی می شود که 3 عنصر سرنوشت ساز و مهم در شکل دهی این منطقه نقش بسیار تاثیر گذاری ایفا کردهاند.
 
نفت ، اسلام ،وخطر کمونیزم اتحاد جماهیر شوری سابق موجب شد تا قدرت هایغربی وآمریکا برای حفظ منافع خود ،خاورمیانه را به حوزه تاخت وتاز سیاسیونظامی خود تبدیل کنند.جریان شناسی رخدادهای پس از جنگ دوم جهانی نشان می دهد که آمریکا وغرباستراتژی مشترکی را برای حفظ جایگاه خود در خاورمیانه تعریف کنند.
 
حفظ جریان انرژی فسیلی بصورتی سیال وآرام ، مقابله با خطر کمونیزم اتحادجماهیر شوروی سابق ،جلو گیری از تبدیل شدن اسلام به عنوان یک مکتب پویاوجریان ساز وحفظ امنیت رژیم صهیونیستی بخشی از استراتژی آمریکا وغرب پساز جنگ دوم جهانی بود.اما معادلات سیاسی ونظامی خاور میانه با پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن1357 به سود ملتهای منطقه تغییر یافت ولذا مقابله با انقلاب اسلامی دراولویت سیاست خارجی غرب وآمریکا قرار گرفت.
 
این تغییرات اساسی که به چالشی جدی برای امنیت کلان رژیم اسرائیل تبدیل شد موجب شد تا آمریکا وغرب با تحمیل یک سلسله جنگ های بومی ومحلی بر خاورمیانه حضور نظامی وسیاسی خود را تثبیت کنند.جنگ تحمیلی عراق علیه ایران با اشاره آمریکا وبا کمک کشورهای عرب منطقه صورت گرفت که هدف ان انزوای جمهوری اسلامی ومهار نفوذ معنوی ایران درمنطقه بود.
 
با این حال جمهوری اسلامی با تدوین استراتژی سیاست خارجی خود توانست مناسبات سیاسی خود را با اغلب کشورهای جهان بر اساس منافع ملی حفظ کند.حضور فعالانه ایران در جنبش عدم تعهد اندکی پس از پیروزی انقلاب اسلامی،به تقویت جایگاه فرا منطقه ای این جنبش تحول ساز منجر شد.
 
در ترسیم سیاست خارجی ایران اصول 152 تا 155 قانون اساسی که نفی سلطه وگفتمان مصلحت محور را مورد تاکید قرا ر می دهد به عنوان بخشی از سیاست خارجی ایران مورد توجه قرار گرفت.حفظ استقلال ،نفی هر گونه سلطه جوئی وسلطه پذیری حفظ تمامیت ارضی ، دفاع از حقوق مسلمانان ،عدم تعهد در برابر قدرت های سلطه گر،عدم دخالت درمسائل داخلی کشورهای دیگروگفتمان ارزش محوراز مهمترین شاخصه های سیاستخارجی جمهوری اسلامی تلقی می شود.
 
بر این مبنا جمهوری اسلامی با تکیه بر ارزش های آرمانی خود علیرغم فشارهای خارجی وتوطئه های بین المللی توانست نظریه سیاست نه شرقی ونه غربی خود را به شکلی مناسب دنبال کند.با این حال در فرایند تحولات منطقه بویژه رخدادهای خاور میانه  ، جمهوری اسلامی نتوانست ازهمه ظرفیت های  جدید خود برای حذف رقبای سیاسی منطقه ای خود وگسترش حوزه نفوذی خوداستفاده کند.
 
عربستان سعودی ، قطر و ترکیه 3 کشور منطقه ای هستند که با استفاده ازفضای سیاسی موجود در منطقه وجهان در دوحوزه دیپلماسی رسمی وعمومی توانستند از ایران پیشی بگیرند.
 
علیرغم این که این کشورها توانمندیهای فرهنگی ، اقتصادی وسیاسی ایران راندارند اما دایره تقابل جمهوری اسلامی با جهان غرب را با استفاده ازامکانات محدود خود توسعه دادند.
 
بحران های سوریه ، لبنان وعراق وکشتار شیعیان پاکستان که با هدف تضعیف حوزه نفوذی ایرن شکل گرفته نتیجه همکاری تنگاتنگ ترکیه ، عربستان وقطربوده .هر 3 کشور به دلیل شرایط اجتماعی ،فرهنگی ونداشتن الگوهای قابل قبول دموکراسی از مقبولیت چندانی در میان ملتهای غرب بر خوردار نیستند.اما از آنجائی که کشورهای غربی هم پیمان قدرتمندی در منطقه ندارند لذا بطور تاکتیکی با این 3 کشور روابط سیاسی مناسبی برمبنای منافع ملی خودبرقرار کرده اند .
 
لذا به نظر می رسد بر قراری یک گفتمان ارزش محوربا غرب بر اساس منافع ملی وبا هدف کاهش حوزه نفوذی عربستان، قطر وترکیه می تواند به عنوان یک نقطه هدف گذاری شده برای ایران تلقی شود.این گفتمان حتی می تواند به صورتی تاکتیکی باشد اما اگر بصورتی استراتژیکی صورت گیرد بطور قطع نه تنها به کاهش نفوذ این 3 کشور کمک خواهد کرد بلکه به سرنگونی حد اقل رژیم عربستان منجر خواهد شد.
 
ملتهای غربی هنوز حادثه 11 سپتامبر 2001 را  فراموش نکرده اند که درجریان آن از میان 18 تروریست شرکت کننده در انفجار برجهای تجاری امریکا17  نفر از اتباع عربستان بودند.بنا بر این یکی از محورهای سیاست خارجی رئیس جمهوری آینده ایران می تواند
گفتمان مصلحت محور با غرب باشد تا در پرتوآن ایران در آینده به یک شریک قابل اعتماد برای تقابل با حوزه نفوذی کشورهای غیر دموکراتیک منطقه تبدیل شود.
منبع: تابناک