پنجشنبه ۰۶ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۶ اسفند ۱۳۹۱ - ۱۲:۴۷

خانه سالمندان در پایتخت

«پایتخت»ی‌ها بعد از سفر 50 روزه‌ امروز برای گرفتن اولین تصاویر مربوط به تهران، به مجتمع سالمندان آمدند.
کد خبر : ۱۰۱۰۲۷

به گزارش صراط، اینجا «پایتخت» است‌، کیلومتر 16 جاده‌ی مخصوص کرج. اولین خیابان دست راست، مجتمع سالمندان و معلولین قدس واقع شده؛ خانه سالمندانی که «پایتخت»ی‌ها آنجا را از آن خود کرده‌اند. تنها نشانه‌ای که ما را متوجه آدرس می‌کند، کامیون پرحادثه‌ی نقی است که گلدسته‌ی داخلش برق بیشتری به آن می‌دهد.

«پایتخت»ی‌ها می‌خواهند این بار متفاوت‌تر از سری قبل، مقابل بینندگان ظاهر شوند و به قول خودشان دیدنی‌تر خواهند شد؛ چرا که قصه‌های سری دوم این مجموعه نوتر است و سیروس مقدم به همراه گروهش زمان بیشتری برای کارکردن روی متن، بازیگردانی، تنوع لوکیشن و ... داشتند.

«پایتخت»ی‌ها بعد از سفر 50 روزه‌ امروز برای گرفتن اولین تصاویر مربوط به تهران، به مجتمع سالمندان آمدند.

به مجتمع سالمندان که نزدیک می‌شویم، سیروس مقدم را می‌بینیم که از دور به کامیون فرمان می‌دهد و به راننده توضیح می‌دهد که چطور کامیون را وارد کند تا گلدسته با دیواره‌ها برخورد نکند. بعد از کلی کلنجار گروه مجبور می‌شوند در را از جا بکنند و کامیون را وارد کنند.

*** بهاری که زودتر به خانه سالمندان رسید

برای لحظاتی صحنه را ترک می‌کنیم و به لوکیشن اصلی که گروه مشغول آماده شدن هستند می‌رویم. سمت راست حیاط، درب اول به راهرویی عریض منتهی می‌شود که اتاق‌های آن تو در تو است و نمی‌دانی کدام طرف باید بروی، در سالن سر و صدای پایتختی‌ها را می‌شنویم که مشغول کار هستند. سراسر سالن را پرده‌هایی سبز رنگ‌ پوشانده؛ وارد یکی از اتاق‌ها می‌شویم،

در این اتاق‌ روی میزی مستطیل شکل، هفت سین زیبایی چیده شده‌ است؛ هنوز عید نیامده اما هفت سین خانواده نقی در خانه سالمندان نوروز را برایمان تداعی می‌کند و انگار بهار خانواده‌ی نقی زودتر فرا رسیده است.

*** از شادی پیرزن‌ و پیرمرد‌ها در کنار پایتختی‌ها شاد می‌شویم

عکس‌های خانواده نقی در سراسر دیوار با کاغذهای رنگی نصب شده‌اند. این لوکیشن مملو از پیرمرد و پیرزن‌هایی است که چشم‌هایشان از خوشحالی برق می‌زند‌، حال‌ و هوای اینجا دلگیر است اما وقتی شادی پیرزن و پیرمردها را مقابل گروه «پایتخت» می‌بینیم شاد می‌شویم؛ آدم‌های پا به سن گذاشته‌ای که سراسر راهرو ایستاده‌اند. برخی‌ها تسبیح به دست ذکر می‌گویند‌، گروهی دیگر خیره نشسته و اتفاقات پیش رو و جنب و جوش سیروس مقدم و گروهش را می‌نگرند.

ذوقی که در چشمانشان دیده می‌شود، مثل ذوق کودکی است که لباس نو به تن کرده است.

سالمندان روی تخت‌های چیده شده‌ کنار هم، نشسته‌اند‌. گروهی دیگر دراز کشیده و گروهی هم ایستاده‌اند. آنها با چشمان مهربانشان با تکان دادن سر و لبخند زیبایشان به گرمی از همه استقبال می‌کنند.

*** سال نو مبارک!

یک هفت سین دیگر درون اتاق چیده شده که خانواده نقی می‌خواهند دور آن بنشینند و عکس بگیرند. ریما رامین‌فر‌، لیندا کیانی‌، محسن تنابنده‌، احمد مهران‌فر و سارا و نیکا فوقانی اصل (بازیگران خردسال) را می‌بینیم که با گریم کامل و لباس‌های کاراکترشان آماده ایستاده‌اند که ابتدا عکس بگیرند و سپس کار را شروع کنند.

سیروس مقدم هم از راه می‌رسد تا گروه را برای گرفتن سکانسی که مربوط به تبریک سال نو می‌شود، آماده کند. باباپنجعلی هنوز زیرگریم است نیمی از صورتش به خمسه واقعی شبیه است و نیمی هم باباپنجعلی خودمان است. هنوز دندان‌هایشان مثل بابا پنجعلی پایتخت نشده و عینک ته اسکانی‌اش را هم نزده است، او با گریم نیمه کاره پیش خانواده می‌آید و به همراه سیروس مقدم عکس یادگاری می‌گیرند و سکانس کوتاهی را به یک صدا بلند می‌گویند: سال نو مبارک! سال نو مبارک! سال نو مبارک!

چندین بار تکرار می‌کنند تا اینکه بار سوم خوب از آب در می‌آید.

*** نقی من نهار نخوردم!

خانم بازیگری را گوشه‌ای از سالن می‌بینیم که ساکت و آرام نشسته و چشمانش به زمین خیره شده است.

او پروین میکده است که به گفته‌ی خودش تا جان در بدن دارد می‌خواهد مقابل دوربین بازی کند و حتی راضی نیست کسی او را کمک کند.

سور و سات نهار پایتختی‌ها بر پا می‌شود و همه گروه دور یک میز جمع می‌شوند. صمیمیت گروه «پایتخت» خارج از دوربین هم مشخص است و گویا جدی‌جدی یک خانواده هستند. در یک لحظه همه متوجه دیالوگ شیرین «بابا پنجعلی» قصه می‌شوند ... نقی من نهار نخوردم!

بعد از خوردن نهار بود که فرصت را غنیمت شمردیم تا به سراغ علیرضا خمسه برویم، «بابا پنجعلی» قصه ایستاده و منتظر است تا برای کامل شدن گریمش او را صدا کنند.

*** خمسه: «پایتخت(2)» را حتما ببینید

«آقای خمسه اینجا چه می‌کنید؟ نقی شما را به خانه سالمندان می‌آورد؟»

خمسه پاسخ می‌دهد: نخیر قصه در اینجا می‌گذرد.

«ازدواج هم می‌کنید؟»

خمسه: اگر خدا بخواهد، شاید ...

او با لحنی طنزگونه اینگونه پاسخ می‌دهد: بعید نیست؛ شاید ازدواج کنم. باید ببینیم کدام یک از خانم‌ها در خانه سالمندان به درد باباپنجعلی می‌خورند.

*** این‌ بار «باباپنجعلی» با تکه‌کلام‌های جدید، نقی را صدا می‌زند

وی می‌گوید: این بار باباپنجعلی با تکیه‌کلام‌های جدید در «پایتخت» ظاهر می‌شود و مثل «پایتخت 1» دیگر خیلی تکه‌کلام‌هایش را تکرار نمی‌کند؛ چرا که قرار است با تکیه‌کلام‌های جدیدتر به میان مردم بیاید که فکر می‌کنم جذابیت بیشتری هم داشته باشد.

خمسه سپس خطاب به بینندگان تاکید می‌کند: پیشنهادم این است که بینندگانی که «پایتخت 1» را دنبال کردند، حتما سری دوم آن را هم تماشا کنند چرا که شیرین‌تر است.

***

بابا پنجعلی کم‌کم باید به اتاق گریم برود تا برای گرفتن تصاویر اصلی «پایتخت(2)» آماده شود.

به سراغ «هما»ی خانواده می‌رویم تا از دغدغه‌ها، مشکلات و خستگی‌هایش برای بازی در «پایتخت»بپرسیم.

*** رامین‌فر: امیدوارم رنجی که در پایتخت کشیدیم به شادی مردم بدل شود

وی ابتدای سخنانش را با تاکید بر اینکه هیچ پروژه‌ای جز «پایتخت» نمی‌توانست او را 50 روز دور از خانواده‌اش نگه دارد، شروع می‌کند و می‌گوید: 50 روز دوری از خانواده به ویژه برای یک مادر کابوس است؛ به همین خاطر امیدوارم رنجی که ما کشیدیم تبدیل به شادی و خنده مردم شود.

ایفاگر کاراکتر هما در «پایتخت» با اشاره به سختی‌های همکاری با پروژه «پایتخت» اظهار می‌کند: 50 روز دوری از خانواده بی‌نهایت سخت است. زمانی که یک بازیگر مجرد است دور بودن از خانواده برایش آسان‌تر است و وقتی هم که ازدواج می‌کند باز هم قابل تحمل است، اما وقتی مادر می‌شوی دوری از خانواده در مدت زمان زیاد واقعا کابوس است و من این را واقعا حس کردم؛ حتی از زمانی هم که وارد تهران شدیم باز هم خیلی کم خانواده‌هایمان را می‌بینیم.

رامین‌فر تاکید می‌کند: هر کاری برای خودش سختی دارد، اما باید بگویم «پایتخت» واقعا طاقت‌فرسا بود، اما با تمام این سختی‌ها همه عوامل چه آنهایی که پشت دوربین بودند و چه ما بازیگرانی که مقابل دوربین هستیم عاشقانه کار می‌کنیم، چرا که «پایتخت» واقعا برایمان عزیز است، فقط آرزو می‌کنم رنج و سختی همه ما در نهایت به خوشی و خنده مردم عزیزمان تبدیل شود تا خستگی‌مان در بیاید.

***«پایتخت»را به اندازه خانواده‌ام دوست دارم

او که همسرش (امیر جعفری) در یکی از سکانس‌های «پایتخت (2)» به عنوان بازیگر افتخاری مقابل دوربین سیروس مقدم رفت، خاطرنشان می‌کند: «پایتخت» واقعا برایم عزیز است و به اندازه خانواده‌ام دوستش دارم و به غیر از آن هیچ پروژه دیگری نمی‌توانست مرا دور از تهران نگه دارد؛ فقط «پایتخت» می‌توانست این کار را با من بکند.

این بازیگر در پایان صحبت‌های خود با بیان اینکه سطح توقع مردم در «پایتخت (2)» قطعا بالاتر خواهد رفت، به خبرنگار ایسنا می‌گوید: زمانی که سری اول «پایتخت» به روی آنتن رفت، مردم بدون هیچ پیش‌زمینه‌ای، سریال را تماشا کردند و پسندیدند چرا که سطح توقعات بالا نبود، اما الان ما می‌دانیم که مردم قرار است با انتظارات خیلی بالایی «پایتخت (2 )»را نگاه کنند بنابراین امیدواریم سربلند شویم.

***

این‌ بار با چهره خسته مادر سارا و نیکا‌ی «پایتخت» مواجه می‌شویم. او می‌گوید: سارا و نیکا کلاس دوم دبستان هستند.

- «همیشه همراه دوقلوها هستید؟»

پاسخ می‌دهد: بله، مدام در تمامی سفرها با آنها همراهم.

- «از اینکه 50 روز با سارا و نیکا در شمال همراه بودید سختی‌ها چطور گذشت؟ درس‌ و مدسه‌شان چه می‌شود؟»

او می‌گوید: برای درس خواندنشان مشکلی نداریم چرا که آنها معلم دارند و امتحانشان را هم غیرحضوری می‌دهند. در رابطه با سختی‌ها هم باید بگویم که با وجود مشکلات اما همراهی با پایتختی‌ها شیرینی‌های خاص خودش را دارد.

*** انگار یک سال تمام خواب به چشمانشان نیامده

دیگر فرصتی برای صحبت با عوامل در این لحظه پیدا نمی‌کنیم، جز اینکه همچنان دنبال گروه برویم تا در یک تایم خالی با آنها به گفت‌وگو بنشینیم. خستگی بر چهره تک‌تک بازیگران موج می‌زند و انگار یک سال تمام خواب به چشمانشان نیامده است.

به گفته‌ی کارگردان (سیروس مقدم) این‌ بار برای ساخت «پایتخت(2)» فرصت بیشتری داشتند، به قول مقدم «پایتخت» سریالی نیست که هول‌هولکی گرفته شده باشد.

*** گل‌های مصنوعی رنگ‌ خورده‌ در فصل زمستان

تمامی گروه از درب انتهایی سالن اصلی به حیاط می‌روند؛ حیاطی که وقتی وارد آن می‌شوی بهار را آنجا می‌بینی، انگار در سرمای زمستان جوانه‌های سبز شده و گل‌های بهاری زودتر به استقبال بهار آمده‌اند، اما وقتی از روی کنجکاوی به آنها نزدیک می‌شوی با گل‌های مصنوعی رنگ‌خورده‌ای مواجه می‌شوی که گروه «پایتخت» هر کاری کرده‌اند تا همه چیز در کارشان طبیعی به نظر برسد.

باز هم با چهره‌ی نگران سیروس مقدم مواجه می‌شویم. صحنه‌ها را به بازیگران توضیح می‌دهد و کم کم آنها را برای گرفتن تصاویر آماده می‌کند.

کامیون نقی را کمی دورتر از درب اصلی آسایشگاه پارک کرده‌اند و می‌خواهند سکانس مربوط به آوردن گلدسته که نذر یکی از سالمندان است را بگیرند.

فرصت چند دقیقه‌ای سیروس مقدم به خبرنگاران، ما را بر آن می‌دارد که پرسش‌هایمان را از وی به عنوان کارگردان «پایتخت» بپرسیم.

*** مقدم: در «پایتخت(2)» گریزی به گرانی زدیم

سیروس مقدم ابتدا خطاب به بینندگانی که «پایتخت 1» را تماشا کرده‌اند، اینگونه نوید می‌دهد که «به شدت دلم روشن است که سری دوم «پایتخت» مثل سری اول موفق می‌شود؛ چرا که قصه‌های شیرین‌تری در آن گنجانده شده است.»

کارگردان سریال «پایتخت» ادامه می‌دهد: در سری دوم مجموعه «پایتخت» دیگر بحث مهاجرت مطرح نیست و بیشتر ایجاد یک همبستگی، همدلی و وحدت میان خانواده‌ها در کشوری به نام ایران به تصویر کشیده می‌شود؛ ضمن اینکه برای شیرین شدن قصه، ما به‌روزتر نسبت به مسائل پرداختیم و گریزی هم به بحث گرانی، مشکلات مردم و انتخابات زدیم. در یکی دو قسمت از سریال «پایتخت 2» بحث گرانی و مشکلات مردم توسط کاراکتر نقی عنوان می‌شود تا صدای مردم به مسؤولان برسد؛ البته تمام این مسائل با زبان طنز بیان خواهد شد.

*** با قصه‌های پرمغزتری به تلویزیون می‌آییم

وی در پاسخ به پرسش ایسنا مبنی بر اینکه پس از انتخاب «پایتخت 1» به عنوان بهترین سریال طنز تلویزیون، مسؤولیت شما در مقام کارگردان سخت‌تر می‌شود، برای تکرار این موفقیت چه تمهیدی اندیشیده‌اید؟ اظهار کرد: این مساله دو بخش دارد: یکی به محتوای «پایتخت 2» مربوط می‌شود که به اعتقاد من و سایر عوامل که مشغول کار هستند باید گفت در سری دوم این سریال دو سال فرصت داشتیم تا روی قصه‌، سوژه و ایده‌ها بیشتر کار کنیم؛ بنابراین باید اعلام کنم که این بار با قصه‌های پرمغزتر و عمیق‌تری روبه‌رو می‌شویم.

***

در گوشه‌ای محسن تنابنده را می‌بینیم که در کنار رابعه مدنی، همان مادربزرگ قصه‌ی «وضعیت سفید» ایستاده است و دیالوگش را توضیح می‌دهد.

تنابنده به آرامی دستانش را بالا می‌برد و کلمه «آمین» را چندین بار برای رابعه مدنی تکرار می‌کند.

*** تنابنده: در این سری از «پایتخت» قصه‌ها شیرین‌تر می‌شوند

تنابنده در مقام نویسنده و بازیگر نقش اصلی سریال «پایتخت»، درباره‌ی سخت‌تر شدن مسؤولیتش برای ساخت سری دوم این سریال، در شرایطی که «پایتخت» بهترین سریال طنز تلویزیون شناخته شد، می‌گوید: در سری دوم این مجموعه سعی کردیم با حفظ ساختمان و شخصیت‌های قصه، فضای شیرین‌تری را با وفاداری به فرهنگ کشورمان، به وجود بیاوریم.

بازیگر نقش «نقی» در سریال «پایتخت» در پاسخ به اینکه معمولا ساخت سری دوم آثار موفق سخت‌تر می‌شود و برای برآورده شدن انتظارات بینندگان و تکرار موفقیت سری قبل چه تمهیداتی اندیشیده‌اید؟ اینگونه پاسخ می‌دهد: این اتفاق طبیعی است که مسؤولیت عوامل در ساخت سری دوم یک سریال به ویژه که سریال برتر هم شناخته شده یاشد، سخت‌تر می‌شود؛ بنابراین وقتی یک مجموعه تلویزیونی برای بار اول به روی آنتن می‌رود به دلیل اینکه فضاها‌، شخصیت‌ها و اتمسفر آن نو است، تماشاگر هم با آن نویی ارتباط تازه‌ای برقرار می‌کند و قطعا شرایط بهتر است اما در سری دوم کار سخت‌تر می‌شود و به همین دلیل است که اکثر سریال‌ها در سری دوم دچار ضعف و نقص می‌شوند.

*** فضاهای شیرین‌تری در «پایتخت(2)» ترسیم کردیم

تنابنده که در جشنواره جام جم عنوان بهترین بازیگر مرد فیلم‌های تلویزیونی را از آن خود کرد، خاطرنشان می‌کند: ما در سری دوم «پایتخت» تمام این مسائل را رعایت کردیم و در واقع با وفاداری به شرایط و فرهنگ مملکتمان سعی کردیم فضاهای شیرینی را برای بینندگان ترسیم کنیم تا همچون «پایتخت 1» برایشان جذابیت داشته باشد و آن را بیشتر از سری اول دوست بدارند.

***وقتی قبول می‌کنیم در تلویزیون کار کنیم باید قوانینش را رعایت کنیم

نویسنده سریال «پایتخت 1 و 2» در پایان در پاسخ به پرسش خبرنگار ایسنا مبنی بر اینکه به عنوان نویسنده چقدر با ملاحظات سریال‌های طنز در متن مواجه بودید تا کارتان دچار ممیزی نشود؟ می‌گوید: به هر حال ما می‌دانیم که برای تلویزیون مملکت خودمان می‌نویسیم و این مساله طبیعی است که وقتی می‌پذیریم با تلویزیون ایران کار کنیم یکسری قاعده‌، قوانین و چهارچوبی حاکم است که باید رعایت شوند؛ ضمن اینکه این رعایت کردن فقط مختص کشور ما نیست و در هر جای دنیا معمولا یکسری قوانینی است که حتما باید رعایت شود و نمی‌توان از چهارچوب‌ها خطور کرد.

*** سیروس مقدم اسفند به دست به استقبال «پایتخت»ی ها می‌رود

در یک چشم به هم زدن بازهم مقدم را می‌بینیم که همه سالمندان را دور خود جمع کرده و با ظرف اسفندی که در دست دارد برایشان توضیح می‌دهد که چطور با نزدیک شدن کامیون نقی به آسایشگاه، از آنها اسقبال کنند و با سلام و صلوات به بدرقه آنها بروند.

*** بالاخره کامیون نقی از راه می‌رسد

- نقی، ارسطو، بابا پنجعلی، سارا و نیکا، هما و گلرخ سوار کامیون شوید.

- سکوت ... تلفن‌ها خاموش ... مانعی رد نشود. صدا، دوربین، حرکت ...

بالا‌خره خانواده نقی با گلدسته‌ای که تمام سالمندان انتظار دیدنش را می‌کشند از راه پرپیچ و خم مازندران می‌رسند. سکانس تمام می‌شود و گروه برای لحظاتی کوتاه به استراحت می‌روند.

الهام غفوری، تهیه‌کننده را می‌بینیم که در گوشه‌ای ایستاده است. وقتی از او درباره روند کار و تصاویر مربوط به خانه سالمندان می‌پرسیم، می‌گوید: خدا را شکر امروز هوا آن طور که فکرش را می‌کردم سرد نبود، چرا که مدام نگران بودم از اینکه اگر هوا سرد شود من ناراحت می‌شوم که سالمندان در این هوا بیرون باشند به همین خاطر از قبل کلی کیسه آب جوش و پتو سفارش داده بودیم تا محض اطمینان همراهمان باشد اما خوشبختانه نیازی نبود و همه چیز خوب پیش رفت.

***خانواده نقی را تا سال دیگر ترک می‌کنیم

در همین حین خانواده نقی را ترک می‌کنیم تا در نوروز 92 و به قول مقدم در ایام عید شاهد باقلوای شیرینی با دیدن «پایتخت» شویم.

تمام آنچه را که در گزارش ایسنا از پشت صحنه سریال «پایتخت» خواندید مربوط به خانه سالمندان می‌شد که گروه چند روزی اوقاتشان را در آنجا در کنار سالمندان گذراندند.

منبع: ایسنا