به گزارش صراط،محمود
احمدی نژاد استاد اغراق است. اغراقش در توصیف افراد گاه برای هوگو چاوز
است و گاه برای یار غارش اسفندیار رحیم مشایی. به پای توصیف یاران و
معتمدانش که برسد آنان را آنچنان توصیف می کند که بزرگان «اولیاء الله»
راهم با تردید اینگونه توصیف می کنند.
رئیس
جمهور ایران آنچنان در فراق رئیس جمهوری فقید ونزوئلا گریست و پیامی
عرفانی داد که خانواده چاوز هم درباره اش آنگونه نکردند و عجیب نبود که
مادر چاوز گریه های رئیس جمهور ایران را تاب نیاورده و با آغوشی باز به
استقبال رئیس دولت ایران بیاید و آن عکس تاریخی را خلق کند که تردید نکنید
تا دنیا برپاست در توصیف بخشی از رفتار سیاسی محمود احمدی نژاد گفته خواهد
شد.
توصیف
های رئیس جمهوری درباره افراد و چهره ها به یک طرف و توصیف های وی از
اسفندیار کابینه اش به طرفی دیگر. هرچه به ماههای پایانی دولت نزدیک می
شویم توصیف های گاه و بیگاه رئیس جمهور از یارغارش شدیدتر خواهد شد و به
طریقی پیش خواهد رفت که دیگر کلمات عادی نتواند پاسخگوی تلاش احمدی نژاد
برای این ماجرا باشد.
به
اینها هم خیلی ایرادی نیست چه آنکه احمدی نژاد هم مانند همه انسان ها می
تواند علاقه ای قلبی و از سر ارادت به شخصی داشته باشد و آن را ابراز کند.
نکته اما اینجاست آن چیزهایی که رئیس جمهور محترم در مشایی دیده و می بیند
کمتر کسی دیده و بر آن صحت می گذارد. چگونه است که توصیف های رئیس جمهور
ایران از یک عضو کابینه اش اینگونه مورد انتقاد نخبگان و حتی علمای دین
قرار می گیرد؟ چگونه می شود فقط احمدی نژاد از این فضایل آگاه باشد و
دیگران ندانند؟
آذرماه
که رئیس جمهور مشایی را از دفترش به دبیرخانه جنبش غیرمتعهدها فرستاد،
نامه ای بلندبالا و بیسابقه خطاب به وی نوشت و در الفاظی غیر متعارف و
صدالبته غیرلازم مشایی را انسانی موحد، مؤمن، پاک، صبور و دارای قلب و
اندیشه ای زلال، عاشق و دلبسته به ارزشهای الهی و آحاد مردم جهان و عمیقاً
عارف و متعهد به آرمان مهدوی، حاکمیت جهانی توحید، عدالت، عشق و آزادی و
مدیریت مشترک ملت ها و فردی شایسته، مدیر، مدبر و امین خواند که کار با او
هدیه ای از طرف خدا برای رئیس جمهور است.
دیروز
هم احمدی نژاد وقت گرانقدر خود به عنوان رئیس جمهوری ایران را گذاشت تا به
بهانه اعطای نشان درجه یک فرهنگ و هنر ساعتی را به توصیف مشایی بگذراند.
وی سپس در سخنانی مشایی را مردی خواند همچون آیینه پاک و زلال که ایمانش به
استواری دماوند، الوند، دنا و سبلان است.
سوال
اینجاست که احمدی نژاد در چندماه آخر دولتش چه ضرورتی احساس کرده که مشایی
را بیش از گذشته و به هر بهانه ای توصیف کرده و برای او عباراتی در حد
اولیای خاص الهی به کار ببرد؟ آیا می توان این رفتارها را اتفاقی و ناشی از
ارادت خاص «رئیس جمهور محترم» ایران به یک فرد از اطرافیانش دانست و یا
باید این توصیفات را جدی تر گرفت؟
وقتی
رئیس جمهور محترم ایران می گوید: « ملت ایران در طول تاریخ به دنبال بهار
بوده است» و ثانیه ای بعد می گوید:« مهندس مشایی مردی است ، بهاری، بهاری،
بهاری...» منظورش چیست؟
آیا
می توان این تحلیل را بار دیگر مطرح کرد که رئیس جمهور محترم به دنبال
کاندیدسازی دولت برای انتخابات آتی است و در این مسیر برای احمدی نژاد چه
کسی بهتر از مشایی؟
کلیدواژه
های استفاده شده در جملات استفاده شده در چندماه اخیر رئیس جمهور برای
توصیف اسفندیار کابینه اش را اگر مانند قطعات پازل کنار یکدیگر بچینیم آیا
به نتیجه دیگری می توان رسید؟ راز کلمات اغراق آمیز رئیس جمهور محترم در
توصیف هایش چیست؟ اگر مشایی بهاری باشد که به فرموده رئیس جمهور محترم
ایران مردم به دنبال آنند، پس این هشت سال چه بوده است؟ بر هشت سال اخیر
مردم ایران چه فصلی را می توان نامگذاری کرد؟
آخرین اخبار و تصاویرفرهنگی را در سرویس فرهنگی صراط بخوانید.